خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۹ ب.ظ
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
معنی بیت: خلوت کردن برای من درشرایطی ایده آل ولذّت بخش است که یاردر کنارم باشد همدل وهمنوا وهمسو بامن باشد نه اینکه من درسوزوگدازباشم واو شمع جمعی دگرباشد وبه محفل اغیارودیگران صفا وروشنی بخشد.
شمع هرجمع مشو ورنه بسوزی مارا
یادهرقوم مکن تا نروی ازیادم
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
نگین سلیمان: اشاره به انگشتری حضرت سلیمان است . هم اوکه موردلطف خداوند قرار گرفت وبه واسطه ی انگشتری اسرارآمیز، قدرت خارق العاده ای پیدا کرد. امّا حافظ که دارای طبعی بلندتر است اینگونه مورد لطف قرار گرفتن رانمی پسندد! او دوست دارد اگرروزی قراربراین باشدکه همچون سلیمان مورد لطف حق واقع گردد لطفِ حق بی واسطه وبدون انگشتری بردل وجانش جاری گردد نه به واسطه ی یک انگشتر که ممکن است با گم شدن آن همه چیزراازدست دهد چنانکه برای حضرت سلیمان نیزچنین اتّفاقی افتاد وباگم شدن انگشتری وافتادن آن به دست دیو، همه ی قدرت خارق العاده ی خودرا به یکباره ازدست داد ودیوموقتاً صاحب قدرت سلیمانی شد. بنابراین حافظ میل دارد به جای انگشتری ، دلش صاحب قدرت باشد.
دلی که غیب نمایست وجام جم دارد
زخاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
اهرمن: دیوی که نگین حضرت سلیمان را ربود ومدّتی به جای اوتکیه زد.
معنی بیت: من آن انگشتری اسرارآمیزسلیمان رابه هیچ نمی خرم چراکه احتمال گم شدن وبه سرقت رفتن وجود داردچنانکه این انگشتری گاهی بردست سلیمان وگاهی بردست دیو بود.نعمت برخورداری ازلطف حق، بی واسطه خوشآینداست واحتمال ازبین رفتن آن حداقل است.
البته دراینجا منظوراصلی حافظ درمورد انگشتری سلیمانی نیست بلکه این شاعرخوش ذوق، به مددِ نبوغی که دارداین ماجرای تاریخی را دستمایه ی خویش قرارداده ومضمونی ناب ونغز آفریده است. منظوراصلی او درادامه ی بیت قبلیست. اودوست ندارد معشوق شمع جمع اغیار باشد انگشتری سلیمانی دراینجا بصورت پنهانی کنایه ازمعشوقی زمینیست. اوسلیمان وار می خواهد انگشتری باارزش وجادویی(معشوق) دردست خود اوباشد نه دیگران. اومعشوق راتنها برای خلوت خود می خواهد نه اینکه شمع انجمن باشد.
حافظ درجای دیگرنیز دهان معشوق رابه مُلک سلیمان ولب لعلش رابه (خاتم) نگین سلیمانی تشبیه کرده وفرموده:
دهان تنگ شیرین اَش مگرمُلک سلیمانست
که نقش خاتم لَعلش جهان زیرنگین دارد
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب مَحرم و حِرمان نصیب من باشد
رقیب: مراقب ونگاهبان، دراینجا معنی رقیب عشقی به معنای امروزی رانیز دربردارد.
حریم وصال: خلوتگاه خصوصی معشوق
حرمان: محرومیت وناامیدی
معنی بیت: خدایا عنایتی کن تا چنین نشود که رقیب به خلوتگاه خصوصی معشوق دسترسی داشته باشد امّا منِ عاشق دلسوخته،ازنعمت وصال بی بهره ومحروم گردم.
یاوفایاخبروصل تویامرگ رقیب
بودآیاکه فلک زین دوسه کاری بکند؟
هُمای گو مفکن سایه ی شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زَغن باشد
هُما: پرنده ای که نماد خوش یُمنی،بلندپروازی وسعادت است. دراینجا کنایه ازدلِ فرزانه ی آدمی همچون دل عالی همّتِ حافظ است که ازمناعتِ طبع، هیچ چشمداشتی حتّابه انگشتری سلیمانی نیزندارد.
سایه ی شرف: سایه ای که عظمت وشکوه وبزرگی آوَرد.
زغن: پرنده ای ازراسته ی شکاریان که به ربودن گوشت شهرت دارد. دراینجا درمقایسه باطوطی قرار گرفته وکنایه ازپستی وزبونی وبی همّتیست.
معنی بیت: ای انسان فرزانه،قدروارزش خودرا بدان وسعی کن سایه ی بلندمرتبه ی خودرا درجایی میانداز(حاضرمشو درجایی) که ارزش ها به هم ریخته وجایگاهِ طوطیِ خوشرنگ وخوش سخنِ بلندهمّت با زاغ بدرنگِ سارق وکم همّت عوض شده است.
همایی چون توعالیقدر وحرص استخوان تاکی
دریغ آن سایه ی همّت که برنااهل افکندی
دراین بیت نیزحافظ نازنین با دستمایه قراردادن جایگاه پرندگان مضمونی زیبا وپُرمایه آفریده است. دراین بیت هما کنایه ازدل فرهیخته، طوطی کنایه ازشاعر، زغن کنایه ازجاه طلبانِ بی ذوقیست که در عرصه ی شعرو شاعری جولان می دهند درصورتی که ازخودشان اندک مایه ای ندارند بلکه مضامین واندیشه های شاعرانه راازدیگران به سیاقِ زغنِ گوشت رُباربوده وبا نیرنگ وتزویرمسند فرزانگی رااشغال می کنند ودر مقابل، بلبل خوش الحان وطوطیِ خوش طبع وخوش ذوقی مثل حافظ، ازسوی متحجّرین خشکه مقدّس تبعید وتکفیرمی شود.
حافظ بَبَرتوگوی فصاحت که مدّعی
هیچش هنرنبود وخبرنیزهم نداشت
بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد
این بیت طعنه وکنایه به مدّعیان عشق وعاشقیست که سعی می کنندباتردستی وچرب زبانی، وانمودبه عاشقی وشیدایی کنند. حافظ به آنان نصیحت می کند که اگرسینه ی شما ازآتش عشق فروزان و درسوزوگدازباشد خودبخود ازتمام کلمات وواژه های شما آتش اشتیاق وهیجان زبانه می کشد هیچ نیازی نیست که باتوسّل به زبان آوری، وادّعا وتقریروبیان، وانمودبه عاشقی کنید.
معنی بیت: عاشق حقیقی هیچ نیازی به زبان خاص وبیان پیچیده جهت ابرازاحساسات عاشقانه ندارد ادّعای شور واشتیاق با بیان میسّر نمی شود چراکه سوزسخنِ هرکس، خود بیانگر میزان احساسات وعواطفِ درونی اوست.
ای آنکه به تقریروسخن دم زنی ازعشق
ماباتونداریم سخن خیرو سلامت
هوای کوی تو از سر نمیرود آری
غریب را دل سرگشته با وطن باشد
خطاب به معشوق است.
معنی بیت: ای محبوب همانگونه که دل غریبِ سرگردان برای بازگشت ورسیدن به وطن می تپد دل عاشق آواره وسرگشته نیزدراشتیاق کوی معشوق می تپد ولحظه ای ازآن غافل نمی ماند. ما عاشقان دوراز کوی تو،غریبه های سرگردانی هستیم که هر لحظه برای رسیدن به وطن خویش (کوی تو) می اندیشیم.
زخاک کوی توهرگه که دم زندحافظ
نسیم گلشن جان درمشام ماافتد
به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تواش مُهر بر دهن باشد
به سان: به مانند
سوسن :گلی است معروف و آن چهار قسم می باشد: یکی سفید که پنج گلبرگ و پنج کاسبرگ دارد وبه همین سبب به ده زبان ویا سوسن آزاد معروف شده است، و دیگری کبود و آنرا سوسن اَزرق می خوانند و دیگری زرد و آنرا سوسن ختایی می نامند و چهارم الوان میشود و آن زرد، سفید و کبود میباشد و آنرا سوسن آسمانی گویند.
معنی بیت: اگر حافظ زبان آوری بی بدیل باشد و همانند گل سوسن،حتّا به ده زبان نیز بتواند سخنوری کند بازهم در حضور تو(معشوق) نمی تواند سخن بگوید به مانند غنچه ای فروپیچیده هست و مُهر خاموشی بردهان دارد.
زمرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که باده زبان خموش آمد.
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۴۵۰ نمایش