درد ما را نیست درمان الغیاث
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۳۸ ب.ظ
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
الغیاث: هنگام دادخواهی وطلبِ دادرسی گویند. فریاد،ای وای
معنی بیت:
فریاد ازاینکه برای دردهای ما مداوایی نیست. ای وای که پایانی برای جدایی ما ازیاروجود رقم نمی خورد.
دراین غزل لاعلاجی وفروماندگی موج می زند وشاعرازشدّتِ درد واندوه فریادِ وامصیبتا سرمی دهد تاشاید فریادرسی صدای اوراشنیده وبه یاری اَش بشتابد. این غزل ازایهام حافظانه وصنایع بدیع ادبی تُهیست. احتمالاً ازسروده های اوایل کارشاعربوده باشد. گرچه بعضی براین باورند که حافظ این غزل را درزمانی که به یزدتبعیدشده بودسروده است. به هرروی چون ازدل وذهن وزبانِ حضرت حافظ تراوش کرده متبرّک وعزیز وخواندنیست.
دردم ازیاراست ودرمان نیزهم
دل فدای اوشد وجان نیزهم
دین ودل بردندوقصدجان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث
جور: سنگدلی، نامهربانی
معنی بیت:
دلبران دریغماگری وغارت، فقط به سِتاندن دین ودل اکتفا نمی کنند،این خوبانِ غارتگر، پس ازربودن دل به ستاندن جان می اندیشند وبه جانِ عاشق حمله می کنند ودرنهایت، جان عاشق رامی ستانند. حال برای من چنین اتّفاقی رقم خورده وقصدِ جانم کرده اند استمداد، فریاد، ای وای
کس به امیّدوفا َترکِ دل ودین مکناد
که چنانم من ازاین کرده پشیمان که مپرس
دربهای بوسهای جانی طلب
میکنند این دلستانان الغیاث
معنی بیت:
فریاد که دلستانان ودلبران، بوسه را به بهای جان می دهند!درقبال یک بوسه که به عاشق بدهندجان او را طلب می کنند!
قصدجان است طمع درلب جانان کردن
تومرابین که دراینکاربه جان می جوشم
خون ما خوردند این کافردلان
ای مسلمانان چه درمان الغیاث
کافر: کسی که به دین توحیدی ایمان ندارد. دراینجا، شاعر،دلبران رابدان سبب کافردل می خواند که ظالم وبی رحم هستند.ضمن آنکه قصد دارد مسلمانان را که به کافران حسّاس هستند به حمایتِ خود ترغیب کند.
معنی بیت: خوبان ِ کافردل باسنگ دلی خون مارامی خورند ای مسلمانان داد وبیداد...... به فریادمان برسید!
چشمت به غمزه ماراخون خورد ومی پسندی
جانا روانباشد خونریز را حمایت
دادِمسکینان بده ای روزوصل
ازشب یلدای هجران الغیاث
مسکینان: بیچارگان کنایه ازعاشقان
شب هجران به سببِ طولانی بودن به شب یلدا که بلندترین شب سال است تشبیه شده است.
معنی بیت:
ای روز وصال کی فراخواهی رسید؟ شبِ فراق بسیارطولانی شده ودردآور، بشتاب وحقّ مارااز شب طولانی فراق بگیر.
دریغ مدّتِ عمر که برامیدوصال
به سررسید ونیامد به سرزمان فراق
هرزمانی درد دیگرمی رسد
زین حریف بی دل وجان الغیاث
حریف: همآورد، کنایه ازمعشوق
بی دل: بی احساس
بی جان: بی روح وخشک
معنی بیت: ازاین معشوق بی احساس وبی روح ،هرلحظه یک دردی به سوی من می آید وراحتم نمی گذارد.
ازاین مرض به حقیقت شفانخواهم یافت
که ازتودردِ دل ای جان نمی رسدبه علاج
همچوحافظ روز وشب بی خویشتن
گشتهام سوزان و گریان الغیاث
معنی بیت:
همانند حافظ روزشب مدهوش درفراق یارمی سوزم،می گریم وازخودبی خود شده ام به دادم برسیدکه دیگرنایی یرایم نمانده است.
بجانت ای بُتِ شیرین دهن که همچدن شمع
شبانِ تیره مُرادم فنای خویشتن است
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۲۱۸ نمایش