دل سراپرده ی محبّتِ اوست
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۵ ب.ظ
دل سراپرده ی محبّتِ اوست
دیده آیینه دار طَلعتِ اوست
سراپرده: بارگاه،خیمه ای که پیرامون آن پارچه ای کشیده وبه چیز مخصوصی اختصاص داده باشند، خلوتگاه وفضای اندرونی. وقتی حافظ ازسراپرده ی دل صحبت می کند یعنی این فضا برای محبّت دوست اختصاص داده شده وهیچ علاقه ی دیگری درآن جای ندارد.
آئینه دار: کسی که آئینه مقابل کسی نگاهداردتاچهره اش راببیند .
طلعت: چهره
معنی بیت: خطاب به معشوق ازلی(آفریدگاربی همتاست). تمام فضای دلم سرشارازذوق واشتیاق وارادت به معشوق اَزلیست. چشمانم آئینه ایست که فروغ رخ ِزیبای دوست رابازمی تاباند.
حافظ معتقد است که این همه زیبائیها،نقش ونگارین وپدیده های موجود، ذرّه ای از فروغ روی دوست است وبس. بنابراین ماهرچه که می بینیم درحقیقت جلوه ای ازجمال جمیل اوست ودیدگان ما بسان ِآئینه ای فروغ زیبائیهای اوراانعکاس می دهد.
هردوعالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا وپنهان نیزهم
من که سردرنیاوَرَم به دوکون
گردنم زیر بار منّتِ اوست
سر درنیاورم : سرفرونیاورم، تسلیم نشوم، فریب دنیا وآخرت را نمی خورم
دو کون : دو دنیا، هردوعالم
گردنم زیر بارمنّتِ اوست: خودرا مدیون دوست می دانم. وام داراوهستم.
معنی بیت: من که فرد مطیعی نیستم،من که فریبِ مظاهردنیا وآخرت رانمی خورم، من که درمقابل همه چیز عصیان می کنم وبه هیچ چیزطمعی ندارم، من که ازبندِ تعلّقات وارسته ام لیکن وقتی درمقابل دوست(آفریدگاریکتا) قرارمی گیرم باتمام وجود خودرامدیون لطف ومرهون عنایت اومی بینم وسراطاعت فرومی آورم.
حافظ که چارتکبیر برهرچه که هست زده وازبند تعلّقات رسته،بی باکانه درمقابل همه چیزهمانند یک عصیانگرشورش می کند به زمین وزمان حمله می کند،به نقد می کشد،به سُخره می گیرد،قوانین را درهم می شکند و...... لیکن هروقت به دوست می رسد به ناگهان آرام می گیردعاشقی سینه چاک، بنده ای مطیع وفرمانبری بی مانند می شود وتمام غرور وشجاعت ونفس وآرزوی خویش را درزیرپا له می کند ازکام خویش چشم پوشی می کند تا کام دوست برآید.
اگربرجای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکرهرکس به قدرهمّت اوست
طوبی: نام درختی در بهشت با میوههای متنوع که حاصل آن انواع میوهها ولباس و زینتآلات بوده و به هر غرفهیی از بهشت یک شاخه از آن میرسد.
همّت: اراده، آرزو، خواهش، عزم
این بیت خطاب به مدّعیانیست که تمام همّتشان برای دستیابی به بهشت است وخدارا به قصدِ رسیدن به بهشت بندگی می کنند.
معنی بیت: ای مدّعی که خدارا به منظور بهشتی شدن ولمیدن درسایه سارطوبی دربهشت پرستش می کنی، درباغچه ی اندیشه ی تودرخت طوبی کاشته شده، امّا من فقط به قامتِ یار که ازطوبی نیز دلکش تراست می اندیشم، آری فکرهرکس به اندازه ی همّت واراده ی اوست. من قصد وصال یاررادارم وهمّت واراده وآرزویم برهمین اساس شکل گرفته، درحالی که توبه آسایش دربهشت وتن پروری می اندیشی!
باغ بهشت وسایه ی طوبا وقصرحور
باخاک کوی دوست برابر نمی کنم
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
آلوده دامن : گناهکار
عصمت: پاکدامنی
معنی بیت: اگرمن ِعاشق، گناهکارم وخطایی مرتکب شده ام هیچ تعجّبی ندارد ومهم هم نیست. چیزی که اهمیّت دارد پاکدامنی ومنزّه بودن ِ معشوق است، تمام پدیده های این عالم هرکدام دلیلی برپاکدامنی ِ او هستند.
نکته ی بسیارجالبی که درنگرش حافظانه وجود دارد نگاهِ عاشقانه ی حافظ به خداست. اوبه جای "خداترس" بودن "خدادوستی" را انتخاب کرده است. اوخدا را موجودی ترسناک نمی پندارد بلکه خدارا همانندِ معشوقی دلرُبا،دلسوز ومهربان می شناسد وبه بخشندگی ِ اواعتماد کامل دارد. ازهمین رو هیچ اهمیّتی به گناه نمی دهد. این بی اهمیّتی به گناه واعتمادِقلبی به کرَم ِ خداوندیست که اورابه سمتِ آزادگی ووارستگی سوق می دهد. اوبه مَددِ همین اعتماد است که می فرماید:
ازنامه ی سیاه نترسم که روزحُشر
بافیض لطفِ اوصدازاین نامه طی کنم
اوازهیچ چیزنمی ترسد،شهامت رهایی ازبندِ تعلّقات مادّی ومعنوی را دارد، باورها واعتقاداتی را که ازگذشتگان به او تحمیل شده،به کناری می نهد وهر لحظه دست به کاری نو می زند و باورهای جدیدی خَلق می کندتابیشتروبیشتربه معشوق اَزلی نزدیکتر گردد.
کسانی که به جای عشق ومحبّتِ خدا،ترس ازخدارا دردل کودکان خودنهادینه می کنند ندانسته بدترین ستم ها را درحقّ آنها ودرحقّ ِخداوند روامی دارند. کسی که همانندِ حافظ به جای ترس ازخدا،سراپرده ی دل خود رابه محبّت او اختصاص می دهد،هرگزبه بدی ،دروغ، حسادت، خیانت وکینه تمایل پیدانمی کند و گمراه نمی گرددچراکه:
درطریقت هرچه پیش سالک آید خیراوست
درصراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
من که باشم درآن حرم که صبا
پرده دار حریم حُرمت اوست
حَرم: اندرونی ِ خانه ی معشوق، خلوتگاهِ معشوق
صبا: نسیمی که رابطِ عاشق ومعشوق است.از جانب منزلگاهِ معشوق میوزد وعطروبوی اورامی پراکند وبه عاشقان می رساند.
پردهدار: حاجب، نگهبان.
حریم: گرداگردِ خانه و اطراف ِحرم.
حرمت: احترام، آبرو،عزّت
معنی بیت: خلوتگاهِ معشوق دوراز دسترس ِ من نالایق است، آنجاکه فقط نسیم صبا اجازه ی ورود وخروج دارد. صبا نگاهبان آن حرم لطیف وحریریست. من ِ ناشایست چگونه می توانم درآن حریم وارد شوم.
وقتی نسیم نگاهبان ِخلوتگاه معشوق است، نشانه ی لطافت،معنویّت وروحانی بودنِ آن مکان است. بنابراین کسی خواهدتوانست در چنین مکانی واردشود که همانندِ نسیم، پاک ولطیف وظریف باشد. هیچ چیز زُمخت وخشن وسخت درآن راه نخواهد داشت. باید عاشق ازآلودگیها پاک شود آنقدرلطیف وپروانه ای باشد تا مَحرم حرم گردد وبتواند مجوّز ورود دریافت کند.
هرکه شدمَحرم دل درحرم یاربماند
وانکه اینکارندانست درانکار بماند
بی خیالش مَباد مَنظر ِ چشم
زان که این گوشه جای خلوت اوست
منظر: دیده، نگاه
معنی بیت: دیدگان من هرگز چهره ی معشوق را فراموش نمی کند چرا که اودردرون ِچشمان من نشسته ومن به هرسو که نگاه کنم اورا می بینم. دیدگان من مکان قرارگاه اوست.
شاه نشین چشم من تکیه گهِ خیال توست
جای دعاست شاه من، بی تومباد جای تو هر
گل ِ نو که شد چمن آرای
ز اثررنگ و بوی صحبت اوست
معنی بیت: هرگلی که بازیبایی ورنگِ وبوی دل انگیز خود سببِ زینتِ باغ وگلستان می شود بی شک زیبایی ورنگ وبوی خودرا ازآن منبع مطلق زیبایی وام گرفته است. هیچ چیز دراین دنیا بی لطف او زیبانیست. همه ی زیبائیها انعکاسی ازآن زیبای بی بدیل است.
تنت رادید گل گویی که درباغ
چومستان جامه رابدرید برتن
دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی پنج روز نوبت اوست
دور: روزگار،عهد
مجنون: دیوانه ، شهرت قیسبن عامری که ازکودکی عاشق لیلی شد و ازعشق او سربه بیان گذاشت و درنهایت بهمجنون مشهورشد.
معنی بیت: روزگار مجنون ودوران عاشقی او سپری شد ونوبت به ما رسید. دراین دنیا هرکسی مهلت اندکی به اندازه پنچ روزی دارد وهیچ کس زنده وجاوید نمی ماند همگان رفتنی اند.
دل رمیده ی مارا که پیش می گیرد
خبردهیدبه مجنون خسته اززنحیر
مُلکتِ عاشقیّ و گنج طَرَب
هر چه دارم ز یُمنِ همّت اوست
مُلکت: سلطنت،پادشاهی
طرب: شادمانی
یُمن : خیر وبرکت
همّت : اراده
سلطنت وشکوهِ بی پایانِ عاشقی ونعمتِ شادمانی که نصیبِ من شده است،همه وهمه ازخیر وبرکتِ اراده ی معشوق اَزلیست. ازسرلطف اوست که من به مقام والای عاشقی وخُرسندی نایل شده ام.
سرزمستی برنگیرد تابه صبح روزحشر
هرکه چون من درازل یک جُرعه خورد ازجام دوست
من ودل گر فدا شدیم چه باک
غرض اندرمیان سلامتِ اوست
معنی بیت: من ودل اگر دراین طریقِ عشقبازی قربانی شدیم وازبین رفتیم هیچ باکی نیست،چه اهمیّتی دارد؟ سرمعشوق سلامت باد که اصل وذاتِ هستی ِ همه ی کائنات ازاوست.
سلامتِ همه آفاق درسلامتِ توست
به هیچ عارضه شخص تودردمند مباد
فقرظاهرمبین که حافظ را
سینه گنجینه ی محبّت اوست
معنی بیت: فقر وتهیدستی ِظاهری حافظ رامبین ودرموردِ اوبه غلط قضاوت مکن، زیرا حافظ صاحب گنجینه ای باارزش وقیمتیست که هیچ دُرّ و گوهرگرانبهایی به آن نمی رسد. سینه ی حافظ سرشارازارادت و محبّت اوست. (برگشت به بیتِ مطلع)
چنان پرشدفضای سینه ازدوست
که فکرخویش گم شد درضمیرم
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۳۱۵ نمایش