دل از من برد و روی از من نهان کرد
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۶ ب.ظ



دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
بسیاری ازآدمیان فقط نقش عاشق ومعشوقی رابازی می کنند وعشق آنها عشق حقیقی نیست. عشق حقیقی دریکدیگر ادغام شدن و مردن درخلوص عشق است. درحقیقت آدمی وقتی عاشق می شود میمیرد وآدم تازه ای متولدمیگردد. عشق حقیقی برای کسانی رخ می نمایدکه ازمرگ هراسی نداشته باشندوآماده ی مردن بوده باشند. برای همین است که تعدادعاشقان حقیقی بسیار کم هست چون اغلب مردم ازمرگ می هراسند ازطرفی هم نمی توانند ازفیض عشقبازی چشم پوشی کنند
درمورد عشق پیوسته رویابافی می کنندوبه آن می اندیشند ولی شهامت وارد گودشدن راندارند چون ازمرگ بشدت می ترسند. بناگزیر سعی می کنندنقش عاشق ومعشوقی رابازی کنندتااندکی ازلذت عشق برخوردارگردند. حافظ دراین غزل زیبا وعاشقانه، به گوشه ای از سختیهاومشکلات عاشقی وبخشی ازحالات بیقراری وبی تابی اشاره کرده است.
عشقبازی حقیقی نقش بازی کردن نیست باید سرببازی بایدبااشتیاق آماده ی مردن باشی تاعشق دروجودتوجریان پیداکند وگرنه ازاین فیض محروم خواهی ماند زیرا گوی عشق را باچوگان هوس نمی توان زد عشق کارعظیم وخطرناکست ودراولین گام باید درخلوص عشق قربانی وفداشد درغیراینصورت هیچ حاصلی نخواهدداشت.
معنی بیت: محبوب نازنین من دل مرا به نازوعشوه ربود لیکن روی نازخود راازمن پنهان کرد محض خاطر خداقضاوت کنید وبگوئید که کدام سنگدل چنین کاربی رحمانه ای می تواند باکسی انجام دهد!
دین ودل بردند وقصد جان کنند
الغیاث ازجورخوبان الغیاث
شبِ تنهاییم در قصدِ جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد
معنی بیت: فشارغم و غصّه ی تنهایی آنقدر زیاد بود که گویی می خواست جان مرابگیرد لیکن خیال جانبخش محبوب می آمد وبا لطفهایش روح جانم را صفایی دیگرمی بخشید.
ای درد تواَم درمان دربسترناکامی
وی یادتواَم مونس درگوشه ی تنهایی
چرا چون لاله خونین دل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد
"نرگس" استعاره ازچشم معشوق است
معنی بیت: چرانباید همچون لاله خونین دل باشم چشمان معشوق نسبت به من بی توجّهی می کند وهیچ میل واشتیاقی برای دیدن من ندارد.
چشمت ازنازبه حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد
که را گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد
معنی بیت: غم دل باچه کسی گویم که طبیب ومحبوب من بااینکه می دید درد توانسوزی دارم وشدیداً ضعیف وناتوان شده ام بااینحال درصدد گرفتن جانم رامی کند وبه درمانم نمی کوشد.
به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سرداری
به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگردردم
بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
صُراحی گریه و بَربَط فغان کرد
صراحی:جام بزرگی که بدان شراب ریزند وازآن به پیمانه ها منتقل می کنند. صراحی به اشکال مختلف ساخته می شد. بعضی دارای گردنی بلندبودند وهنگام ریختن شراب صدای خاصی تولیدمی شدکه حافظ خوش ذوق،ریزش شراب رابه عنوان گریه گرفته است. صراحی باهق هق به حال عاشق گریه می کند.
بربط: از آلات موسیقی شبیهِ تار با کاسهای بزرگتر و دستهای کوتاهتر است.
معنی بیت: آتش عشق معشوق آنچنان مرامثل شمعی سوخت و به سوزوگداز انداخت که صراحی برحال دل من گریست وبربط نیزازسر دلسوزی ناله وافغان سرداد.
سوزدل بین که زبس آتش اشکم دل شمع
دوش برمن زسرمهرچو پروانه بسوخت
صبا گر چاره داری وقت وقت است
که دردِ اشتیاقم قصد جان کرد
معنی بیت: ای بادصبا که پیام آورمعشوق هستی اگرنوشدارویی(پیامی یا بویی ازیار) در دست داری همین حالا کارسازخواهدبود درد اشتیاق جانم رابر لب رسانده وقصد نابودی اَم رادارد.
یارب کی آن صبابوزد کزنسیم آن
گرددشمامه ی کرمش کارسازمن
میان مهربانان کی توان گفت ؟
که یار ما چنین گفت و چنان کرد
معنی بیت: درجمع مهربانان که صمیمانه ازمهرورزی سخن می رانند من چگونه می توانم از نامهربانی وجوروجفای معشوق خود سخن برزبان آرم؟
زمهربانی جانان طمع مبُرحافظ
که نقش جورونشان ستم نخواهدماند
عدو با جان حافظ آن نکردی
که تیر چشم آن ابروکمان کرد
عدو: دشمن
تیر چشم: مژگان چشم ، اشاره و غمزه چشم
معنی بیت: حتّادشمن نیزباآن همه سنگدلی وکینه که داشت برجان حافظ آن ستم راروا نداشت که تیرغمزه وعشوه ی معشوق رواداشت.
یارب این بچه ی تُرکان چه دلیرند به خون
که به تیرمژه هرلحظه شکاری گیرند.
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۳۸۷ نمایش


