سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۵ ب.ظ
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
حدیث آرزومندی : داستان شورواشتیاق، شرح آرزوها و امیال درونی
خطاب آمد: صدایی آمد،ندا آمد
واثق شو: اطمینان داشته باش ، مطمئن شو
الطاف: لطف ها، وکرامت ها
معنی بیت: سحرگاه با نسیم سحری درد دل می شمردم وآرزوها واشتیاق درونی رابه شرح می گفتم ناگاه ندایی شنیدم: ناامیدمباش به لطف وعنایت خداوند امید واطمینان داشته باش.
به بوی مژده ی وصل توتاسحر شب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
دعای صبح وآه شب کلیدگنج مقصوداست
بدین راه وروش میرو که بادلدار پیوندی
مقصود: خواسته،مراد،منظور
"گنج مقصود" مراد ومنظور به گنج تشبیه شده است.
معنی بیت: کلیدِ رسیدن به گنج مراد وخواسته های قلبی، رازو نیازشبانه و دعاهای سحرگاهیست اگربااین راه وروش به پیش بروی اطمینان داشته باش بی هیچ تردیدی به دلدارخواهی پیوست.
درنظرگاه حافظ "دعا" ازاهمیّت ویژه ای برخوردار است. دعا کلید رحمت وعنایت الهی، مایه ی تقرّب به خدا و موجب رسیدن به خواستهها وآرزوهای قلبیست.
جالب است که امروزه حتّا روانشناسان و اندیشمندان غیرمذهبی نیز به اهمیّت دعا وآثار و برکات فراوان آن پی برده وآن را یکی از سودمندترین واثرگذارترین راه رسیدن به آرامش درونی دانسته اند.
مروبه خواب که حافظ به بارگاه قبول
زوردِنیم شب ودرس صبحگاه رسید
قلم راآن زبان نبود که سرّعشق گویدباز
وَرای حدّ ِ تقریراست شرح آرزومندی
گویدباز: بازگوید
ورای: آن سوی، فراتراز
تقریر: بیان
معنی بیت: بیان رازورمزعشق وشرح شدّت ِشوق واشتیاق خارج از توان قلم است باقلم ونوشتن نمی توان حکایت دلدادگی وحس وحال پریشان خاطری را توضیح داد. سوزدل،آه سحر،اشک روان وناله های سحرگاهی ناگفتنیست و وصفِ آنها به چیزی فراتراز زبان وقلم نیاز داردباید عاشق شد تجربه نمود تا بتوان آنهارا درک کرد.
زبان ناطقه دروصف شوق نالان است
چه جای کِلکِ بُریده زبانِ بیهُده گوست؟
الاای یوسفِ مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
احتمالاً "یوسف" کنایه ازشاه شجاع محبوب دل حافظ است. باتوجّه به اختلاف سنّی بیش ازپانزده سال بین حافظ وشاه شجاع، رابطه ی پدر وپسری بهترین توصیفی هست که حافظ برای بیان این رابطه انتخاب کرده ومضمونی ناب آفریده است.
معنی بیت: ای که درزیبایی چیزی از یوسف مصری کم نداری آیا اشتغال به سلطنت و حکمرانی غرور تورا برانگیخته که این چنین ازیادپدرخودغافل شده ای؟! آخرای نامهربان چه برسرمهرفرزندی آمده که ازاحوالات پدرپرسشی نمی کنی!؟
غرورحُسنت اجازت مگرنداد ای گل؟
که پرسشی نکنی عندلیب شیدارا
جهان پیر رَعنا را ترحّم در جبلّت نیست
زمِهر اوچه میپرسی دراوهمّت چه میبندی
رعنا:زیبا و خوشگل،خوش قدو قامت،دلربا، زن دراز ونادان، ابله واحمق، سست نهاد. همه ی معناها مدّ نظربوده است. چراکه جهان درعین حالی که دلربا،زیبا وفریبنده هست سست نهاد وضعیف همچون عجوزه نیزهست.
ترحّم: رحم وعطوفت
جِبلِّت: سرشت، ذات ونهاد
معنی بیت: جهان درعین حالی که ظاهراً زیبا وفریبنده هست درحقیقت عجوزه ای سست نهادوضعیف می باشد ودرسرشت وذاتش ذرّه ای عطوفت ومهربانی ندارد ازچنین چیزی که ظاهرزیبا وباطن زشتی دارد چرا توقّع مهربانی ومحبّت داری؟ چرا دل براین عجوزه می بندی واراده وهمّت خودرابراوصرف می کنی؟
مجودرستی عهدازجهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزارداماداست
همایی چون توعالی قدرحرص استخوان
تاکی؟
دریغ آن سایه ی همّت که بر نااهل افکندی
هما: پرندهای ازتیره ی لاشخورها و شبیه شاهین هست.قدیمیان چنین میپنداشتند که خوراکش استخوان است و سایهاش بر سر هرکس بیفتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید و در میمنت و سعادت به او مثل میزدند.
دریغ: افسوس.
معنی بیت: ای انسان! تو همچون همایی عالی مقام وباارزش هستی امّا حیف که حرص وطمع به استخوان، تورا خوارو خفیف کرده است. افسوس وصددریغ که قدرت اراده وهمّت رادر بدست آوردن استخوان صرف می کنی!
سماطِ دَهردون پرور نداردشهدآسایش
مذاق حرص وآزای دل بشوی ازتلخ وازشورش
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا مُنعمم گردان به درویشی و خرسندی
"دراین بازار" کنایه از دراین دنیاست.
مُنعمم گردان: به من نعمت وقدرت بی نیازی عطا کن
معنی بیت: دراین دنیا اگرسودی بوده باشد متعلّق به درویش شادمان است کسی که ازبندِتعلّقات دنیوی خلاص شده وبه یک نوع آزادی وشادمانی درونی رسیده است. خداوندابه من نیزقدرت بی نیازی ورهایی ازبند تعلّقات دنیوی عطا کن تا تبدیل به درویشی شادمان گردم.
رمزورازخرسندی ورضامندی درویشان دراین نکته ی بسیارمهم نهفته هست که خودرا ازحسادت ورقابت بادیگران خلاص کرده اند. زمانی که ما درمقام مقایسه قرارمی گیریم دیگران راموفق تروشادتر می بینیم ازهمینجا رنج ودرد آغازمیگردد وسوسه ی منطق وعقل واردعمل می شودکه باید تونیز بیشتر داشته باشی... غافل ازآنکه آنها نقابهای رنگارنگ دارند آنها بانقابهای دروغین شادمانه بنظرمی رسند. مرغ همسایه همیشه غاز است اما وقتی که به دیگران نزدیکتر می شویم حقیقت با آنچه که ازدور مشاهده می کردیم تفاوتهای زیادی دارد گویا اوبسیاربدبخت ترازماست. اطمینان پیدامی کنیم که همه درحال فریب دادن یکدیگرهستند بنابراین مانیز نقابی برچهره می زنیم تاخندان وموفق دیده شویم. امااین نقاب دروغین برای هیچکس رضایت باطنی فراهم نمی کند. تازمانیکه دیگران معیار مابوده وبه توانمندیهای منحصربفردخودتوجه نکنیم هرگزراضی نخواهیم بود. باید به هرآنچه که جهان هستی برای ما داده رضاباشیم ودرجهت کشف وتوسعه ی همان توانمندیها حرکت کنیم نه براساس؛ رقابت؛ حسادت ویانظریات وخواست دیگران.
سلطان وفکرلشکر وسودای تاج وگنج
درویش واَمن خاطر وکُنج قلندری
به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند
سیه چشمان کشمیری و تُرکان سمرقندی
"تَرکان" را اگربافتحه بخوانیم عنوانی برای زنان ارجمند است ملکه،خاتون،شهربانو
واگربا ضمّه بخوانیم به معنی تُرک ها، هردو خوانش درست است ودرمعنا تغییرچندانی ایجاد نمی کند. امّا خوانش دوّم حافظانه تراست.
معنی بیت: با شعر حافظ شیرازی، خوب رویانِ سیاه چشم کشمیری وترکان سمرقندی (باهر دو معنی)می رقصند وبه شادمانی می پردازند.
دربعضی نسخه بیت مقطع به این شکل ثبت شده است:
به خوبان دل مده حافظ ببین آن بی وفاییها
که با خوارزمیان کردند ترکان سمرقندی
معنی بیت: ای حافظ، به خوبرویان دل مسپار و این بی وفایی ها راببین که ترکان سمرقندی با خوارزمیان چه رفتاری داشتتد!
احتمالاً اشاره به جنایتهاییست که توسط امیر تیمور درخوارزم صورت گرفته است..
حافظ چوتَرکِ غمزه ی خوبان نمی کنی
دانی کجاست جای تو خوارزم یاخجند
- ۹۹/۰۹/۲۵
- ۹۸۶ نمایش