حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین نظرات

گر تیغ بارد در کوی آن مــاه

دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۹ ب.ظ
  
 

    گر تیغ بارد در کوی آن مــاه     
گـردن نـهـادیم، الـحُکمُ لـِللّه

اگردرکوی آن محبوبِ ماه رُخسار، تیغ وشمشیر بر سرماببارد،ماعاشقان قدمی به عقب نخواهیم گذاشت. برای عاشق ِ صادق چه چیزی والاترازاین است که درراهِ عشق ودرکوی معشوق شهید شود...... 
   مابرای هراتّفاقی آماده ایم و هیچ بیم وخوفی ازبلایا نداریم وتسلیم ِعشق هستیم.شمشیری که درمسیرعشق ورزی به فرق ِ سرعاشق فرودمی آید رحمت است و افتخار.هرچه که خواست خدا باشد مابرهمان گردن ِ تسلیم نهاده ایم.
زیر شـمشیر غمش رقـص کنان باید رفت
کان که شدکشته‌ی او نیک سرانجام افتاد

 

آیـــیـــن تقـوا مـا نــیــز دانیم
لیکن چـه چـاره بـا بـخـت گمـراه
 آیـیـن : راه و روش ، مـذهب
تـقـویٰ  : پـارسایی ، پرهیزکاری
دردفاع ازعشق ورزی خطاب به شیخ و زاهد وعابد، که حافظ رادعوت به پرهیزگاری وتقوا می کنن  می فرماید:
اینگونه نیست که ما ازروی ناآگاهی وجهالت، عشقورزی را انتخاب کرده باشیم. ما ازروی شناخت ومعرفت این طریق را انتخاب کرده ایم وراه ورسم ِآئین تقوا وپرهیزگاری رانیز می شناسم. مارستگارانیم وطریقِ عشق  راه درستی هست که ماانتخاب کرده وبدان پایبندیم. لیکن ما ازنظرگاهِ شما گمراهانیم، پس بختی گمراه داریم وسرنوشت ِ ما این است. شما راه درست راعبادت در مسجد می‌دانید ، و ما طریقت ِعشق ورزی ومهرورزی راگزیده ایم.سرنوشت ما از اول اینگونه رقم خورده است که از زُهدِ ریایی دورباشیم هرچندکه در نظرگاهِ زاهدان طریقِ عشق ،گمراهی وگناه است!.مابه این گمراهی وگناه مفتخریم.
درطریقت هرچه پیش سالک آیدخیراوست
درصراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست.

 
مـا شـیـخ و واعـظ کمـتر شناسیم
یـا جـام بــاده ، یا قــصّـه کـوتاه
حافظ هرگزباشیخ وزاهد وعابد میانه ی خوبی ندارد، وآنها ازچهره های منفی دردیوان حافظ هستند. دراینجا "کمترشناسیم" دراصل به معنای "بیشترمی شناسیم"  است! چراکه درحقیقت، هیچکسی مثل ِ حافظ این قشر ریاکار،فریب کار وطمع کار را نمی شناسد! حافظ درون وباطن ِ آنها را به درستی دریافته که به این نتیجه رسیده است.لیکن دراینجا "کمترشناسیم" را به معنای "باآنها سروکاری نداریم" آورده وخواسته است نسبت ِ به آنهابی اعتنایی نشان دهد.َ
شیـخ و واعـظ وعابد اهل شریعت‌اند امّا حافظ اهل ِ عشق ومعرفت وحقیقت است وسروکارش بیشتربارندان وعاشقان  ومیگساران است.می فرماید:
حساب ِمرا ازشیخ وواعظ وزاهد جدا کنید من باآنها هیچ خویشاوندی ندارم! یا جام باده بیاورید تامیگساری کنیم یا اگر شراب دردسترس نیست، حداقل ازاین قوم صحبت نکنیدکه خاطرمان مُکدّرنگردد.
بیا و کشتی ما را شَطِ  شراب  انداز
خروش ووَلوله درجان شیخ وشاب انداز

 
مـن رند وعـاشـق درموسم گل
آن گـاه  تـوبـه ‌؟  استغفِـرُ‌‌‌ الله
رند : به ظاهرلا اُبالی و بی قیدوبند وشرابخوار وخراباتی،لیکن پاک باطن ،خیرخواهِ دیگران،عاشق مسلک وآزاداندیش.
استـَغـْفـِرُالله : پناه برخدا،از خدا آمرزش می‌طلبم. در ادبیـات فارسی "اسنتغفرالله" علاوه بر طلبِ بخشش، برای ِ "نـفی و انکار، بیان بیزاری و خشم، درمقام تعجّب و به جای "الله اکبر" در مقام تـعـویـذ به جای "اَعـوذ بالله"وغیره بکارمی رود.
 می فرماید::  من به چه زبانی گویم  که  من رند و عاشق هستم، ازمن انتظارتقوا وپرهیزگاری آن هم در فصل بهارنداشته باشید من تـوبـه نخواهم کرد،هرگزبه چنین کاری اراده نخواهم نکرد.
من ترکِ شاهد وساغرنمی کنم
صدبارتوبه کردم ودیگرنمی کنم 

 
مِهـرتـوعـکـسـی بـرمـا نیـفکنـد
آیـــیــنـه رویــا ؛ آه از دلـت آه
مِهر : ایهام دارد : الف : محبّت ، دوستی  ب : خورشید ، استعاره از رُخسار معشوق
عـکـس نیز به چند معنا به کار می‌رود: ۱-  تابیدن  2-فروغ، پرتو ، اشعه 3-  سایه  ۴- انعکاس تصویر در آب و آیـنـه
منظورازآه حسرت و افسوس است(آه کشیدن) و همچنین باتوجّه به آئینه، بخارنفسی که درآیینه می نشیند. آئینه تاب وتحمّل آه راهم ندارد وبیدرنگ مُکدّرمی شود.امّا دراینجا گرچه چهره ی معشوق چون آینه هست لیکن سخت دل است وآه ِ عاشق هیچ تاثیری درآن ندارد!
خطاب به معشوق می فرماید:
 ای روی توچون آئینه، آه وفغان ازدستِ بی مهری تو، نسبت به من ِ عاشق هیچ توجّهی و عنایتی نکردی. اگرازسرلطف ومرحمت عنایتی به من می کردی، ازفروغ ِ رخسار تو برمن می تابید و تاریکی های جان ودلم را روشن می نمود. دریغ  وافسوس که چنین نشد. دل تـو سخت است و من چاره‌ای ندارم جز رنج و آه کشیدن.امّاچه سود؟
 یارب این آینه ی حُسن چه جوهردارد؟
که دراوآه مراقوّتِ تاثیرنبود.!  
 
 
حـافـظ چـه نـالی گر وصل خواهی
خـون بـایدت خورد در گاه و بی‌گاه
ای حافظ اگرهدفت رسیدن به وصال است پس برای چه ضجّه وزاری می کنی، مگرنمی دانی که بایدگاه وبیگاه خون ِ دلها خورد باید رنج بسیار کشید، بایدصبر وشکیبایی کرد تاشایدرستگاری شامل حالت شود وروزی  به سرمنزل مقصود برسی.
دلش به ناله میازار وختم کن حافظ
که رستگاری جاوید درکم آزاریست
      

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۲۴
رضا ساقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی