مـسـلـمانـان مرا وقتی دلی بود
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۹ ب.ظ
مـسـلـمانـان مرا وقتی دلی بود
که بـا وی گفتـمی گر مشکلی بود
این غزل شرح حال صادقانه ایست که شاعر باصداقتِ تمام به زبان شیوا وروان بیان داشته است. بی آنکه مصلحت اندیشی کند، بی آنکه بترسد، بی آنکه محافظه کارانه عمل کند آنچه که دردلش می گذشته،ساده وبی تکلّف به زبان می آوَرد. این غزل موسیقی حُزن آلودی دارد وبه نوعی دلنوشته ایست ازخواجه ی شیراز بی هیچ منظورخاصی جز بیان حالاتِ روحی وعداطفِ درونی......
دل : محلّ علاقه وکانون عشق دربدن انسان ،خانه ی معشوق، دل به کعبه ی عشق معروف است. البته دراینجا منظور حافظ از"دل" مجموعه ی دل وعقل وهوش است. زمان زمانِ قبل ازعاشق شدنست. می خواهدفضا سازی کند وبگوید که چه برسرش آمد هرآدمی دلی دارد، امّا وقتی عاشق شد دل ازدست می دهد و"دلداده" می شود. حافظ دراین بیت ودر دوبیتِ بعدی شرح حال ِقبل ازعاشق شدنش را می فرماید وسپس به شرح ازدست دادن دل ودلدادگی می پردازد.
باوی گفتمی : بااومیگفتم
معنی بیت:
ای مسلمانان،ای مردم، زمانی بودکه من دلی داشتم، صاحب عقل ومنطقی بودم مصلحت اندیشی داشتم اگر مشکلی پیش می آمد با او(دل وعقل مصلحت اندیش) در میان میگذاشتم واوچاره اندیشی می کرد وراهکاری پیش پایم می گذاشت. بیت بعد نیزدرادامه ی بیتِ قبل است:
بـه گردابی چو میافـتـادم از غـــم
بـه تـدبـیـرش امـیـد سـاحلی بـود
گرداب : استعاره ازگرفتاری های روزمرّه است. گرفتاری ها ومشکلات زندگی به جریان ِ گرداب که از برخورد چند جریان در روخانههای بزرگ و دریا ها به وجود میآید و همه چیز را در خود فرو میبرد تشبیه شده است.
تـدبـیـر : راهکار وچاره اندیشی
امیدِ ساحل: کنایه ازامیدبه نجات یافتن ازگردابِ گرفتاریهاست.
معنی بیت:
هنگامی که در گِردابِ گرفتاری ها ومشکلات وغم واندوه فرومی رفتم، راهکارها وچاره اندیشی های او (مجموعه ی دل وعقل وهوش وفراست) امیدواری پیدامی کردم واحساس غریقی راداشتم که ناگهان به وسیله ای یاتوسطِّ کسی نجات می یافت.
بازدرتعریف "دل" درادامه ی سخن، بیت بعدی را می فرماید:
دلی هـمـدرد و یاری مصلحت بـیـن
کـه اسـتـظـهـار هـر اهـل دلـی بـود
مصلحت بین : خیرخواه
استظهار : پشتگرمی ، پشتیبان
منظورازاهل دل ، کسانی هستند که صاحبِ ذوق وهنر و ادب و معرفت اَند.
"درد" در اینجا درد ِعشق نیست و همدرد بودن یعنی صمیمی ودلسوزبودن است دلی که خیرخواه ومصلحت بین است.
معنی بیت:دلی خیرخواه ومصلحت اندیش داشتم اوپشتوانه ی قابل اعتمادی بود ودرگرفتاریها ومشکلات به اوپناه می بردم. از"دلی" سخن می گویم که اهالی ادب ومعرفت ومروّت بهترمی دانندکه چگونه دلی بود دلی که آدم به پشتوانه ی او درجاده ی زندگانی بااعتماد به نفس گام برمی دارد.
وبازدرادامه ی سخن می فرماید:
ز من ضـایـع شـد اندر کـوی جـانان
چـه دامنگیر یـا رب ،مـنـزلی بـود
ضایع شد : از بین رفت ، تلف شد
دامنگیر : گیرا و گرفتنده ، جذب کننده
"جانان" معشوق، دلبر است
معنی بیت: دلی که آن همه صفاتِ خوب وفضیلت داشت. دلی که همدم و همصحبت بود، با تدبیر ومصلحت اندیش بود، درکوی معشوق از دست رفت. پروردگارا کوی عشق عجب جاذبه ای دارد وهیچ قدرتی نمی تواند درمقابل جَذَبه ی عشق ایستادگی نماید.
راهیست راهِ عشق هیچش کناره نیست
آنجاجزآنکه جان بسپارند چاره نیست !
هنر بی عیب حِرمان نیست ، لیکن
ز مـن محرومتـر کِـی سـائـلی بود
حرمان : ناکامی،محرومیّت ، بیبهره بودن
سائل : پُرسنده، پرسشگر،فقیر وگدا
"هنر" ازهمان آغازپیدایش،گرچه برای دیگران خالق ِامید وانرژی ونشاط واندیشه بوده، لیکن برای صاحبِ هنر اغلب دردساز وسببِ گرفتاری ومشکلات ومصائب بوده است.! چرا که اغلبِ هنرمندان، دارای روحیّه ی مسئولانه،مبارزه جویانه ومتعهدانه هستند و تفکّراتی روشنفکرانه دارند.
میل ِ درونی ِهنرمندان بر حرکت درراستای آگاهی بخش وزدودنِ خرافات ازجامعه است وازهمین روهمواره ازجانبِ قدرتهای سلطه جو،موردِ آزار واذیت ومحرومیّت قرارمی گیرند. نمونه ی بارز ِ این ادّعا خودِ حضرت ِحافظ است. هم اوکه به سببِ داشتن ِ روحیّه ی آگاهسازی وتفکّر روشنفکری، بارهاازجانبِ یکسویه نگران ِ متعصّب سلطه جو،موردِ تهدید وتبعید وحتّی تکفیرگردید!
آثار هنری به ویژه شعر وموسیقی به سادگی میتوانند بیان کننده زیبایی حقیقی یا احساسات وعواطفِ بشری باشند. تغییری که شعر وموسیقی وهنرهایی ازاین دست، بر روح وروانِ انسان میگذارند، تغییری عمیق،ماندگار و جهت دار است. هنرمندِ مسئول ومتفکّر وروشنفکر همچون حافظ،در سریعترین حالت بر تعدادِ زیادی از افراد تاثیرگذاری داشته وهنوزکه هنوزاست اثربخشی آن،نه تنها کمرنگ نشده بلکه روزبروزبیشتر وبیشترنیزمی شود.
حافظ بابکارگیری "سائل به معنای پرسشگر" این نکته را به جویندگان حقیقت می رساند که من به مَددِ هنر ونبوغ خویش،باهدفِ زدودن خرافات وآگاهی بخشی،بیشتراز هر کسی سئوال کردن،هرچیزی را به زیرسئوال کشیدم، نقدکردم، توضیح خواستم ووووو امّا ببینید ازهمه بیشتر (منظور هنرمندان وبه ویژه شاعران) محروم تر وناکام ترهستم (اشاره به تهدید وتبعید وتکفیر ووو )
معنی بیت:
بااینکه خود بهترازهمگان می دانم که هنر(شامل عشقورزی ،سخنوری وسرودن شعر،پرداختن به موسیقی و...) مسئولیّتِ سنگینی بردوش ِهنرمند می گذارد ومحرومیّت وتهدید وتبعید وتکفیرشدن ها دارد، پیآمدهای مشقّت بار زیادی دارد امّا درموردِ من اوضاع بسیار وخیم ترشد وتَبَعاتِ منفی هنر توانسوزتر وسنگین تربود!
برداشتی دیگرازاین بیت بانظرداشتِ هنر به معنای ِ"عشق ورزیدن" و «سائل» به معنای فقیر وگدا
من نیک می دانم که دردنیای عشق، عاشق باید برحوادثی همچون، دوری ازمعشوق وهجران،شکیبا وصبورباشد ودرمقابل فشار محرومیّت ازدیدار ورنج واندوه انتظار تاب آوری نماید لیکن صادقانه قضاوت کنید وببینید که کدام عاشق ازمن ناکام تر ومحروم تربود؟ هیچ عاشقی به اندازهی من دردسترسی به یارفقیرتر و دست خالی تر نیست.!.
باتوجّه به روحیّه ای که ازحافظ عزیزسراغ داریم، هردومعنی مدِّ نظر آنحضرت بوده است. دلیل ِ این ادّعا بیتِ پیش روست که بنظرمی رسد خواجه ی نازنین، ازپیآمدهای ناگوارهنر درراستای افشاگری ِ شیوه های حُقه بازی زاهدان ریاکار، آنقدرجفا وستم کشیده که قصد دارد جزعشق ورزی درچارچوبِ خلوتسرای خویش، به کاردیگری(سرودن ِ اشعارآتشین وآگاهسازی خلق ) نپردازد تامگراندکی ازشَروشور این تَبعاتِ مشقّت بار بیاساید:
دراینجا اظهار امیدواری می کند که هنرعشقورزی درخلوتگاه خویش؛ همانندِ افشاگری وآگاهسازی؛ پیآمدهای زیانبار بدنبال نداشته باشد.
عشق میورزم و امید که این فنّ شریف
چون هنر های دگر موجب حرمـان نشود
برایـن جان پریـشان رحمت آرید
کـه وقـتـی کـاردانی کـاملی بـود
کاردان : کارآزموده ، با تجربه
دربیتهای پیشین گفتیم که منظور حافظ از" مراوقتی دلی بود" مجموعه یِ عقل وهوش وفراست بعلاوه ی خودِ دل است. دراین بیت دوباره به همان مطلب برگشت شده است.
می توان این بیت را خطاب به مراقبین ونگهبانان ِ یاردرنظرگرفت.
معنی بیت:
دل وعقل وهوشم همه راازدست داده وجزجانی پریشان حال نیستم. ازشدّت ِعشق واشتیاق، بی سروسامان شده وتنها روحی پریشان از من باقی مانده است برمن رحم ومروّت کنید ومراازلذّت ِ دیداردوست محروم نکنید وازدرگاهِ اومَرانید.
روزگاری من صاحبِ دلی دلسوز وهمدمی با درایت بودم ،کاردان و باتدبیر وباتجربه بودم، اکنون که دل ازکف داده ام روانم ازهم گسیخته و جانم پریشان حال گشته است.
درلایه های زیرین ِ معنای این بیت، این نکته نیزبه ذهن متبادرمی گردد که حافظ ازروی لاعلاجی به این دَر(عشق) پناه نیاورده است، بلکه اوپیش ازدل سپردگی وعاشق شدن، شخصی خردمند،صاحبدل ومصلحت اندیش بوده ودرحقیقت،این قدرتِ فوق العاده ی عشق وافسونِ جَذبه ی معشوق بوده که براوغالب وچیره شده است. حافظ هرگز ازاین بظاهرشکست درقبال قدرتِ عشق، سرافکنده و مَحزون نیست ودرواقع او یک برنده ی حقیقیست زیرا دردنیای عشق ِ حقیقی بازنده ای وجودندارد. بیتِ بعدی درتاییدِ همین ادّعاست که می فرماید:
مـرا تـا عـشـق تـعـلـیـم سخن کرد
حـدیـثـم نـکـتـهی هـر محفلی بود
حدیث : 1-قصّه، داستان ،سخن و روایت نکته : کلام نغزو لطیف وپُرمعنا
پیش ازعاشقی گرچه که خردمند ومصلحت اندیش وصاحبدل بودم،لیکن به جایگاهِ خاصّی نرسیدم.ازآن روزی که عشق وجودم رافراگرفت، همه چیزدستخوشِ تغییرو دگرگونی گردید. عشق چشمه ی طبع مرا به جوش آورد، طرزسخن گفتن و شعر سرودن مرامتحوّل ساخت، تاآنجاکه حدیثِ من (داستان عاشقی من و یاشعر و سخنآنِ من) نقلِ محافلِ صاحبدلان وعاشقان، و نغز ترین کلام در هر محفل ادبی و مجلسِ اُنس و اُلفت بودهاست.
شعرحافظ درزمانِ آدم اندرباغ ِ خُلد
دفترنسرین وگل را زینتِ اوراق بود.
مگو دیگر که حافظ نکته دان است
که ما دیدیم و مُحکم جاهلی بود!
بابرگشت به بیت های پیشین، آنجاکه حافظ به رغم ِ داشتن ِدلی خردمند، مصلحت اندیش وچارجو، درمقابل ِ جَذبه ی عشق تسلیم وبه ظاهر،شکست رامی پذیرد، ازنظرگاهِ مخالفان ومنتقدینِ عشق، حافظ ازضعف وناتوانی شکست خورده ونکته دانی ومهارت ِچاره جوبودنِ دلش کارساز نیافتاده است.! بنابراین حافظ که معمولاً عادت دارد دربیتهای پایانی ِ غزل، ازخویش بیرون آمده وازنگاهِ دیگران خودرا ارزیابی کند وبسنجد، اینبار ازنگاهِ همان مخالفان ومنتقدین خودرا ارزیابی می کندوجالب است که هیچ اِبایی ندارد ازاینکه ازنگاهِ آنان ممکن است متّهم به ضعف وناتوانی وجهالت گردد! باشهامت وشجاعت ورندانه،آنچه را که یقیین دارد مخالفان ِ کج اندیش جراتِ برزبان آوردنِ آن راندارند، دقیقاًهمان رابیان می کندتا کاررایکسره کرده باشد. حافظ مجادله بامدّعیان رادرشان خودنمی بیند.
وقتی که حافظ ِ نکته پرداز، ازدیدگاهِ آنها خودراجاهل می شمارد به رَغم اینکه اززبان ِ آنها وبرعلیه ِ خود سخن می گوید، می بینیم که درحقیقت، آنهاهستند که شرمسار ورسوا می شوند نه حافظ! چراکه برکسی پوشیده نیست که حافظ ازهمان ابتدای ظهوردرعرصه ی شعر وغزل، به لحاظ خَلق ِمضامین ِ بِکر،تولید معناهای چندلایه وتودرتو ،نکته پردازی،آفرینش پارادکس های تفکرزا، ایهام، نوآوری درچیدمان ِ واژه ها وترکیباتِ بدیع با اسلوبی منحصربفرد گوی سبقت رااز غزلسرایان هم روزگار وپیشینیان ربوده وبسیاری ازبزرگان شعر وادب ِپارسی امثالِ خواجوی کرمانی را که حق استادی نیز برگردن حافظ داشته به گوشه ی انزوا رانده است.
آنکه درطرز غزل نکته به حافظ آموخت
یارشیرین سخن نادره گفتار من است.
- ۹۹/۰۹/۲۳
- ۲۱۹ نمایش