حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

مراعهدیست باجانان که تاجان دربدن دارم

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۳ ب.ظ



 مراعهدیست باجانان که تاجان دربدن دارم
 
هوا داران کویش را چو جان خویشتن دارم


عَـهـد : پـیـمان ، قرارداد
هواداران : دوستداران ، عاشقان 
معنی  بیت :  من با معشوق  و محبوب خویش عهد و پیمانی بسته‌ام که تا زنـده‌ هستم دوستداران  و ارادتمندانِ کویش را همانند جان ِ خود عزیز ومحترم بدارم.بعضی از  شارحان دوست  داشتن ِ هواداران ِ کوی معشوق از طرفِ عاشق  را قابل  قبول نمی دانند وبراین باورند که شاید این عهد و پیمان از سوی معشوق و برای آزمودنِ عاشق به او تحمیل شده  باشد!همانگونه که معشوقه ی "شیخ صنعان" کارهایی مثل خروج ازشریعت،خوک چرانی ،زُنّاربستن و غیره به عنوان ِشرطِ پذیرش ِعشق ِاومطرح کرد وشیخ نیزبی هیچ چون وچرایی همه ی آنها راپذیرفت وانجام داد!.......


امّا هرگز چنین نیست و باید دانست که حافظ درعاشقی نیز همانند  سایر  خصوصیّاتش با دیگران متفاوت است . درست  است  که  عاشق دوست  ندارد  که جز  خودش، کس ِ دیگری گِرداگردِ معشوقش حضورداشته باشد،امّامی توان گفت که در  اینجا نیز حافظ دست به ساختار شکنی زده وپیمانی بسته که دوستداران معشوق را نیز دوست  داشته باشد.  ضمنِ آنکه شاید منظور حافظ از "هواداران" بادصبا وامثالهم بوده باشد،چرا که درغزلی دیگربه روشنی این منظور را بیان کرده است: 
ازصبا هردَم مشام جان ماخوش می شود
آری آری طیبِ انفاس ِ هواداران خوشست


   
صفای خلوت خاطر ازآن شمع چَگِل جویم 

فروغ چشم ونور دل از آن ماه خُتن دارم 


چین و چگل : چین ُ چ َ گ ِ ل ، سرزمین چین (ترکستان شرقی ) و ناحیه ٔ چگل (در ماوراءالنهر) و درشعر شاعران قدیم این دو نام پیاپی آمده اند.حافظ شمع چگل رابکاربرده ومنظورش تاکیدی برزیبابودنِ معشوق است.
فروغ : پـرتـو ، روشنایی 
خـُتـَن : ختن در جنوب غربی استان سین جیانگ(سنجان )واقع است و از دیرباز به صد وریَشم و تولیدات ابریشمی معروف بوده است با آنکه در منابع ایرانی امتیاز ختن در داشتن آهوان مشکین و نافه ی ختن و صدور مشک از آنجاست و همین ارتباط مشک باختن موجب شهرت آن در دنیای قدیم شده است. "شمع چگل" و "ماه ختـن" هردو استعاره از محبوب و معشوق زیبـارویست.
معنی بیت : 
صفای خاطر وآرامش ِ درونی ام را مدیون ِ آن محبوب زیـبـا رو هستم وهمینطور روشناییِ چشم و صفا ونور دل هم ازهمین معشوق ِ ماهرو دارم .
بادلآرامی مرا خاطرخوشست
کزدلم یکباره بُردآرام را

 
به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل 

چه فکر ازخُبث بدگویان میان انجمن دارم 


کام : مُراد وخواسته
خـُبـث : پـستی ، پـلـیـدی
"خـلـوتی حاصل داشتن" یعنی به خلوتـسرای معشوق دسترسی داشتن وبرقراری وصال با معشوق 
معنی بیت : وقتی که وصال برقراراست ومن مطابقِ خواسته و آرزوهایم به خلوتگاهِ معشوق دسترسی دارم دیگر از  بـَدگویان درمحافل وانجمن‌ها که پشتِ سرم حرف می زنند باکی نـدارم. اصل خیال واندیشه ی من وصلت بامعشوق بود که اکنون اتّفاق افتاده باقی دیگرسهل است.
دلت به وصل گل ای بلبل چمن خوش باد
که درچمن همه گلبانگِ عاشقانه ی توست

 

مرادرخانه سروی هست کاندر سایه‌ی قدّش
 
فراغ از سرو بستانیّ و شمشاد چمن دارم 


سرو : استعاره از معشوق بلند قد است  
"فـراغ" به معنی آسودگی خاطر است معنی بیت: در خانه  محبوب بـلـنـدبالایی دارم (احتمالاً همسرش می باشد)که در زیر سایـه‌ی لطف و محبّتِ اوآسودگی خاطردارم وهیچ نیـازی به سایه‌ی سرو باغ و شمشادِ چمنزاران نـدارم .
حافظ ِعاشق پیشه اینبار معشوقی به دست آورده که اورا ازهرنظر ارضا نموده وبه آسایش خاطررسانده است. اودیگر به هیچ زیباروی دلستان،توجّهی ندارد.
ننگرد دیگربه سرواندرچمن
هرکه دیدآن سرو سیم اندام را



گرم صدلشکرازخوبان بقصددل کمین سازند 

بـحمـداللهِ وَ الـْمنـّة بـُتی لشکرشکن دارم 


معنی بیت :درادامه ی بیت قبلی، اگرصد لشکراز زیبارویان با هدفِ ربودن دل وجلبِ توجّهِ من، درپیرامونم کمین کنند، خدا را شکر و سپاس  که دلـبـر زیبایی دارم  وجَذَبه وزیبایی ِ او لشکرشکن است وهمه ی زیبارویان را شکست می دهد.
به تنگ چشمی ِ آن ترک لشکری نازم
که حمله برمنِ درویشِ یک قبا آورد.


 سزد کـز خاتم لـَعلش زنم لاف سـُلـیمانی 

چواسم اعظمم باشدچه باک ازاهرمن دارم 



خاتـم : انگشتری 
لَعل : یاقوت، استعاره از لبِ معشوقست    
 "خاتم لَعلش" انگشتری که نگین آن یاقوت باشد. دراینجا لب یاربه اینچنین انگشتری تشبیه شده ودرنظرگاهِ شاعردرنگین ِ(یاقوت) این انگشترهمانند انگشترسلیمان اسم اعظم حک شده است. 
 سلیمان به مَددِ اسم اعظم، حکومتی مجلل داشته و همه چیز تحت فرمان او بـوده و زبان جانوران رانیز می‌دانسته است .گویند تمام قدرت و حکومت وی به خاطر"اسم اعظم" بوده که بر نگین انگشتری او حک شده بـود.

معنی بیت : بااین گنج باارزشی که دراختیار دارم(لبِ سرخ معشوقم) شایسته است که ادّعای سلیمان بودن بکنم ! وقتی که چننین خاتمی دردسترس من است که بر آن اسم اعظم حک است دیگر هیچ باکی از شیطان نیز نـدارم .!
دهان تنگِ شیرین اش مگرملکِ سلیمانست
که نقش خاتم لَعلش جهان زیرنگین دارد!


الا ای پـیـر فـرزانه مکن عیبم ز میخـانــه 

که من درترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم 


الا ای پیرفـرزانه : دراینجا به طنز وطعنه آورده شده زیرا روشن است که خطاب به زاهد وصوفی وامثالهم که باشراب مخالفند می باشد.
این پـیـر"پیرمغان"نیست بلکه پیـر متشرّعین وفقیهان است که حافظ را ازمیخوارگی منع می کند وگویندعشق نورزید.
معنی بیت : ای پـیـرعاقل وفرزانه! برمن به سببِ رفتن به میخانه خُرده مگیروبیهوده ممانعت مکـن! زیـرا که من دلِ پیمان شکنی دارم اگرهم برفرض محال از شراب تـوبه کـنم،اطمینان داشته باش که طولی نخواهدکشیدوتـوبه‌ی خود را خواهم شکست. 
توبه کردم که نبوسم لبِ ساقیُّ وکنون
می گزم لب که چرا گوش به نادان کردم!


خدا راای رقیب امشـب زمانی دیده برهم نه 

که من بالعل خاموشش نهانی صدسخن دارم 


رقیب : مراقب ، نگهبان درگاهِ معشوق    لـعـل : استعاره از لب معشوق
معنی بیت : ای نگهبان محض ِ رضای خدا چندلحظه چشمانت را بربند ومن ومعشوق را راحت بگذار. من با آن لبهاکه درعین ِسکوت وخاموشی، اشارات وحرکاتِ دلبرانه ی زیادی دارند کاردارم! می خواهم از لبانش کام بگیرم.
"صدسخن دارم" کنایه ازمی خواهم آن لبها راببوسم وکام بگیرم است.
 بدان هوس که به مستی ببوسم آن لبِ لعل
چه خون که دردلم افتادچوجام ونشد!


چـو در گلزار اقبالش خرامانم بـحمد الله 

نه میل لاله ونسرین نه برگ نسترن دارم 


گلزاراقبالش خرامانم : سرنوشت، بخت وشانس به گلزار تشبیه شده است. یعنی درسرنوشت اوهستم،اومراپذیرفته و بختمان به هم گره خورده است. 
بـرگ : معانی مختلفی دارد:1- برگ ، گلبرگ  2- میل و آرزو 
 "لاله" ، "نسرین" و "نستـرن" هم می‌تواند نام گل هستند .
معنی بیت : خدا راشکر اکنون که در گلزار سرنوشتِ معشوق باخوشی وناز قدم می‌زنم، اکنون که معشوق مراپذیرفته واقبالمان به هم گره خورده است، دیگر نه میل دیدن لاله و نسرین دارم و نه آرزوی دیـدن نـسـتـرن!.آغوش یار گلستانی بی نظیراست که مرا ازداشتن باغ وچمن وگلشن بی نیاز می کند.
زین خوش رقم که برگلِ رخسارمی کشی
خط برصحیفه ی گل وگلزارمی کشی


به رندی شهره شدحافظ میان همدمان لیکن
 
چه غم دارم که درعالم قوام الدّین حسن دارم 

 شـُهـره : مشهور ، زبـانـزد
رنـدی : آزادگی ووارستگی ازقید بند،آزاداندیشی دراینجا بی بندوبار
"قوام الدین حاجی حسن "ازوزرا ودولتیان ِ عصرحافظ بوده وباحافظ روابطِ دوستی ِ صمیمانه ای داشت. "حاجی قوام" به کرم و بخشش ، ادب پروری و برپایی مجالس شعر و شادی و شرابخواری مشهور بوده است . حافظ همواره از او به نیکی یـاد کرده است.
معنی بیت : گرچه حافظ در میان دوستان به بی بنـد و بـاری و میخوارگی مشهور شده است، با این وجـود هیچ باکی ازاین موضوع ندارم چرا که دراین دنـیـا دوستی باوفا وجوانمرد همچون "قوام الدین حسن" حامی و پـشتـیـبـان من است. . 
نکته‌دانی بذله‌گو چون حافظ شیرن سخن 
بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۳
  • ۱۵۸ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی