منم که گوشه ی میخانه خانقاهِ من است
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۰ ب.ظ
منم که گوشه ی میخانه خانقاهِ من است
دعای پیر مُغان وردِ صبحگاه من است
میخانه: مکانی برای می فروشی ومی خواری .
خرابات ومیخانه درغزلیات حافظ؛ معمولاً درمقابل مسجد قراردارد. مسجدمکانیست که زاهدان ریایی،واعظان حقٌه باز وعابدان متظاهر درآنجا به جلوه گری وفریب مردم مشغولند اما درمیکده وخراباتی که حافظ بنانهاده؛ مکان بی ریائیست که رندان وارسته ازتعلقات دینی ودنیوی وآزادگان پاکباخته درآنجاحضورداشته وسرمست شراب عشق وانسانیت ومحبت هستند.
خانقاه: محل عبادت صوفیان، صوفیان پایبند شریعت بوده،شراب راحرام می دانسته وازشراب خوردن پرهیزمی کردند(البته به ظاهر) حافظ در اینجا به صوفیان طعنه می زند ومیخانه را عبادتگاه خویش معرفی می کند. چراکه درخانقاه ریاکاری وتظاهر رواج داشته ولیکن درمیخانه مستی وراستی جریان دارد......
پیرمُغان:
درموردِ "پیرمغان" قبلاً توضیحات زیادی داده شده است. درست است که به روشنی مشخصّ نیست که منظورازپیرمغان چه کسی است، احتمال قوی این است که این"پیر" اصلاً وجودِ خارجی نداشته ویک شخصیّتِ خیالی بوده است. بنظرچنین می رسد که حافظ ازآنجا که وسواس زیادی برای انتخابِ راهنما وپیر داشته، پس ازآنکه درپیداکردن راهنما وپیری روشن ضمیر مطابق با سلیقه وسیاق خویش توفیقی بدست نمی آورد، ناگزیر در کارگاهِ خیال دست به آفرینشِ یک ابرانسان ویک پیری پاک باطن به سلیقه ی خود زده، به او شخصیّتِ کامل بخشیده،سپس وی رابه عنوان الگو و شاخص قرارداده تارفتارهای خودرا با اوتنظیم کند.
به هرحال پیر مغان ِ حافظ،هرکه بوده باشد باتوجّه به ویژگیهایی که ازاو درغزلهای خود توصیف کرده یک انسانِ کامل،آگاه،پاک نیّت وپاک رفتاری بوده است.
به ترکِ خدمتِ پیرِ مغان نخواهم گفت
چراکه مصلحتِ خود درآن نمی بینم.
بعضی ها باتوجّه به معنای لغوی مُغان( پیشوا وروحانی زردشتییان) براین عقیده هستند که چون زردتشت دارای افکاری فرامذهبی وفراقومی بوده وشعارهایی منطبق باحقوق بشر سرداده وپیروانش راازجنگ وخونریزی برحذرداشته،حافظ به مذهب زرتشت گرویده بوده است. امّا باتوجّه به افکار آزاداندیشانه ی حافظ، این احتمال به یقین نزدیک نیست. حافظ فراترتزهردین ومذهبی به عشق وانسانیّت ومحبّت می اندیشیده، اوخودبه تنهایی یک مذهب ومَسلکِ تمام عیاربا محوریّتِ انسانیّت است وعشق درسرلوحه ی باورها واعتقاداتِ اوست. فقط می توان گفت حافظ حافظ است وهیچ برچسبی براندیشه های جهانی اونمی چسبد.
جنگِ هفتادودوملّت همه راعذربنه
چون ندیدند حقیقت رهِ افسانه زدند.
بگذریم.....
ورد: ذکر دائم، دعای زیرلب.
معنی بیت: این من هستم که درگوشه ی میخانه ساکنم، این گوشه عبادتگاه من است. دعاهای من با دعاهای دیگران تفاوت دارد دعاهایی که درسحرگان زمزمه می کنم همانهائیست که ازپیرمغان آموخته ام.
گرمُرشدِ من پیرمغان شد چه تفاوت؟
درهیچ سَری نیست که سِّری زخدانیست
گرم ترانه ی چنگ صبوح نیست چه باک؟
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
چنگ: نوعی سازقدیمی که باچنگ نواخته می شود.
ترانه ی چنگ: سرودی که با آهنگ چنگ خوانده شود.
صبوح: صبحگاه.
ترانه ی چنگ صبوح: آوازهایی که درهنگام شرابخواری سحرگاهی با صدای چنگ سرمی دادند.
"صبـوحی": شراب صبحگاهی ، ثلاثـهی غسـّاله ، هنگام صبح سه جام شراب مینوشیدند : یکی برای دفع سر درد و خماری شب پیش ، یکی برای شادابی ، و یکی هم برای شستوشوی معده ، به این سه جام "ثلاثهی غسّاله" میگویند.
"چنگ صبوح" : بعضی از شارحان "چنگ صبحی" را مجازاً "کوزهی شراب و صُراحی" دانسته اند :
گمان میرود که حافظ خوش ذوق دربکارگیری «چنگ صبوح» آوازفرو ریختن شراب از گلوی کوزه یاصراحی رامدنظرداشته است.
امـّاباتوجه به این نکته که رسم بر ایـن بـوده که شراب صبـوحی را همراه با چنگ و عودمینـوشیدهاند ممکن است منظورازچنگ صببوح همان آواز موسیقی بوده باشد.
نوا: پرده موسیقی، مقام، لحن، ناله انسان و مرغان، وسایل زندگی.
اگرمن دراین گوشه(میخانه) امکانات زیادی دراختیارندارم وازشرکت در مراسم صبحگاهی (آوازخوانی وموسیقی) محروم هستم باکی نیست، آه وناله ی من به جای آواز وموسیقی کفایت می کند ومن به همین وضع رضایت دارم.
یادبادآنکه صبوحی زده درمجلس اُنس
جزمن ویار نبودیم وخدا باما بود
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک در دوست پادشاه من است
فارغ: آسوده خیال، بینیاز.
بحمدالله: شکرخدای را، خوشبختانه.
معنی بیت: دراین گوشه ی میخانه ، خدا را شکر که خیالم ازپادشاه وگدا راحت شده است(نه منّتِ پادشاهی برگردن دارم نه برگداوفقیری حکمرانی می کنم، آزاد ورهاهستم) ودرعالم خودم به دوست (معشوق اَزلی) ارادت می ورزم گدای کوی دوست(معشوق اَزلی) برای من درحکم پادشاه است.
حافظ دراینجا یک پارادکس حافظانه رقم زده است. ازیکسو ازپادشاه وگدا بی نیاز شده،ازسوی دیگر گدای درِدوست پادشاه اوست. دوباره هم پادشاه هم باگدا مرتبط شده است!
«پادشاه» در مصرع دوّم به معنای حق تعالی و«گدا» نیز به معنای نیازمندِ بارگاهِ الهیست.
بنظرمی رسد این غزل زمانی سروده شده که رابطه ی حافظ وشاه شجاع تیره شده بوده است. حافظ نیز با گوشه وکنایه به اومی رساند که من درگوشه ی میخانه عالمی بهترازآن مجلس انسی که باتوداشتم درست کرده وبا یاد معشوق ازلی به خوشگذرانی مشغولم.
ای شاه شجاع حال که مرا ازخودرانده ای من نیز بی پادشاه نمانده ام، گدای خاک دردوست(خداوند) پادشاه من است!
شاه شجاع تحتِ تاثیر وفشار تندرویانِ متشرّع به ویژه خانقاهیان که نفوذ بیشتری دربارگاه ودستگاههای دولتی داشتند رابطه ی خودرا باحافظ که بی محابا به همه چیز می تاخته ومقدّسات وشریعت را به سُخره می گرفته قطع کرده بوده تامبادا به سببِ نشست وبرخاست کردن با حافظ ؛ اعتبارش خدشه دارگردد.
امّا می بینیم که باهمه ی این مسایل، حافظ نه تنهاعقب نشینی نکرده بلکه جری ترنیزشده وبی باکانه تر به حملات خود علیه جبهه ی ریاکاران ومتظاهرین افزوده است. بطوریکه گوشه ی میخانه را پاک ترازخانقاه وعبادتگاهِ صوفیانِ متشرّع ریاکار معرفی می نماید!
زخانقاه به میخانه می رود حافظ
مگرزمستی ِ زُهدِ ریا به هوش آمد!
غرض زمسجدومیخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
دراین بیت حافظ اندکی ملایمت بخرج داده و نمی خواهد همه ی پل های پشت سر خودراخراب کند چراکه رابطه ی حافظ باشاه شجاع یک رابطه ی عمیق عشقی -عاطفی ،رابطه ای ازجنس رابطه ی مولانا وشمس و بسیارفراتر ازرابطه ی شاعر وپادشاه بود و به رغم فرازوفرودِ فراوانی که تحت تاثیرمسایل اجتماعی، مذهبی وسیاسی دررابطه ی فی مابین این به دو بوده، هیچ یک نمی خواستندخللی براین رابطه ی روحانی واردگردد.
می فرماید:
هدف ِ من از به مسجد رفتن ودرمیخانه ساکن شدن فقط به قصدِ نزدیک شدن به تو(شاه شجاع) هست برای من مهم نیست که درمسجد یامیخانه باشم برای من تنها تواهمیّت داری خداوند گواهِ این مطلب هست وجزاین نیست.
بعضی ازاین بیت به اشتباه برداشت عارفانه کرده وبراین باورند که حافظ می فرماید غرض ومقصود من ازرفتن به مسجد ومیخانه وصال خداست!! درصورتیکه اگرچنین بود حافظ چرادر مصرع دوّم "خدا گواه است" را می آورد! نمی شود که کسی خطاب به خدا مطلبی رابیان کند وسپس برای تایید ادّعای خود بگوید "خداگواه است"! وانگهی کسی مثل حافظ هرگزخدارا باضمیر«شما» موردخطاب قرارنمی دهد.
جبین وچهره ی حافظ خداجدامکناد
زخاکِ بارگهِ کبریای شاه شجاع
مگر به تیغ اجل خیمه برکنَم وَر نی
رَمیدن ازدردولت نه رسم و راه من است
خیمه برکنم: خیمه برچینم و جمع کنم، (رخت بربستن از بارگاه شاه شجاع)
معنی بیت: مگرآنکه بمیرم و تیغ مرگ، بندهای خیمه ی محبّت مرا ازخاکِ درگاهِ تو(شاه شجاع) جداسازد. جدایی ازبارگاهِ کبریایی ِ تودررسم وراه من نیست.
ندارم دستت ازدامن بجزدرخاک وآندم هم
که برخاکم روان گردی بگیرددامنت گردم
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسندِ خورشید تکیه گاه من است
براین آستان: اشاره به آستانه ی بارگاه شاه شجاع
فراز: بالا،صدر
مسند : 1 - تکیه گاه . 2 - بالش بزرگ . 3 - مقام ، مرتبه . 4 - فرشی گرانبها که بالای اطاق می افکندند و بزرگان بر آن جلوس می کردند.
فراز مَسندخورشید: شاعرخورشید رابه فرشی گرانبهاتشبیه کرده وخودنیز بر صدراین فرش تکیه زده است.
معنی بیت: ازآن روزی که عشق توبردلم افتاد ودر بارگاه توراه پیداکردم درآسمانها سِیرمی کنم وبر صدرفرش خورشیدِ تکیه زده ام.
حافظا سرزکُله گوشه ی خورشیدبرآر
بختت اَرقرعه بدان ماه تمام اندازد
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو درطریق ادب باش گو گناه من است
دربیت پایانی شاعرخودرا موردخطاب قرارداده می فرماید:
ای حافظ اگرچه ازروی عمد مرتکب گناه نشدیم قصدِ خاصّی نداشتیم ونمی خواستیم خاطرمبارک دوست (شاه شجاع) مکدّرشود سرنوشت ما ازروزل اینچنین رقم خورده که برطبل عشق بکوبیم ومردم را ازشیوه های حقّه بازی ریاکاران وترفندهای دین فروشان آگاه کنیم لیکن بااین همه، ای حافظ توادب را رعایت کن واقرارکن که مرتکب گناه شده وخاطر مبارک دوست راآزرده ای. به بیانی دیگر ای حافظ هرچند درحقیقت تو گناه کار نبوده ای اماازروی ادب ومعرفت،تواضع پیشه کن و گناهت را به گردن بگیر.
حافظا علم وادب ورز که درمجلس شاه
هرکه رانیست ادب لایق صحبت نبود.
- ۹۹/۰۹/۲۳
- ۳۷۳ نمایش