نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۵۸ ب.ظ
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تودانی
گذر به کوی فلان کن درآن زمان که تودانی
"نسیم صبح سعادت" کنایه ازبادملایم یا همان بادصباست که به منزلگاه معشوق دسترسی دارد ،به بوی گیسوان اومزیّن است وبرای عاشق سعادت بخش وجان فزاست.
معنی بیت: ای بادصبا که نسیم تومایه ی رستگاری عاشقانست به همان نشانیِ کوی معشوق در فرصتی مناسب که خودت نیک می دانی گذرکن....
ای صبا نکهتی ازکوی فلانی به من آر
زاروبیمارغمم راحت جانی به من آر
تو پیک خلوت رازیّ ودیده برسرراهت
به مردمی نه بفرمان چنان بران که
تودانی
به مردمی نه فرمان: ازروی لطف ومردم داری نه ازروی دستور
معنی بیت: ای نسیم سحرگاهی توپیامرسان عاشق ومعشوقی وبه خلوتگاه راز معشوق دسترسی داری عشَاق چشم به راه توست ازتو نه به دستور بلکه ازروی لطف وبزرگواری می خواهیم چنان حرکت کنی فاصله راطی کنی که خودت بهترمی دانی
مامَحرمان خلوتِ اُنسیم غم مخور
باآشنا سخن آشنا بگو
بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدارا
ز لَعل روح فزایش ببخش آنکه تو دانی
"لَعل روح فزا" کنایه ازلب سرخ وآبدار که برای عاشق روح افزاست.
معنی بیت: ای صبا ازجانب من به معشوق بگوکه ازاشتیاق تو جانم برلب رسیده است. بگومحض رضای خداازآن لبهای روح افزایش، ( ازآن بوسه ، کلامی دلنشین یاجرعه ای شراب که جان مرا ازمرگ نجات دهد) وتوبهترمی دانی برما عطاکن.
دوش گفتم بکند لَعل لبش چاره ی من
هاتف غیب ندا داد که آری بکند!
من این حروف نوشتم چنانکه غیرندانست
توهم زروی کرامت چنان بخوان که تودانی
معنی بیت: درادامه سخن....
به حبیب بگو، این غزل واین نامه را من بصورت اشاره ورمزآلود نوشتم تا رازمن وتو ازنامحرمان ورقیبان نهان بماند تونیزازروی لطف ومرحمت چنان بخوان که فقط خود بدانی.
غم حبیب نهان بِه زگفت وگوی رقیب
که نیست سینه ی ارباب کینه محرم راز
خیال تیغ توباما حدیث تشنه و آب است
اسیرخویش گرفتی بکُش چنانکه تودانی
" تیغ" می توانداستعاره از: مژگان، ابرو، غم یا شمشیربوده باشد.
معنی بیت: شمشیرتوهمچون تشنه ای که مدام در آرزوی آب است بی وقفه به کشتن ما می اندیشند حال که اسیرخویش راشکارکرده ای تعلّل مکن همانگونه که خودمی دانی جانش رابگیر.
منِ شکسته ی بدحال زندگی یابم
درآن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول
امید در کمر زرکِشت چگونه ببندم؟
دقیقهایست نگارادرآن میان که تودانی
کمر: کمربند.
کمرِ زرکشت: کمربند زرکش تو، کمربند زربافت، ویا کمربندی که درجیب آن سکه ی طلا می گذارند. در قدیم سکّه های طلا رادرکیسه های کوچک زیرکمربند می گذاشتند حافظ با زبان ایهام به مخاطب خویش (احتمالاً شاه شجاع) این "نکته ی باریک" را می رساند که من می دانم که تو درزیرکمربند خود سکّه های زرنهان کرده ای!
"امید درکمرکسی داشتن" کنایه ازامیدبه وصال او داشتن وآرزوی درآغوش گرفتن است.
دقیقه: نکته ی باریک(طلاهایی که درمیان کمربند نهان کرده ای). ضمن آنکه به بسیار باریک بودن کمر نیزاشاره دارد.
در آن میان: در آن کمر
معنی بیت: ای حبیب، به وصال تو چگونه دل خوش کنم؟ نکته ی باریک و ظریفی در کمر توست که تنها خودِ تو از آن باخبر هستی! کمرتوآنقدرباریک است که نمی توان درآغوش کشید! امیدبستن عبث است. یا(سکه های طلا راطوری جاسازی کردی که محال است دست کسی بدانها برسد! کمی بامامداراکن
سخنت رمزدهان گفت وکمر سِرّمیان
وازمیان تیغ به ما آخته ای یعنی چه؟
یکیست تُرکی و تازی دراین معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تودانی
دراین معامله: دراین سودای عشق
تازی: عربی
معنی بیت: ای حافظ زبان ترکی وعربی در سودای عشق تفاوتی ندارد( بین عاشق ومعشوق چیزی غریب رد وبدل می شودکه فراتراز زبان وکلمات هست) سخنان عشق آمیز را به هر زبانی که خود بهترمی دانی بیان کن. محبّت وعشق زبانی فراگیر وفراشمول است وهمگان فارغ ازهرزبان وهرملیّتی آن رابه سهولت درک می کنند.
حدیث عشق زحافظ شنونه ازواعظ
اگرچه صنعت بسیاردرعبارت کرد
- ۹۹/۰۹/۲۲
- ۶۸۴ نمایش
ممنون از تفسیر زیباتون