حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین نظرات

ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی

دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۴۰ ب.ظ



ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
درفکرت توپنهان صدحکمت الهی

         شارحان براین عقیده اند که این غزل یا قصیده ی کوتاه درمدح شاه شجاع سروده شده است. گویند که این غزل زیبا توسط حافظ به هنگام ورود پیروزمندانه ی شاه شجاع به شیرازدر دروازه ی سعادت آباد  قرائت شده است. 
همانگونه که قبلاًنیز گفته شده رابطه ی شاه شجاع ِخوش سیما باحافظِ عاشق پیشه ونظرباز، فراتراز رابطه ی شاه وشاعر وپیوندی عاطفی - عاشقانه بوده است‌. گرچه این قصیده، بیشترپیرامون شوکت شاهی واقتدارشاه شجاع می باشد لیکن اغلب غزلیّات عاشقانه ی حافظ تحت تاثیراین رابطه ی عاطفی خَلق شده است.
انوار پادشاهی: فروغ شوکت شاهی
فِکْرَت:  فکرواندیشه
حکمت الهی :‌ دانش ومعرفت الهی، فلسفه خداشناسی
معنی بیت:ای که پرتوشوکت واقتدار شاهنشاهی ازرخسارتومی تابد افکارو اندیشه ی تو بسارغنیست وصدها نکات مبانی خداشناسی  ودانش وفلسفه ی الهی در اندیشه ی تونهان است.
ای قبای پادشاهی راست بربالای تو
زینت تاج ونگین ازگوهروالای تو       



کِلک تو بارک الله بر مُلک و دین گشاده
صد چشمه آب حیوان از قطره ی سیاهی
کِلک: ‌ قلم نی، خامه
گُشاده: جاری وروان کرده
آب حیوان: آب حیات،آب زندگانی
قطره ی سیاهی : جوهرومرکّب،باتوجّه به اینکه شاه شجاع خودفردی فاضل، ادیب وشاعرنیزبوده به همین سبب از قلم ومرکّب اوتمجیدشده است.
معنی بیت: ای محبوب،مرحبا بر قلم تو که در حوزه ی دین ودانش وحکمت توانسته است صدها چشمه ی آب حیات درسطح کشور، تنها بایک قطره ی سیاه مرکّب جاری سازد.
ازرسوم شرع وحکمت باهزاران اختلاف
نکته ای هرگزنشد فوت ازدل دانای تو



بر اَهرمن نتابد انوار اسم اَعظم
مُلک آن توست وخاتم فرمای هرچه خواهی
اَهْرِمَن: اهریمن، دراینجاکنایه ازشاه محمود است که توانسته بود شاه شجاع راازتخت به پائین کشیده ومدّتی برشیراز حکمرانی کند تااینکه پس ازحدودسه سال شاه شجاع دوباره ظفرمندانه به شیرازبازگشته وبه تخت سلطنت می نشیند
اسم اعظم: یکی از نام‌های خداکه گویند  با به زبان آوردن آن هر خواسته ی گوینده برآورده می‌شود البته نه برای همه کس. این اسم را کسی نمی‌داند، ولی در طول تاریخ کسانی مدّعی دانستن آن شده‌اند و روش‌هایی نیزبرای کشف آن پیشنهاد داده اند. این اسم بر نگین انگشتری سلیمان حک شده بود.
خاتم: انگشتری.
حکمت سلیمان: علم وعقل واقتدار سلیمان.
معنی بیت:اعجاز اسم اعظم برای اهریمن (در اینجا شاه محمود) رخ نمی دهد وپرتونورآن به هرکسی نمی تابد انگشتری اسم اعظم باید در انگشت سلیمانی باشدتاکارگربیافتد. ای سلیمان زمانه(شاه شجاع) حکومت ،مملکت وانگشتری معجزه گر متعلّق به توست حکمرانی رادوباره آغازکن وبرهرآنچه که می خواهی فرمان بران.
خاتم جم رابشارت ده به حُسن خاتمت
کاسم اعظم کردازاوکوتاه دست اهرمن



درحکمت سلیمان هر کس که شک نماید
بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی

معنی بیت: هرکس درخرد وفرزانگی ودانش سلیمان تردید به دل راه دهد بر عقل ودانش بی پایه ی اوحتّامرغ وماهی نیز می‌خندند. گوشه وکنایه به شاه محمود واطرافیانش که گمان می کردند شاه شجاع ناتوان است وقدرت بازپس گیری دوباره ی حکومت راندارد.
خوش به جای خویشتن بوداین نشست خسروی
تانشیندهرکسی اکنون به جای خویشتن



باز اَر چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی
مرغان قاف دانند آیین پادشاهی
باز: پرنده ی شکاری
کلاهی: کلاهی که به منظورپوشانیدن چشم،آرام سازی وحفظ تمرکزپرنده تالحظه ی قبل ازشکار برسرپرنده  می گذارند.
 قاف: در افسانه‌ها کوهی که می‌پنداشتند سیمرغ بر فراز آن آشیانه داشت.
مرغان قاف: مرغانی که درقاف آشیانه دارند، سیمرغ ها
معنی بیت: هرچند که  گهگاه "باز" کلاهی برسر گذاشته وژست سلطانی به خودمی گیرد لیکن ازآئین ورسم ورسوم پادشاهی بی خبراست راه و روش پادشاهی را تنها مرغانی مثل سیمرغ وعنقا می دانندکه درقاف مسکن دارند.
دراین بیت نیز"باز" کنایه ازشاه محمود وسیمرغ وعنقا کنایه ازشاه شجاع می باشد
ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خودمی بری وزحمت مامی داری



تیغی که آسمانش ازفیض خوددهدآب
تنها جهان بگیرد بی منّت سپاهی
فیض آسمانی : عطا و بخشش الهی 
"آبداربودن تیغ" کنایه ازجلا وبُرندگی تیغ است.  آهنگران تیغ رابه منظور استحکام وافزایش برندگی، پس ازحرارت دادن وپتک زدن بلافاصله در آب سرد فرومی برند.
معنی بیت: هرآن شمشیری که ازابر رحمت و چشمه ی مدد الهی آب خورده باشد بدان درجه تیزی وبرّندگی می رسد که به تنهایی و بدون منّت کشیدن از لشکروسپاه، جهانی راتسخیرمی کند.
جویبارمُلک راآب روان شمشیرتوست
تودرخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن



کِلک توخوش نویسددرشان یارواغیار
تعویذ جان فزایی افسون عمر کاهی
کِلک: قلم، خامه
در شأن : برازنده ی
یار و اغیار: ‌دوست و دشمن.
تعویذ: دعای بی اثرکردن چشم زخم
تعویذ جان فزایی: دعایی که برای (دوستان) جان بخش است.
افسون عمرکاه: جادویی که از عمر(دشمنان) می کاهد.
معنی بیت: قلم توآنچه که برازنده ومناسب دوستان ودشمنان هست راچه زیبا می نویسد دعای طول عمر برای دوستان و جادوی کوتاهی عمربرای دشمنان ازقلم توتراوش می نماید.
آب حیوانش ز منقار بلاغت می‌چکد
طوطی خوش لهجه یعنی کلک شکرخای تو



ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزّت
و ای دولت تو ایمن از وَصمت تباهی
عنصر: اصل؛ گوهر وذات
مخلوق: خَلق شده.
کیمیا:اکسیر،معجون هرچیزی که بسیارباارزش و کمیاب
کیمیای عزّت: معجون بزرگی وشرف واحترام به کیمیا تشبیه شده است.
"دولت" ایهام دارد: ۱- دستگاه حکومت، ۲- ثروت ، قدرت ،سعادت
وَصمت: ننگ وعار،تباهی
معنی بیت: ای محبوب(شاه شجاع) ای که ذات واصلیّتِ وجود تو از معجونِ شرف و بزرگی و احترام تشکیل شده است آسوده خاطرباش که حکومت،ثروت وسعادت تو ازتباهی وننگ وعار محفوظ است.
خوش دولتیست خرّم و خوش خسروی کریم
یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار



ساقی بیار آبی از چشمه ی خرابات
تا خرقه‌ها بشوییم ازعُجب خانقاهی

"خرابات" کنایه ازمیکده ی عشق، مکانی که رندان ووارستگان درآنجابه باده نوشی وعشقبازی می پردازند.
عُجب خانقاهی: تکبّر و خود بینی، غروری که در خانقاهها رواج دارد.
خانقاه:  عبادتگاه صوفیان
معنی بیت: ای ساقی آبی (شرابی) ازچشمه ی میکده ی عشق بیاورتا خرقه های خویش را که درخانقاه به تکبّر وخودبینی آلوده شده پاک کنیم.
کنون به آبِ می لَعل خرقه می‌شویم
نصیبه ی ازل ازخود نمی‌توان انداخت



 عمریست پادشاها کزمی تهیست جامم
اینک ز بنده دعوی و ازمحتسب گواهی

محتسب: مٲمور رسیدگی به اجرای احکام شرعی
معنی بیت: ای پادشاه، مدّتیست  که (درغیاب تو) جام من از شراب خالیست ومن نتوانسته ام به عیش ونوش بپردازم این موضوع را محتسب می داند ومی تواندشهادت دهد.
ساقی که جامت از می صافی تهی مباد
چشم عنایتی به من دردنوش کن



 گرپرتوی زتیغت برکان ومعدن افتد
یاقوت سرخ رو را بخشند رنگ کاهی
معنی بیت:
پرتو: ‌نور، فروغ
رنگِ کاهی : رنگِ زردِ کاه.
معنی بیت: اگرفروغ جلای شمشیربُرّان تو(که ازفیض آسمانی آب می خورد) بر معدن یاقوت بیفتد، یاقوت سرخ رنگ از شدّت ترس به رنگ زردِ کاه درمی آید!
 ز شمشیر سرافشانش ظفر آن روز بدرخشید
که چون خورشید انجم سوز تنها بر هزاران زد



 دانم دلت ببخشدبرعجزشب نشینان
گر حال بنده پرسی ازباد صبحگاهی

معنی بیت: اگر ازبادسحرگاهی (صبا) شرح حال پریشان مرا بپرسی وبدانی که بی توچگونه ام من مطمئن هستم که برناتوانی و بیچارگی ِ عاشقان شب زنده دار دلت به رحم خواهد آمد.
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
که درد شب نشینان را دوا کرد



 جایی که برق عصیان برآدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی بی‌گناهی
برق: جرقه،آذرخش،صاعقه
برق عصیان: نافرمانی وگناه به برق تشبیه شده است.
صفی: برگزیده
"آدم صفی": حضرت آدم
چگونه زیبد؟ : چگونه زیبنده و شایسته است؟
معنی بیت: درشرایطی که هوس گناه ونافرمانی همچون صاعقه ای بردل برگزیده ترین خَلق خدا حضرت آدم می زند واورابه گناه وامی دارد ما چگونه می توانیم ادّعای بی گناهی بکنیم؟
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت



حافظ چو پادشاهت گه گاه می‌برد نام
رنجش زبخت منما بازآبه عذرخواهی

معنی بیت: ای حافظ زمانی که گهگاه پادشاه نامی ازتوبرزبان می آورد همین سعادت بزرگیست بنابراین از بخت بد  گله وشکایت مکن و برای عذر خواهی قدم پیش بنه وبه سوی اوبازگرد.
 نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست
از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۰۱
رضا ساقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی