ای روی ماه مَنظر تو نوبهار حُسن
دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۵۵ ب.ظ
ای روی ماه مَنظر تو نوبهار حُسن
خال وخط تومرکز حُسن ومدارحُسن
منظر: تماشاگه، منظره،جای نگریستن و نظر انداختن. آنچه در برابر چشم واقع شود
ماه منظر: ماه رخ
مدار: مسیردورزدن وگردش
حُسن: زیبایی، جمال،نیکویی
نوبهارحسن: حسن به نوبهار تشبیه شده است.
"نوبهار" آغازفصل بهاراست ظاهراً معشوق حافظ درایّام آغازجوانیست وگل جمال وزیبایی اوتازه شکوفاشده است.
معنی بیت: خطاب به معشوق، ای که رخسارزیبای تو تماشاگه تابش ماه است وزیبایی وشور وحال آغازبهاردارد گلشن جمال وزیبایی تو درحال شکوفندگیست و خال و خطِ دلکش تو مرکز و مدار دایره ی زیباییهاست.
برخاست بوی گل ز در آشتی درآی
ای نوبهارما رخ فرخنده فال تو
درچشم پرخُمارتوپنهان فسون سحر
در زلف بیقرار تو پیدا قرار حُسن
چشم پرخمار: چشمی که شراب زده،کسالت بار،خواب آلود ونیمه باز باشد.
فسون: افسونگری
معنی بیت: ای که درچشمان شراب زده ی تو افسونِ سحروجادونهفته و عاشقان را گرفتار می کند و درمیان چین وشکن گیسوان تو اصل زیبایی آرام گرفته وخودجاذبه جای گرفته است.
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بیحاصل
من ازافسون چشمت مست واوازبوی گیسویت
ماهی نتافت همچو تو از بُرج نیکویی
سروی نخاست چون قدت ازجویبار حُسن
ماهی نتافت: ماهی نتابید
بُرج: جای بلندی که برای نگهبانی عمارت و قلعه درست کنند. 2 - قلعه ، دژ. 3 - هر یک از دوازده برج منطقة البروج که خورشید هر ماه در یکی از آن ها قرار می گیرد: 1 - حمل (فروردین ). 2 - ثور(اردیبهشت ). 3 - جوزا (خرداد). 4 - سرطان (تیر). 5 - اسد (مرداد). 6 - سنبله (شهریور). 7 - میزان (مهر). 8 - عقرب (آبان ). 9 - قوس (آذر). 10 - جدی (دی ). 11 - دلو (بهمن ). 12 - حوت (اسفند). دراینجا ضمن مدّنظربودن همه ی معانی کنایه ازآسمان نیزمی تواند بوده باشد.
بُرج نیکویی: نیکویی به برج تشبیه شده است.
نخاست: بلندنشد نروئید
معنی بیت: تاکنون ازآسمان زیبایی وملاحت، ماه دلکشی مثل توطلوع نکرده است همچنین درجویبارحسن وزیبایی سروی به بلندای قامت رعنای تونروئیده است.
به سرکشیّ خود ای سرو جویبار مناز
که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
خرّم شد از ملاحت تو عهد دلبری
فرّخ شد از لطافت تو روزگار حُسن
ملاحت: زیبایی ونمکین بودن وجاذبه داشتن
عهد: زمانه، دوران
فرّخ: فرخنده، خجستگی، مبارک
معنی بیت: دوران دلبری ودلسِتانی ، ازجاذبه ی جمال تو پر رونق وشاداب ترشده است. ازلطافت وصفای رخسارتو روزگارحسن خجسته ومیمون است.
حُسنت به اتّفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتّفاق جهان میتوان گرفت
از دام زلف و دانه ی خال تو در جهان
یک مرغ دل نماندنگشته شکارحُسن
معنی بیت: حلقه های زلف تو دام وخال سیاه تو دانه ی ایست که با ظرافت ودلفریبی درمیان دام نهاده شده است آنقدرجاذبه وکشش دارد که هیچ مرغ دلی نمانده که به وسوسه ی این دانه دردام زلف تونیفتاده وشکار زیبایی تونشده باشد.
به لطف خال وخط ازعارفان ربودی دل
لطیفه های عجب زیردام ودانه ی توست
دایم به لطف دایه ی طبع ازمیان جان
میپرورد به ناز تو را در کنار حُسن
دایه: پرستاری که فرزند دیگری را پرورش می دهد
طبع: خوی، سرشت،استعداد شعر سرودن، ذوق، هریک از عناصر چهارگانه (آب، باد، خاک، و هوا). دراینجا مجموع عناصر چهارگانه (طبیعت)
دایه ی طبع: طبعیت به دایه تشبیه شده که همچون مادر مخلوقات خویش راپرورش می دهد.
درکنارحُسن: درآغوش حُسن دربستر زیبایی
معنی بیت: ای معشوق، طبیعت، همواره تورا همچون دایه ای مهربان،از صمیم جان، با ناز وملاطفت ومهربانی درآغوش وبستر زیبایی می پرورد.
چند به نازپرورم مِهربُتان سنگدل
یاد پدرنمی کنند این پسران سنگدل
گِرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
کآب حیات میخورد از جویبار حُسن
"بنفشه": گل بنفشه، استعاره ازموهای لطیف گِرداگِرد لب یار.
جویبارحُسن:دهان یاربه جویبارحسن تشبیه شده است.
معنی بیت: گِرداگردِ دهانت گلهای بنفشه بدان سبب همیشه باطراوات وشاداب هستند که از جویبارحُسن (ازدهان تو)آب می نوشند.
زروی ساق مَهوش گلی بچین امروز
که گِردِعارض بُستان خط بنفشه دمید
حافظ طمع بُرید که بیند نظیر تو
دَیارنیست جز رخت اندر دیار حُسن
دَیارنیست: هیچکس نیست
دیارحُسن: شهر،مملکت حُسن. حسن به شهر تشبیه شده است.
معنی بیت: حافظ ازاینکه کسی شبیه توراببیند قطع امید کرده واطمینان دارد که همانندِ تو در مملکت حُسن وجوندارد.
عذری بنه ای دل که تو درویشی و اورا
درمملکت حُسن سرتاجوری بود.
- ۹۹/۱۰/۰۱
- ۵۳۲ نمایش