جمالت آفتاب هر نظر باد
جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۱ ق.ظ
.
جمالت آفتاب هر نظر باد
ز خوبی روی خوبت خوبتر باد
این غزل عاشقانه خطاب به معشوقی زمینیست وبرداشت عرفانی،باعث ازبین رفتن ظرافتهای شعری می گردد و جایگاهی ندارد. متاسّفانه شاهدهستیم که بعضی ازعرفان زدگان عزیز، همچنان براین نکته پای اصرارمی فشارند وازتمام غزلیّات حافظ برداشت های بنظرخودشان عرفانی می کنند! این واژه ها وعباراتی که دراین غزل بکارگرفته شده، درصورتی جالب و حس انگیزهستند که به معشوقی زمینی گفته شودنه خداوند.
شاعرخوش ذوق وصاحب نبوغی مثل حافظ، به خداوند نمی گوید روی ماهت ازخوب هم خوب تراست!! دراینصورت کلام کلامی شاعرانه نخواهد بود و لطفِ این سخن وقتی برجسته وحس انگیز می شود که خطاب به یک دوستی زمینی مثل شاه شجاع یا شیخ ابواسحق ویا.....بوده باشد. دراینصورت است که ظرافتهای شعری پدیدارمی گردد وآدمی حظًی روحانی می بردوبااحساسات وعواطف حافظ،همذات پنداری می کند.
درحقیقیت محبوبیت حافظ به این نیست که همه ی غزلیّاتش عارفانه هست! اتّفاقاً محبوبیت اوبیشترمتاثّرازاین نکته هست که حافظ مثل هیچکدام ازعرفا نیست ویک ساختارشکنِ منحصربفردِ بی همتاست
اوعلاوه برمتفاوت بودن ازعارفان،به قدری مهارت ونبوغ دارد که به راحتی می تواند با دوستان ِ گرمابه وگلستان خویش، بافرهنگ وادبیّات عارفانه سخن بگوید. اودرهمه ی عرصه ها ساختارشکنی بی ماننداست. هم اوست که بابی باکی ادبیّات عرفانی را ازانحصار چندنفر معدود خارج ساخت وبه میان مردم عوام آورد.
حافظ به مددِ نبوغ وشهامتی که درساختارشکنی دارد قدرت آن رادارد که درفراق ِرفیق وهمدم وهم پیاله ی خویش ناله ی عاشقانه ای غیرمعمول سردهد وباخودزمزمه کندکه: شربتی ازلبِ لعلش نچشیدیم وبرفت! غیرمعمول ازآن رو که چنین که دیگران، مضمون های اینچنینی را خطاب به جنس مخالف می گویند! امّا حافظِ ساختارشکن می داند چگونه ازعهده ی این کار برآید.
ازکارهای غیرمعمول والبته اندیشه زا وحظّ انگیزحافظ این است که مفاهیم عرفانی رادر توصیف محبوب زمینی بکارمی گیرد ویابرعکس، محبوبِ آسمانی راباواژه های زمینی توصیف می کند تافاصله ی عوام باعارفان وفاصله ی خلق باخدارا را ازمیان بردارد وچه توفیق عظیم وشگفت انگیزی که دراین هدف بدست آورده است.!
اوگاه همانند یک دوست صمیمی درروبروی خدا می نشیند وبااوبه زبانی گلایه آمیز سخن می گوید!
این چه استغناست یارب وین چه حکمت قادراست؟
کاین همه آهِ نهان است ومجال آه نیست!
حافظ ازاین ساختارشکنی، طریق رندی رابنانهاد معنای واژه های بسیاری رادستخوش تغییر ودگرگونی نمود وبدانها ژرفا وعُمق بخشید.
برگردیدم به غزل:
جمال: خوبی صورت وزیبایی سیرت، حُسن وجذابیّت
درمصرع اوّل زیبائیِ سیرت ودرمصرع دوّم زیبایی ِصورت محبوب موردتوجّه ومدّ نظرشاعرقرارگرفته وبه توصیف درآمده است.
"باد" دربعضی بیتها دعایی هست یعنی آرزومی کنم چنین رقم بخورد،الهی که چنین شود. باد دراین بیت به معنی اینچنین هست می باشد ودعایی نیست چراکه معشوق، سیرت وصورت زیبایی دارد که مثل آفتاب می درخشد.
معنی بیت: ای محبوب، زیبائی های سیرت تو همچون آفتابیست که درکانون توجّهاتِ همگان قراردارد. توباآن سیرتِ زیبایت همچون آفتاب، کریمانه می درخشی وبه چشمان همه روشنایی می بخشی. آفتاب به آبادی وویرانه یکسان وبی قیدوشرط می تابد ونمی تواند به کسی نتابد! تونیزازهرنظرشبیهِ آفتابی. روی خوب ونازنین تو ازهرچه که بدان خوب گفته شود خوبتراست. غایتِ خوبیست.
درآن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جزاین قدَرکه رقیبان تندخو داری
هُمای زلفِ شاهین شهپرت را
دل شاهان عالم زیر پر باد
همای: مرغ هما مرغی است که او را مبارک دارند و چون پیدا شود مردم به تفأل در زیر سایه ی او روند. داستانهای زیادی درمورد همای وجود دارد. دریکی ازاین داستانها گویند وقتی می خواستند پادشاه انتخاب کنند همای را درمیان مردم رها می کردند روی دوش هرکس که می نشست آن فردخوش اقبال به عنوان پادشاه انتخاب می شد اشاره به این داستان نیزهست.
هُمای زلف: حافظ خوش ذوق، جنبش وحرکات زلفِ محبوب را به همای تشبیه کرده که مبارک ومیمون است. حالا این هُمایی که حافظ اززلف دلبرآفریده شاهین شهپرنیزهست! گل بودبه سبزه نیز آراسته شد. شاهین پادشاه پرندگان است خودهما نیز مبارک ومقدّس است پس ازترکیب این دو پرنده ای بالاتر ازشاهین وهما خَلق شد وآن پرنده چیزی نیست جززلف دلکش محبوب.
باتوجًه به اینکه حافظ درهرغزلی که درمدح شاه شجاع سروده به زلف اونیز اشاره کرده است احتمالاً مخاطب این غزل نیزشاه شجاع بوده باشد.
معنی بیت: ای حبیب من، توشاه شاهانی، همه ی پادشاهان زیرفرمان توهستند. سایه ی شهپرهمای زلف تو برسرشاهان جهان افتاده است وهمه ی آنها تحت فرمان واراده ی توهستند.
نه به تنها حَیَوانات ونباتات وجماد
هرچه درعالم اَمراست به فرمان توباد
چنانکه گفته شد این تفریف وتوصیف های مبالغه آمیز زمانی خیال انگیز می نماید که به شخص والامقامی یا پادشاهی گفته شود: هرچه درعالم اَمراست به فرمان توباد! وگرنه اگرمخاطب اینگونه تعریف وتوصیف ها راخداوند درنظر بگیرم لطف سخن وظرافت مبالغه کاری ازبین می رود چراکه این یک امربدیهیست که هرچه درعالم هست به فرمان خداست بنابراین به نظم کشیدن این مطلب نه برای شاعر ونه برای خواننده وشنونده ی شعر هیچ لطفی نداشته وهیچ حسی برنخواهدانگیخت. شعرباید چیز جدیدی داشته باشد تا مخاطبین خودرا به وادی اندیشه بکشاند.
کسی کو بسته ی زلفت نباشد
چو زلفت درهم وزیر و زبرباد
"بسته شدن به زلف" یعنی اسیر وگرفتارشدن درحلقه های زلف، دراینجا به گونه بکارگرفته شده که کنایه ازدسترسی به یاروصال است.
حافظ درعاشقی هم رندانه عمل می کند دل خودرادرحلقه های یارگرفتارمی کند تا بدینوسیله به یارمتصل ودسترسی میسّرباشد. بنابراین درنظرگاه حافظ گرفتاری درزلف یار،یک خوش اقبالیست نه بدبختی.
دراینجا نیزباد به معنی "اینگونه هست" می باشد. بعضی ها بی انصافی کرده "باد" را به معنی " آرزومندم اینگونه باد" گرفته اند که در اینصورت معنی بیت، طعم ِ نفرین به خود می گیرد! بدینصورت که حافظ آرزوی بد برای کسی که عاشق نیست می کند! درحالی که درعشق نفرین روانیست آن هم برای کسی که دلش نمی خواهدعاشق باشد!حافظ با آن دل نازنینی که دارد امکان نداردبرای کسی نفرین وآرزوی بد کند. بالاترین خشم او برای مدّعیان ودلمردگان: «شمارابخیرو مارابسلامت یا باتونداریم سخن هست» نه نفرینی اینچنینی!. بنابراین باد دراین بیت نیزبه معنی " درواقع اینگونه هست" می باشد.
"زیر وزبر" دردومعنا بکاررفته است: چون برای بیان صفت دوموضوع متفاوت بکاررفته است. اولی برای زلف به معنای درهم وبرهم وپریشانی، دومی برای کسی که به دام زلف گرفتارنشده اسابه معنای، زیرو روشدن و درهم فرو شکستن،بی قراری وخرابی.
معنی بیت: هرکسی که به دام تو اسیری نکشیده وبه تودسترسی هرچند دردام زلفت نداشته باشد روشن است که ازاین حسرت وناکامی که دستش اززلف توکوتاه است، به مانند زلفِ پُرچین وشکن تو، درهم شکسته ای بیقرار وخراب است.
بخت حافظ گرازاین گونه مَددخواهدکرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهدبود.
دلی کو عاشق رویت نباشد
همیشه غرقه درخون جگرباد
مفهوم بیت پیشین درمضمونی دیگرآمده است.
معنی بیت: هردلی که ازعشق تومحروم مانده باشد ونتوانسته باشد عاشق روی ماهت گردد، ازنعمت بزرگی بی نصیب افتاده است.همینکه دستش ازاین درگاه کوتاه است دلش پُرازدرد واندوه وخون است،بیچاره وبدبخت وناکام هست.
خیره آن دیده که آبش نَبَرد گریه ی عشق
تیره آن دل که دراو شمع محبّت نبود
بُتا چون غمزهات ناوک فشاند
دل مجروح من پیشش سپر باد
بُتا : ای بت من، ای محبوب وای دلبر
بعضی بِتا می خوانند به معنی ِ بگذار ، بِهل.
غمزه: حرکات دلسِتانانه ی چشم وابرو و رفتاردلبرانه
ناوک: تیر.
معنی بیت: ای بُت من ، ای دلبرمن زمانی که ازغمزه های دلبرانه ات تیرپرتاب می شود دل مجروح من بااشتیاق، خودرا مقابل تیر غمزه های توقرارمی دهد تا زخمی دیگر بردارد. سعادت می خواهد که دل کسی درمعرض تیرنگاه وعشوه ی توبوده باشد.
دل که ازناوک مژگان تودرخون می گشت
بازمشتاق کمانخانه ی ابروی تو بود.
چو لَعلِ شکّرینت بوسه بخشد
مذاق جان من ز او پرشکر باد
لعل: کنایه ازلب سرخ وآبدار
لعل شکّرین: لب نوشین، ضمن آنکه اگر حدسمان درست بوده ومخاطب شاه شجاع بوده باشد اشاره به سخنان شیرین واشعاراونیزهست.
مذاق : کام،ذائقه
معنی بیت: هرگاه که ازآن لبهای سرخ ونوشین بوسه ای به من می بخشی، کام من شیرین و گوارا می گردد.
گفتم زلَعل نوش لبان پیر راچه سود؟
گفتابه بوسه شکرین اَش جوان کنند.
مراازتوست هردَم تازه عشقی
توراهر ساعتی حُسنی دگرباد
حُسن: جمال، زیبایی ونیکویی ظاهری وباطنی
معنی بیت: ای محبوب ،زیبائی های توهرلحظه درحال فزونیست وباهرجلوه ای ازمحاسن تو،من عشق تازه ای پیدا می کنم ومشتاق ترمی شود.
حُسن توهمیشه درفزون باد
رویت همه ساله لاله گون باد
به جان مشتاق روی توست حافظ
تو را در حال مشتاقان نظر باد
دراینجا "باد" را هم به معنای اینگونه هست می توان درنظرگرفت هم به معنای ای کاش اینگونه رقم بخورد.
معنی بیت: حافظ ازصمیم دل وجان مشتاق دیدن رخسارتوست آرزومندم که ازسرلطف وعنایت، حال مشتاقانت را دریابی وبدانی که چگونه تورا دوست دارم!
اندرسرما خیال عشقت
هرروزکه باد درفزون باد
- ۹۹/۰۹/۲۸
- ۲۶۲ نمایش