حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین نظرات

خوش آمدگل وز آن خوشترنباشد

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۷ ق.ظ
۰


خوش آمدگل وز آن خوشترنباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
به استناد بیت نهم، مخاطب این غزل سلطان اویس حاکم بغداد وتبریزاز قبیله ی آل جلایر از ایلاتِ مغول می باشد. میان او و حضرت حافظ دوستی ورفاقتی برقرار بوده وظاهراًسلطان اویس بارها ازحافظ دعوت نموده تا به بغداد عزیمت کند تااینکه حافظ این غزل ناب را درپاسخ به دعوت اوسروده وارسال کرده است.
گرچه بعضی براین باورند که غزل هایی ازاین دست که اسم مخاطب درآن ثبت وذکر شده قبلاً بدون درنظرگرفتن مخاطب خاصی سروده می شده وحافظ درموقعیّت ها ومناسبتهای مختلف، بااضافه کردن یک یا چندبیت وآوردن نام مخاطب، آن رابه اوارسال وتقدیم می کرده است.
بنظر می رسد چنین باوری نادرست وبرساخته ی ذهن بعضی ازشارحین محترم بوده باشد. چراکه درآن روزگاران اغلب پادشاهان، وزیران وبزرگان ولایت، خصوصاً مخاطبین حافظ که بااو نشست وبرخاست کرده وانس والفتی داشتند همه اهل فن، ادیب ونکته پرداز وبسیاری خودنیزشاعر وسخن شناس بودند وقطع یقین همانگونه که پس ازگذشت قریب به هزارسال این شارحین محترم ازاین موضوع مطّلع شده اند! آنها نیزازاین بی احترامی که نسبت به آنها صورت گرفته آگاهی پیدامی کردند ودر نتیجه وجهه ی اجتماعی حافظ که در دستگاههای دولتی و اجتماعی وسیاسی جایگاه ویژه ای داشته  خدشه دارمی گشت. به همین دلیل ساده، نگارنده ی  این سطوربراین باوراست که  حافظ ِ فرزانه، فرهیخته ترازاین بوده که مرتکب چنین رفتار عامیانه وتوهین آمیزی شده باشد. بی شک او هرگز چنین بی حُرمتی درحق هیچیک از دوستان ومخاطبین خود روانداشته وهمه ی غزلهایی که نام کسی ازدوستان شاعر در متن آن ذکرشده تماماً با اراده ی شخصی شاعر وبرای همان مخاطب مورد نظرسروده شده است.......
 ازآنجا که حافظ اغلب غزلها را بستری برای بیان عقاید وباورهای شخصی، ومیدانی مناسب برای مبارزه با ریا وریاکاری وآگاهسازی مردم می دانسته، به هرمنظوری که اقدام به سرودن غزل می کرده ابتدابه بیان اندیشه های ناب حافظانه و روشنگری مردم می پرداخته ودرنهایت دریک یاچند بیت به مخاطب موردنظر و منظور اصلی(دعوت ویاهرمورددیگری) اشاره می نموده است همین امرنیزموجب به خطارفتن شارحینی شده که به اشتباه چنین بپندارند که چون غزل باکلّی گویی آغازشده وازمسایل گوناگونی سخن به میان آمده بنابراین غزل قبلاً سروده شده بوده وحافظ به منظوررفع تکلیف وصرفاً دلخوش کردن مخاطب،این غزل راانتخاب واسم مخاطبی رابدان اضافه وبه اوارسال کرده است!
درست است که این غزل باخوشآمدگویی به آمدن ورویش گل آغازشده لیکن بااندکی تامّل درمی یابیم که حافظ رندانه وبصورت غیر مستقیم، درحال صحبت کردن بامخاطب وطرح باورها واعتقادات خویش وتشویق ودعوت اوبرای پذیرش مَسلکِ حافظانه هست که خودبااندیشه های ناب پی ریزی کرده است.
معنی بیت: (دراین موسم نشاط انگیزبهار) روئیدن وشکوفایی گل بسیارخوش ونیکوست امّا ازاین خوشتر وازاین نیکوترآن است که به دورگل باشراب وشاهد بنشینی و به عیش ونوش بپردازی.
به دورگل منشین بی شراب وشاهد وچنگ
که همچوروزبقا هفته ای بودمعدود


زمان خوشدلی دَریاب ودُر یاب
که دایم درصدف گوهر نباشد
بی گمان حافظ درمضمون سازی این بیت،گوشه ی چشمی به وعده های داده شده به مومنان وپرهیزگاران در آیات  ۲۴ سوره ی طور و ۲۲ سوره ی واقعه داشته است:
 ("......وگرداگردِ آنها  غلامانی می گردند که مال آنهاست و به مانند مروارید در صدف هستند.... حوران سیاه چشم، امثال مرواریدی که در صدف نگاهداشته شده اند....") 
  چنانکه ملاحظه می شود دراین آیات، سفارش به تقوی و اطاعت از دستوراتِ شرع شده و به مومنین و پرهیزگاران وعده های بهشتی داده شده وغلامان وحوریان، به دُر ومرواریدهای دردرونِ صدف تشبیه شده اند. 
در این بیت حافظ رندانه با بکارگیری واژگان (دُر وصدف) مضمونی زیبا ونکته دارخَلق نموده و تلنگری نیز  به شیخ وزاهد والبته به (سلطان اویس مخاطب غزل)  زده است.
 حافظ دلسوزانه سفارش می کند که منتظرفردا وبه امید نسیه نباشیددراین فصلی که دردسترس است به عیش ونوش بپردازید واین فرصتِ در حالِ گذر وناپایداررا دریابید تا به جواهرو مرواریدهایی که درصدفِ خوشدلی قرار دارد درهمین دنیابرسید وبصورت نقدی کامرانی کنید درنگ جایز نیست که این فرصت موقّتی هست دلخوش به فردای نامعلوم نباشید ومپندارید که هروقت بخواهید می توانید جواهرو مرواید ازصدف استخراج کنید پس بشتابید که فردا معلوم نیست دردرون صدف دُر وگوهری باشدیا نباشد.
ای دل اَرعشرت امروزبه فردافکنی
مایه ی نقدبقاراکه ضمان خواهدبود؟



غنیمت دان ومی خوردرگلستان
که گل تا هفته ی دیگر نباشد
غنیمت دان: اهمیّت فرصت رادریاب وغافل مشو
معنی بیت: زمان شکوفایی گل و فرصتِ خوشدلی وخوشباشی رادرک کن ودرگلستان در کنار گل وسبزه به عیش ونوش بپردازغافل مباش که مجالِ ناپایدار عشرت، به سرعتِ سپری شدن یک هفته،درحال گذراست وخیلی زود دیر خواهد شد.
چوامکان خلودای دل دراین فیروزه ایوان نیست
مجالِ عیش فرصت دان به فیروزی وبهروزی



 ایا پرلُعل کرده جام زرّین
ببخشا برکسی کش زَر نباشد
"لعل" جواهروسنگ گرانبها به رنگ سرخ، دراینجا کنایه ازشراب است
جام زرّین: جامی که ازطلا ساخته شده یا نشانهایی ازطلا داشته باشد. جام های شراب پادشاهان ،سلاطین وبزرگان با طلا ونقره آراسته می شدند. دراینجامستقیماً با، سلطان اویس سخن می گوید.
معنی بیت: ای سلطانی که جام جواهرنشانِ شاهانه دراختیارداری حال که جام طلایی ات پرازشراب ناب است وروزگاروفق مُرادت می چرخد،ازروی کرم و بخشش، حال فقیران را دریاب وازتهیدستان دستگیری کن.
توانگرادل درویش خود بدست آور
که مخزن زَر وگنج درم نخواهدماند



بیا ای شیخ وازخُمخانه ی ما
شرابی خورکه درکوثر نباشد
باتوجّه به اینکه سلطان اویس درظاهر وانمودبه پرهیزگاری ودینداری می کرده وبه توسعه ی مکانهای مذهبی همّت می گماشته حافظ دراین باخطاب قرار دادن شیخ، درواقع مستقیماً باسلطان اویس سخن می گوید.
معنی بیت: ای شیخ وای زاهد که دل به شرابهای بهشتی بسته وبدین امید و آرزو   پرهیزگاری پیشه کرده ای بیاازشراب ما جُرعه ای بنوش که خوشگوارترازاین شراب حتّا درحوض کوثر بهشت نیزپیدا نخواهی کرد.
گرچه بعضی هااین بیت را نشانه ای روشن ازتاثیر پذیری حافظ از افکار اپیکوری وفلسفه ی خیّامی می دانند. امّا بنظرنگارنده حافظ خود دارای فلسفه ای منحصربفرد ونگرشِ خاصّی به خدا،زندگی،عرفان،عشق ،لذت وجهان فانی وباقی دارد وانتساب اوبه هرفلسفه و مکتبی بی انصافی وکم لطفی درحقّ این اندیشمند فرهیخته هست.  
شاید نگرش حافظ بابسیاری ازصاحبان اندیشه ها،در بعضی جهات موازی ومشابه بوده باشد لیکن این دلیلِ قانع کننده ای برای برچسب زدن مارک وانتساب اوبه یک فلسفه ی خاص نیست.
حافظ دراینجا شیخ ویاهمان سلطان اویس راکه بخاطر مشروعیّت بخشیدن به حکومت خود ازمذهب استفاده می کند دعوت به خوشباشی وشادمانه زیستن کرده واورابه  غنیمت شمردنِ فرصت،گرفتن ِنقد وچشم پوشی ازنسیه (وعده های بهشتی)ترغیب کرده است.
بهشت عدن اگرخواهی بیاباما به میخانه
که ازپای خُم اَت یکسربه پای کوثراندازیم



بشوی اوراق اگرهمدرس مایی
که علم ِعشق در دفتر نباشد
این بیت نغزکه بسیارپُربار وپُرمعنیست و شاید زیباترین بیتِ دیوان گُهربارحضرت حافظ بوده باشد درادامه ی بیت قبلی وخطاب به شیخ یاهمان سلطان اویس است. حافظ دریک جمله ی به ظاهرساده امّابسیارنکته دار، شالوده وبنیان فکری مکتبِ حافظانه راطرح نموده واتاق فکری شیخ وعابد وصوفی راباخاک یکسان کرده است.
منظورازدفتر دراینجا همه ی کتابها ونوشته جاتیست که شیخ وزاهد وواعظ بااستنادبه آنها، پایه های اعتقادات و باورهای خویش را پی ریزی نموده وبراساس آنهابه بندگی ،پرهیزگاری وموعظه می پردازد.
معنی بیت: عشق واژه ایست که درکتابها ودفاتر دینی نمی گنجد وشرح آن به تحصیل دانش وبیان وقلم میسّرنیست. بنابراین اگرتمایل داری به جمع عاشقان بپیوندی و طریق عشق برگزینی هرچه کتاب ودفترداری به کناری بنه. 
بادرس خواندن واَزبرکردن ومشق نوشتن عشق حاصل نمی شود.عشق لطیفه ای نهانیست،عشق شعله ورشدن آتش اشتیاق دردل وجان است عشق دلدادگی،دلباختگی و محبّت ومهرورزیست. عشق سوختن وساختن است وسوز وگدازرا هرگز نمی توان در مدرسه و مکتب تحصیل وتدریس  کرد.
ای که ازدفترعقل آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق نخواهی دانست.


زمن بنیوش ودل درشاهدی بند
که حُسنش بسته ی زیور نباشد
بنیوش: بشنو، بپذیر
شاهد: معشوق، دلستاننده، کسی که همیشه در فکر ودل وجانِ دوستدارخود حاضر باشد وعاشقِ خود رادرگیر خودش کند.
حُسن: زیبایی وجمال
بسته ی زیور: وابسته به زینت وزیورآلات
معنی بیت: ازمن بشنووبپذیر دل به دلستانی بباز که زیبائیهای اوذاتی ،باطنی وخدادادی باشد نه ظاهری. زیبائی هایی که برخاسته اززینت وزیور آلات بوده باشد باحذف آنها زیبائی ها نیزحذف می شوند امّا چنانچه زیبائیِ کسی خدادادی  باشد به آسانی وبا هر اتّفاقی ازبین نمی رود.
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبرماست که باحُسن خدادادآمد



شرابی بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ دردِ سر نباشد
خُماری: سردرد،بی حوصلگی وبیقراری که پس ازپایان مستی دست دهد.
معنی بیت:خدایا برای من شرابی عنایت فرما که پس ازمستی، دردسر وبیقراری نداشته باشد. شراب انگوری خماری درپی دارد امّا شراب عشق ودلدادگی خماری وسردرد ندارد وغم واندوه وبیقراریهایش نیزلذّت بخش وروح نوازند.
روزگاریست که سودای بُتان دین من است
غم اینکار نشاط دل غمگین من است



من از جان بنده ی سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد
من ازصمیم دل وجان دوستدار وغلام سلطان اویس هستم بااینکه اوهیچوقت یادی ازچاکر خودنمی کند.
احمد الله علی معدلة السلطان
احمد شیخ اویس حسن ایلخانی
خان بن خان و شهنشاه شهنشاه نژاد
آنکه می‌زیبد اگرجان جهانش خوانی



به تاج عالم آرایش که خورشید
چنین زیبنده ی افسر نباشد
عالم آرا: زینت بخش عالم
معنی بیت: قسم به تاج شاهنشاهی جهان آرای سلطان اویس که خورشیدهم باآن همه زیبندگیش نمی تواند به زیبایی این تاج شاهی، عالم رابیاراید.
داور دارا شکوه ‌ای آن که تاج آفتاب
از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی



کسی گیرد خطا بر نظم حافظ
که هیچش لطف درگوهرنباشد
معنی بیت:  کسی بر شعر حافظ  خُرده وایراد می گیرد که هیچ ذوقی دروجودش نباشد. کسی که طبع خشک دارد روشن است که ازفهم لطایف وظرایف شعر نیز عاجزوناتوان خواهدبود.
زشعردلکش حافظ کسی بودآگاه
که لطفِ طبع وسخن گفتن دری داند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۲۸
رضا ساقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی