درد عشقی کشیدهام که مپرس
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۳۳ ب.ظ
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهرهجری چشیدهام که مپرس
این غزل احتمالاً کنایه ایست به صوفی مشهورشاه نعمت الله ولی.
این صوفی پرآوازه درغزلی شروع به تعریف و تمجید ازخود کرده وادّعانموده که درسیرو سلوک به مقاماتی رسیده است!
احتمالاً حافظ تحت تاثیراین غزل قرارگرفته وبه منظوربه رُخ کشیدن ِ قدرت عشق ونشان دادن مناظرزیبا وخیال انگیزطریق عشق، تصمیم به خَلق این اثرزیبا (درپاسخ به صوفی شهر) گرفته است..........
غزل شاه نعمت اله:
رنج عشقی کشیده ام که مپرس
دُرد دردی چشیده ام که مپرس
در طریقی که نیست پایانش
بروبحری بریده ام که مپرس
دیده ام صورتی که دیده ندید
معنی ای را شنیده ام که مپرس
گفته ام نکته ای تو را که مگو
خط به حرفی کشیده ام که مپرس
بلبل مست گلشن عشقم
ز آشیانی پریده ام که مپرس
عاشق و رند و لاابالی وار
ازجهانی رسیده ام که مپرس
بنده ای وا فروختم به بها
سیدی را خریده ایم که مپرس
باکمی دقّت درمضامین وعبارات این غزل، صحِتِ گمانه زنی درشان نزول غزل حافظ بشرحی که گذشت قوّت بیشتری به خودمی گیرد. امّا نکته ی مهمتراینکه : درمقایسه ی این دوغزل است که آدمی به جادوی کلام حافظ، قدرت وپختگی درسخنوری، اعجازقلم ،زبان وبیان رندانه ولطایف شعری خواجه ی شیراز پی می برد وبی اختیارزبان به تحسین می گشاید.
معنی بیت: درطریق عشق درد ورنجهایی متحمّل شده ام که بازگویی آنهاازعهده ی زبان وقلم خارج است ازشدّت درد زهرتوانسوزهجران مپرس و هیچ مگو ازمیزان رنج های جانگدازی که از دوری دوست کشیده ام مپرس که گفتنی نیست.
گفتگوهاست دراین راه که جان بگدازد
هرکسی عربده ای اینکه مبین آنکه مپرس!
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
اگرگمازنی ما درمورد شان نزول غزل درست بوده باشد بی تردید این بیت نیزپاسخی به ادّعای شاه نعمت اله است که بازبانی نه چندان شاعرانع می گوید:
دیده ام صورتی که دیده ندید
معنی ای را شنیده ام که مپرس
امّاچنانکه ملاحظه می شودپاسخ حافظ چقدر لطیف وحس انگیزاننده وزیباست.
معنی بیت: همه ی جهان را گشته وهمه ی باورها واعتقادات رابااشتیاق کاویده وسرانجام دلبر ومعشوقی برگزیده ام که همه ی خوبیها وزیبائیها رایکجا دارد مپرس که نمی توان بازبان وقلم به شرح آنها پرداخت.
دلفریبان نباتی همه زیوربستند
دلبرماست که باحُسن خدادادآمد
آن چنان درهوای خاک درش
میرود آب دیدهام که مپرس
در هوای : در آرزویِ
معنی بیت: آنسان درآرزوی خاک بارگاهِ دوست، سیلاب اشکم جاریست که شرح آن قابل توصیف وبیان نیست مپرس
ترسم که اشک درغم ما پرده دَرشود
وین رازسربه مُهربه عالم سمرشود
من به گوش خودازدهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
معنی بیت: من ازدهان همین دلبری که برگُزیده ام دیشب سخنانی شنیده ام که هرعاشق دلداده ای آرزو دارد آنهارااززبان معشوق خویش بشنود مپرس که ناگفتنیست.
سرفراگوش من آورد به آوازحزین
گفت ای عاشق بیچاره ی من خوابت هست؟
سوی من لب چه میگزی که مگوی؟
لب لَعلی گزیدهام که مپرس
معنی بیت: برای من بالب گزیدن تذکرمی دهی که اسراردلم رابیش ازاین برای دیگران بازگونکنم امّانمی دانی من چه حالی دارم من دوش لبِ لَعل وآبداری را بوسیده ام که مپرس من هنوز مست ومدهوش آن بوسه هاهستم.
درقلم آوردحافظ قصّه ی لعل لبش
آب حیوان می رودهردَم زاقلامم هنوز
بی تودرکلبه ی گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
معنی بیت: ای محبوب درفراق تو درکلبه ی درویشی وفقیرانه ی خویش، درد ورنجهایی رابه تنهایی کشیده وتجربه کرده ام که به شرح نمی آیند وبازگفتنی نیستند.
زبان خامه ندارد سر ِ بیان فراق
وگرنه شرح دهم باتوداستان فراق
همچوحافظ غریب درره عشق
به مقامی رسیدهام که مپرس
در طریق عشق ومعرفت،همانند حافظ غریبانه وبی کس، به جایگاهی رسیده ام که دوراز انتظار وتصوّراست باور کردنی نیست مپرس.
تاگنج غمت دردل ویرانه مقیم است
همواره مراکوی خرابات مقام است.
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۲۹۰ نمایش