درعهد پـادشاهِ خطابخش جُرم پوش
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۲۶ ب.ظ
درعهد پـادشاهِ خطابخش جُرم پوش
حافظ قَرابه کش شدومُفتی پیالهنوش
قَرابه : صراحی ، شیشهی بزرگ ِشکم دارِشراب
قرابهکش :استعاره از شرابخواری حرفه ای ، کسی که شیشه های بزرگ شراب را از جایی به جایی حمل می کند.
پیاله : ظرف شراب ، جام شراب
مُفتی : فقیه،فتوی دهنده ، رهبر
پیالهنوش : باده نوش،
به گمان قوی این غزل دردورانِ پادشاهی "شاه شجاع" سروده شده است. همانکه برخلاف پدر ِ سخت گیر ومتعصّب اَش،راهِ دیگری پیش گرفت وبامردم مدارانمود. از اشتباه زیردستان چشم پوشی می کرد و گناهانشان را نا دیده می گرفت.
حافظ غزل رابه گونه ای آغازکرده که مخاطبین،به راحتی توانسته باشند اوضاع گذشته رابا اوضاع کنونی قیاس کرده ودریابند که دوره ی جدیدی آغاز شده است. ضمن آنکه طنزی شیرین نیزدر قرابه کشیِ حافظ به چشم می خورد وحکایتی حافظانه ازاشاره به سختگیریهای دوره ی گذشته می باشد.
معنی بیت:عهدِ پادشاهی بامروّت آغاز شده،آزادی به ویژه آزادی درشرابخواری محقّق شده، چیزی که پیش ازاین نبوده است. به جای پادشاه متعصّب و سخت گیر، پادشاهی خطاپوش به تخت نشسته است.
حافظ که پیش ازاین، مخفیانه وباپیاله شراب می خورده،حال که فُرجه یِ مناسبی پیداکرده، باآسودگی ِ خاطر، شراب را درشیشه های بزرگِ شکم دار وقرابه جابجا می کند. مُفتی شهرنیزکه به ظاهرازخوردن شراب پرهیزمی کرد دردوره ی جدید، جرأت کرده و شراب نوشیدن راباپیاله شروع کرده،چون تازه کاراست. قبل ازاین مُفتی دلش می خواست شراب بخورد ولی جرأت نمی کرد.حالامی نوشد امّا نه مثلِ حافظ! حافظ کهنه کاراست واشتیاق ِ بیشتر و همچنین مهارتِ بیشتری نسبت به شیخ ومفتی، برای شراب نوشیدن دارد. دردوره ی جدید دقیقاً هرکس درهرسطحی که ازنظراخلاقی قرارداشته ، یک درجه ارتقا یافته،پیشرفت کرده و یک دو قدم درعهدِ پادشاه ِ جدید روبه جلو حرکت کرده است....!
می خورکه شیخ وحافظ ومفتیّ ومحتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
صوفی زکُنج ِصومعه باپای خُم نشست
تادیدمُحتسب که سبومیکشدبه دوش
صومعه : خانقاه
با : حرف اضافه به معنی به
محتسب : مأمور جلوگیری از تخلفات شرعی ، مأمور امر به معروف و نهی از منکر
سبو : کوزهی شراب
"سبو میکشد به دوش" : شراب حمل میکند تا به دیگران شراب بدهد ، البته کسی که شراب به دیگران میدهدبه احتمال زیاد خود نیز اهل شرابخواری هست .
دراین دوره وضعیّتِ جالبی پیش آمده وحافظ باهنرمندی تمام اززوایای مختلف آن رابه تصویر کشیده است.
درتصویراین بیت می بینیم که صوفیِ متشرّع ومتظاهر نیزازقافله عقب نمانده ویک درجه ارتقا پیدا کرده است.
اوگویی که ازخیلی وقت پیش منتظرِ چنین فرصتی بوده است. معلوم میشود که صوفی قبل از این عهدِ جدید، تمایل به شرابخواری داشته لیکن ازروی ریا ویااز ترس ِ مُحتسب بوده که پرهیزمی کرده ، نه از روی تقوی و پارسایی!
حال که صوفی می بیند خودِ مُحتسب (مامورنهی ازمنکر)نیز رنگ عوض کرده ومشغول توزیع ِشراب به دیگران است،فرصت راغنیمت شمرده، بابیرون جهیدن ازخانقاه وخود رابه پایِ خُم ِ میخانه رسانده تاشکمی از عزادرآورده باشد.
صوفی که آن همه ریاکاری می کرد،حالا به پیاله وسبو وقرابه، رضایت نمی دهد وسرقفلیِ پایِ خُم را به نام خویش ثبت می کند!
پس بیجا نبوده که حافظ این همه فریاد می زده مُفتی وشیخ وزاهد وصوفی همه ریاکار هستند!
صوفی ِما که ز وردِ سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد.
احوالِ شیخ وقاضی و"شُربُالیهودشان"
کردم سـؤال صبحدم ازپیر می فروش
شیخ : زاهد،رهبر مذهبی
قاضی : قاضی شر
شُربُ الیهود : پنهانی شراب خوردن ، یهودیانی که در کشور اسلامی زندگی میکردند و تحت حکوت اسلامی بودند موظّف بودند اعمال خلاف شرع اسلام را علنی انجام ندهند ، بنابراین در خانههایشان شراب مینوشیدند. حافظ درخَلق این بیت احتمالاً گوشه چشمی به این ضرب المثل داشته که می گویند :
" قاضی ها و یهودیان همیشه پنهانی شراب می نوشند"
عبید زاکانی شاعر طنزپرداز معروف، دراین باره به طنز می گوید: (طعام و شراب تنها مخورید که این شیوه یِ قاضیان و جهودان باشد.!)
پیر می فروش : راهنما و مرشد سالکان راه طریقت و حقیقت، غالباً "پیر" درنظرگاه حافظ یک شخصیّت فرزانه ی خیالیست وحافظ نکته های تامّل برانگیز راازبان اوبازگومی کند تابه موضوع اعتبارببخشد.
معنی بیت : هنگام صبحگاهان از مرشدفرزانه سؤال کردم که در این دوران که شرابخواری آزاد است چرا شیخ و قاضی همچنان مخفیانه شراب مینوشند وهمانندِ صوفی ومحتسب عمل نمی کنند؟!
گفتانه گفتنیست سخن،گرچه مَحرمی
دَر کش زبان وپرده نگهدارومی بنوش
زبان درکشیدن : سخن نگفتن ، ساکت و خاموش ماندن
پرده نگه داشتن : راز پوشیدن
معنی بیت : پیر گفت : اگر چه تو مَحرم راز هستی ولی هر سخنی قابل گفتن نیست ساکت باش و راز نگهدار و شراب بنوش.
دراینجا نکته یِ باریکترازمویی نهفته است!حال که همه (شامل:حافظ ومفتی ومحتسب وصوفی و....) آشکارا شراب می نوشندونیازی به تظاهر وریاکاری نیست، چرا وبه چه سبب،این دوقشر: "قاضی وشیخ، همچنان پنهانی شرابخواری می کنند؟
پاسخ روشن است:این دوطبقه، بسیارموذیانه وزرنگ ترازقشرهای ِ دیگرتشریف دارند! آنها نیک می دانند که این دوره ی ِ آزادی موقّت که توسط شاه شجاع به وجودآمده، پایدار نخواهد ماند و زود گذراست. چنان نماند وچنین نیز هم نخواهد ماند.پس چه بهتر که پنهان کاری کرده ودرنظر ِ خلق خودرا پرهیزگار نشان دهند تادردوره یِ بعدی دچار ِ مشکل نگردند. گرچه به ظاهر، آزادی شامل همه شده،امّا آنهاترجیح می دهند که تقواپیشه سازند تا اعتمادِ مردم نسبت به آنها خدشه دارنگردد.آنها قصد دارند سالیان سال جایگاهشان راحفظ کرده وبا خدعه ونیرنگ وریاکاری،مردم را در پشتِ سر خود نگاهداشته وبه سواستفاده های خود ادامه دهند.!امّا حافظ وصوفی ومحتسب و....ساده دل هستند وبا بازیهای پیچیده یِ ریاکاری آشنایی کافی ندارند.!آنها بسادگی خود را لو داده اند وچنانچه ورق برگردد،بیشترین ضربه را آنها خواهندخورد و همچنان شیخ وقاضی که ازبه خطرافتادنِ موقعیّتشان ترسیدند وشرابخواری را برمَلا نکردنددرنظر مردم،پاکدامن باقی خواهند ماند.!
درغزلی دیگر گویا این اتفاق افتاده که حافظ فرموده:
محتسب شیخ شدوفِسق ِخود ازیادبِبُرد
قصّه ی ماست که درهرسر ِ بازار بماند
صوفیان واستدند ازگِروِ می خرقه
دَلق ِمابود که درخانه یِ خمّاربماند.
دراین دنیای وانفسا درهمه یِ دوره ها معمولاً اینچنین بوده وخواهدبود، هرکه ساده تر وصادق تراست بیشترین ضربه را می خورد.
ساقی بهار میرسدووَجهِ می نماند
فکریبکنکه خونِ دل آمدزغم بجوش
وَجه : بها ، قیمت ، پول
خون به جوش آمدن:کنایه از کلافه شدن و عصبانی شدن
این بیت "حُسن طلب" دارد . یعنی بی آنکه مستقیماً چیزی بخواهد رندانه نیازش را اعلام کرده است .
معنی بیت : ای ساقی بهار دارد از راه میرسد درحالی که ما ولخرجی کرده ایم وبرای شرابخواری درموسمِ بهارپولی نگه نداشته ایم، اینک برای خریدن شراب دربهارپولی نداریم ، بیا و فکری به حال ما کن که ازخماری وغم وغصّه دلمان خون است.
ابرآذاری برآمد باد نوروزی رسید
وجهِ مِی میخواهم ومطرب، که می گوید رسید.؟
عشق استومُفلِسیّ وجوانیّ ونو بهار
عـذرم پذیروجرم به ذیل کـَرَم بپوش
مـُفلسی : تهیدستی ، فقر
ذیل : دامن جامه
کـَرَم : بخشش ، جوانمردی
به ذِیل کَرَم بپوش: با دامن ِ جامه ی جوانمردی، جرم مرا بپوشان، با دامنِ کَرَم و بخشش گناه ِ مرا بپوشان.
معنی بیت:
درادامه ی بیت قبل خطاب به ساقی می فرماید:
بخشش وکَرمی کن،من اشتباه کرده وتمام ِ دارایی وپول خودراخرج کرده ام،
حال که نوبهار(اوّلِ بهار) است من تهیدست و فقیر وبی چیز شده ام، خطایِ مرا ببخش وجوانمردی کن وبه من شراب بده. دراوج عشق و جوانی و بی چیزی، بهار فرا رسیده است. عذر مرا بپذیر و دامنِ کرم خود را بر روی تقصیر و خطای من بکش.
جالب است که درنظرگاه حافظ،" گناه وثواب" نیزهمانند واژه ی "رند" وپیرمغان و....معناهای خاصی دارند. ازنظرحافظ گناه این است که غفلت کنی و به فکرآمدن ِ بهار نباشی ونتوانی اسبابِ عیش وعشرت تهیّه کنی، وکار ِصواب هم این است که شادباشی وشراب نوشی ومردم آزاری نکنی.
کار ِصواب باده پرستیست حافظا
برخیزوعزم جزم به کارصواب کن
تاچندهمچو شمع زبان آوری کنی ؟!
پروانهی مُرادرسیدای مُحب خموش
زبان آوری : بلبل زبانی، زیاد سخن گفتن،حرّافی
پروانهی مراد :مراد به پروانه تشبیه شده است.
مراد: کامیابی
مُحبّ : دوستدار،عاشق
"پروانه"ایهام دارد : 1- خود پروانه که حشرهای است زیبا ، در این معنا با شمع ایهام تناسب دارد . 2- جواز و اجازه
بنظرچنین می رسد،ساقی عذرخواهی ِ شاعر راپذیرفته شده وترفند رندانه ی حافظ برای گرفتن شراب کارسازافتاده است برای اینکه ساقی قصددارد هزینه ی بساط عیش وعشرت شاعررا تقبّل کند تا در موسم بهار،برای شاعر امکان ِ شادخواری میسّرگردد.
معنی بیت : ای عاشق (شاعر) تاکی بلبل زبانی می کنی ،خاموش باش،مجوّز کامیابی و شادخواری داده شد ، ساکت باش و مانند شمع زبان درازی نکن و به کامیابی بپرداز.
دربرداشت دوّم: باتوجّه به اینکه شاه شجاع در مجلس حضور دارد وعذرخواهی ِ شاعر ازساقی راشنیده است،هم اوست که مجوّز عیش شاعر را به عهده گرفته ومی گوید: جواز ِ کامرانی وعشرت صادرشد خاموش باش وبیش ازاین زبان آوری نکن.
ممکن است اصلن منظور شاعر از"ساقی" دراین بیت همان خودِ شاه شجاع بوده باشدکه دراین صورت برداشت دوّم مناسب ترخواهدبود. "ساقی" معمولن درهرغزل معنای خاص ِ خودش را دارد.بعضی جا به معنی شراب دهنده،بعضی اوقات استعاره ازخود معشوق است
ای پادشاهِ صورت و معنی که مثل تو
نادیده هیچ دیده ونشنیده هیچ گوش
چندان بمان که خرقهی اَزرق کند قبول
بخت جوانت از فلکِ پیرِ ژنده پـوش
پادشاه صورت و معنی : پادشاه دین و دنیا ،
خرقه : جامهی درویشان
اَزرق : کبود ، نیلی
فلک : آسمان
پیر : کهنسال
"چندان بمان" : زیاد عمر کن و زنده بمان .
در تصوّف ، هنگامی که مرشد میخواهد جانشینی برای خود مشخص کند ، خرقهی خود را بر دوش یکی از مریدان میاندازد یعنی که پیر آن مرید را مناسب جانشینی خود دانسته اوتوان ولیاقت او را تأیید مینماید . در اینجا تشبیه پنهانی هم صورت گرفته و آسمان از جهت کبودی به خرقه تشبیه شده است یا بالعکس .
معنی بیت : ای پادشاه مملکت و دین ( ای شاه شجاع) که همانند تو(درشجاعت ودانایی و...) پیدا نمیشود ، آن قدر زنده بمان وبااقتداربه پادشاهی مشغول باش تا بخت جوان تو، شایستگی انعام گرفتن ازچرخ فلک کهنسال راپیدا کند. انعام ِ خرقه ی جانشینی سلطانی ِ کاینات!
دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل
که چرخ این سکّه یِ دولت به دور روزگاران زد.
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۴۴۶ نمایش