دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۱ ب.ظ
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
دلبرحافظ که به احتمال زیاد همان شاه شجاع ِ خوش قد وبالا وخوش حرکات است ناگهانی به سفررفته وعاشقانش را درغم واندوه فروبرده است.
دلشدگان: دل ازدست داده ها وعاشقان
حریف شهر: هم نشین وهمدم، همکار وهمراه
معنی بیت: محبوب ما بی خبربه سفررفت وبه دل ازدست دادگان وعاشقان خودبی توجّهی و نامهربانی نمود. اواصلاً به فکرهمکاران و ارادتمندان خودنیست هیچ کس راازاین سفر مطّلع نکرد وبی خبررفت.
یادبادآنکه زما وقت سفریاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ماشادنکرد
یا بخت من طریق مروّت فروگذاشت
یا او به شاهراهِ طریقت گذر نکرد
مروّت: غیرت ومردانگی
"طریقت":دومین منزل از منازل سه گانه ٔ ارباب سلوک که عبارت است از: شریعت ، طریقت ، حقیقت . مسلک صوفیه . صاحب کشاف آرد: در اصطلاح صوفیان ، طریقی است که رساننده ٔ کسان بسوی خدای تعالی است چنانکه شریعت راهی است که انسان را به بهشت میرساند و طریقت اخص از شریعت است زیرا طریقت هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح بدنی و اجتناب از محرمات و مکروهات عمومی و هم مشتمل بر احکام خاصی است مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ٔ ماسوی اﷲ.
البته طریقت درنظرگاه حافظ غیراز طریقتیست که صوفیان معتقدند. همانگونه که عرفان حافظ ،رندیهای حافظ وافکار واعتقادات حافظ اختصاصی ومنحصربفرد است طریقت نیز در نظرگاه حافظ همان شیوه ی رندی ِ ویژه ی حافظانه هست وباطریقت صوفیان متفاوت.
یکی ازدلایل اصلی سرد شدن روابط عاطفی حافظ وشاه شجاع ،همین افکار وباورهای خاص حافظ بود. شاه شجاع گرچه خودنیزاهل عیش وعشرت بود لیکن مسلّماً درکانون توجّهِ متشرّعین ،تندروها ودلواپسان قرار داشت وازجانب آنها تحت فشاربود ونمی توانست با حافظی که برعلیه همه چیز می تازد وهمه چیزرابه زیرسئوال می کشدهمنشینی ورفاقت کند.بنابراین شاه شجاع ناچاربود که به رغم میل درونی،ازحافظ فاصله بگیردتا درمظان کفرورزی وخروج ازشریعت نباشد. همین فاصله گرفتن شاه شجاع بود که سبب شد دل عاشق پیشه ی حافظ مشتعل شده و تحت تاثیر این فاصله، صدهاغزل ناب ونغز عاشقانه والبته اغلب بامضامین عارفانه خلق گردد.
معنی بیت: این بی خبررفتن دلبر یا نتیجه ی این است که من درطریق ارادت ومودّت ومردانگی کوتاهی کرده ام یا دلبر(شاه شجاع) مسلک ومرام رندی رانپسندید وازمافاصله گرفت.
وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم
که درطریقت ما کافریست رنجیدن
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
معنی بیت: امید داشتم که با گریه واشگ ریختن می توانم توجّه اوراجلب کنم لیکن انتظاربیهوده ای بود دلش سخت وسفت بود واشگهای من هیچ تاثیری دردل نامهربان اوایجادنکرد.
سیل سرشک مازدلش کین بدرنبرد
درسنگ خاره قطره ی باران اثرنکرد
شوخی مکن که مرغ دل بیقرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
شوخی: گستاخی، تمسخر وتحقیر
معنی بیت: برمن ازروی تمسخر وتحقیرنگاه مکن که مرغ دل مشتاق وبی قرارمن، هرگزبرای لحظه ای اشتیاقِ افتادن به دام عاشقی رارها نکرده است.
زلف اودام است وخالش دانه ی آن دام ومن
برامیددانه ای افتاده ام دردام دوست
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
هرکس که رخسارزیبای تورا مشاهده کرد تحت تاثیرقرار گرفت وازذوق اینکه من بااین چشمانم عاشق توشده ام چشمان مرا بوسید .
نخست روزکه دیدم رخ تودل می گفت
اگررسدخللی خون من به گردن چشم
من ایستاده تا کنم اَش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
من همانند شمع کمربه فداکاری وتقدیم جان بسته بودم امّا ازشوربختی، معشوق همانندِ نسیمی به جانب من نوزید تا جان خودرا نثاراوکنم.
می خواستم که میرم اَش اندرقدم چوشمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۳۱۸ نمایش