دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۰۹ ب.ظ
دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چوسروپایبنداست وچو لاله داغ دارد
به دور رویت : دوره ی ِ شکوفندگی ِ گل رخسار تو ، زمان اوج جلوه گری سیمای تو، دردوره ای که توسلطان خوبرویان هستی
"فراغ" سه باربه عنوان قافیه دراین غزل زیبا و عاشقانه،تکرارشده امّا هرکدام به مددِ نبوغ حافظ باخوانشی متفاوت ومعنای متفاوت بکار گرفته شده است.
دراین بیت "فَراغ" به معنای فارغ شدن، پرداختن، آسودگی خاطر،خلاصی، رهایی
"پای بند" : اسیروگرفتار امّاباتوجّه به اینکه در اینجا به عنوان صفتی برای سروآمده است به معنای استواری،ثابت قدمی وپایداری درعاشقی می باشد......
چولاله داغ دارد: همانند لاله که دردل خود یک لکّه سیاهی دارد داغداراست.
معنی بیت: دلِ عاشق ما دردوره ی شکوفاییِ گلِ رخسارتو، به باغ وگلشن توجّهی نمی کند وازآنهافارغ است فقط اشتیاق دیدنِ گلِ روی تورادارد. دل ما درپیمان دلدادگی، همچون سرو استوار وپایداروهمانندِ لاله ی عاشق، داغدار ودل خون است.
چولاله مِی مبین وقدح درمیان کار
این داغ بین که بردل خونین نهاده ایم
سرما فرونیاید به کمان ابروی کس
که درونِ گوشه گیران ز جهان فِراغ دارد
این بیت بسیارزیبا ازحالت تیراندازی باکمان الهام گرفته شده وتمامی واژه ها دارای ایهام ومربوط به کمان کشیدن انتخاب شده است.دراین عاشق (شاعر) کمان است ومعشوق کماندار (ابروکمان)
سرما فرونیاید: ۱- به آسانی وبه هرکسی دل نمی بازیم،تسلیم نمی شویم ۲- اشاره ی ملیح به خمیده شدن دوسرکمان هنگامی که زهِ آن توسط کمان دارکشیده می شود. اگرنیروی کششی که ازجانب کمانداروارد می شود بیشترازقدرت مقاومت کمان باشد دوسرکمان فرورفته وبه داخل جمع می شود وکمانداربه کمان غالب می آید. دراینجا شاعربااشاره ی ملیح به این نکته، خودراکمانی تصوّرکرده بسیارمقاوم که هیچ کمانداری (ابروکمانی) قدرت غلبه براین کمان راندارد. البته جزمعشوق
گوشه گیران: ۱- عاشقان وخلوت گزیدگان.۲- دوگوشه ی کمان که در انتهای هر بازو، شاخکی وجود دارد که زه به آن متّصل میگردد.
درونِ گوشه گیران: ۱- باطن عاشقان۲- حدّ فاصله ی دوسربازوها که زه بدانها بسته می شود واصطلاحاً شکم کمان گفته می شود.
فِراغ دارد:۱- بی اعتنایی وبی توجّهی نمودن به پیرامون خویش،رهایی، بدانسان که تیری رهاشده ازکمان بی اعتنا به اطراف خویش مستقیماً به سوی هدف تعیین شده روان می گردد. ۲- درمعنای قدیمی تر فِراغ: پیکانهای پهن،کمانِ تیردورانداز، کمانی که زخم پیکانش فراخ باشدنیزآمده است وحافظ مضمون پرداز بی بدیل روزگاران، بامدّ نظرقرار دادن همه ی زوایای معانی ، اقدام به خَلق این مضمونِ لطیف ونغز نموده است.
معنی اوّل بدون توجّه به ایهام واژه ها: دلِ ما به این سادگی گرفتار جاذبه وجادوی انحنای ابروی کسی نمی شود برای آنکه عاشقان درباطن خویش ازجهان وزیبائیهای اوفارغ شدگانِ بی نیاز وبی اعتناهستند، کارشان دردنیا به اتمام رسیده (آنچه راکه می بایست ببینند دیده وانتخاب کرده اند ودرحال حاضرفقط به زیبائیهای او(معشوق خویش) می اندیشند.
معنی دوّم بادرنظرگرفتن معانی ِایهامی واژه ها: ما آن کمانی نیستیم که هرکمان داری (ابروکمانی) توانسته باشد برما غالب آید! دردرون (شکم این کمان) چلّه وزهی تیردورانداز وجودارد وهرکسی (هرکمانداری) قدرتِ غلبه براین کمان ِ پیکان پهن راندارد.
قدّ ِخمیده ی ما سَهلت نماید امّا
برچشم دشمنان تیر،ازاین کمان توان زد
ز بنفشه تاب دارم که ز زلفِ او زند دَم
تو سیاهِ کم بها بین که چه در دماغ دارد
زبنفشه تاب دارم : ازگل بنفشه در تب و تاب هستم،رنجیده ام
که چه در دماغ دارد : چه ادًعاها وچه تصوّراتی دارد.
معنی بیت: ازگل بنفشه بدان دلیل رنجیده خاطرهستم که باگُستاخی ادّعا می کند رنگ رویش به رنگِ زلفِ معشوق است. این سیاهِ بی ارزش راببین که چه تصوّرات وچه خیالاتی درسر می پروراند!
تابِ بنفشه می دهدطرّه ی مُشکسای تو
پرده ی خنده می درد خنده ی دلگشای تو
به چمن خُرام و بنگر برتختِ گل که لاله
به ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد
به چمن خُرام یاخَرام: راه رفتن از روی ناز و وقار و بهزیبایی.
برِتختِ گل: کنارتخت گل سرخ
ندیم : هم نشین ،هم پیاله ، حریف، خادم مجلس بزرگان.
ایاغ: پیاله ، کاسه وجام شراب. اشاره به شکل لاله که گویی جام دردست گرفت است.
حافظ دراین بیت سعی کرده باتعریف وتوصیفِ از زیبائیهای باغ وچمن ، معشوق خویش رابه خرامیدن درمیان گلها تشویق کند تا به معشوق خویش یادآوری نماید که اگرهمّت کنی من وتو نیزمی توانیم همانندِ گل ولاله دراین هوای بانشاط،به عیش بپردازیم. تومانندِ گلِ سرخ برتختِ پادشاهی تکیه بزن من هم مثالِ لاله ی داغدار جامی برکف بگیرم وهمنشین وهم پیاله ی توگردم.
معنی بیت: بیا به باغ وباچمیدن درمیان گلها جلوه گری آغازکن وببین چگونه لاله ی عاشق درکنارتختِ گل سرخ، همانندِ ندیم پادشاهان، پیاله به دست گرفته وباهمدیگر به عیش وعشرت پرداخته اند.
گل زحد بُرد تنعّم نفسی رخ بنما
سرومی نازد وخوش نیست خدارابخرام
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن
مگرآن که شمع رویت به رَهم چراغ دارد
این بیت نیز خطاب به معشوق ودرادامه ی بیتِ پیشین است.
معنی بیت: شبِ تاریک وظلمانی وبیابانی درپیش است باچنین وضعیّتی به کجا می توان رسید؟ فقط درصورتی می توان امیدواربود که توباشی وبافروغ ِتابش ِرخسارتو، تاریکهای راه رااز بین بُرد وبه سرمنزل مقصودرسید.
گرمن ازباغ تویک میوه بچینم چه شود
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود ؟
من وشمع صبحگاهی سزداَربه هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بُتِ ما فُراغ دارد
شمع صبحگاهی: شمعی که ازاوّل شب روشنایی بخشیده ودرسحرگاهان که عمرش روبه پایان است، دست خالیست وازوصال هیچ بهره ای نبرده است. شاعروضعیّتِ خودراباچنین شمعی، یکی دانسته وافسوس وحسرت می خورد.
سزد: شایسته است
فُراغ: فروغ وروشناییِ چراغ
معنی بیت: من وشمع صبحگاهی ازاوّل شب تا سحرگاهان، سوختیم وروشنایی فراهم ساخته وبازاردلبری معشوق راگرمی ورونق بخشیدیم لیکن افسوس که مورد کمترین عنایت نیز قرار نگرفتیم! ازنعمت وصال محروم مانده وبی نصیب افتاده ایم حق داریم به حال همدیگر بگرییم.
بی مزدبود ومنّت هرخدمتی که کردم
یارب مباد کس رامخدوم بی عنایت
سزدم چو ابربهمن که براین چمن بگریم
طَرب آشیانِ بلبل بنگر که زاغ دارد
سزدم: برای من شایسته است.
ابر بهمن : ابرباران زای ماه بهمن
طَرَب : شادی
"بلبل" نمادعاشقی ودراینجا کنایه ازخود شاعر است. درحالی که زاغ وازوصال محروم مانده است.
زاغ: کلاغ سیاه که درقیاس باهنر غزلخوانی ِ بلبل، جزقارقارکردن هنری ندارد. احتمالاً کنایه به شاعرانیست که باچاپلوسی وپاچه خواری، برای خود جایگاهی درکنارشاه شجاع اشغال نموده اند.
معنی بیت درادامه ی سخن: من حق دارم بر احوالات این باغ(احتمالاً کنایه از بارگاه پادشاهی ودستگاه سلطنت)بسان ابربهمنی زار زاربگریم چراکه آشیانه ی آرامش وشادمانی، سزاواربلبلِ غزلخوانِ عاشق است لیکن شوربختانه ازبداقبالی نصیبِ کلاغ ِ سیاهِ بی مقدارشده است.
جام مِی وخون دل هریک به کسی دادند
دردایره ی قسمت اوضاع چنین باشد
سردرس عشق دارددل دردمندِحافظ
که نه خاطرتماشا نه هوای باغ دارد
سر درس عشق دارد: به مباحثِ عاشقانه وطریق عشق تمایل دارد نه بحث های سیاسی، اجتماعی،مذهبی وغیره فقط عشق!
معنی بیت: دلِ عاشق پیشه وپُردردِ حافظ، تمایل داردکه در همه حال مشغول درس عشق باشد نه اندیشه ی سیاحت وگردش درسردارد نه حال وحوصله ی رفتن به باغ را دارد.
ازمیان مباحث دینی ودنیوی حافظ تمایل به مروردرس عشق دارد و دراین دنیای پهناوریک نفررابه عنوان پیر وراهنما می پسندد واوکسی نیست جز پیرمغان.
حافظ جناب پیرمغان مامن وفاست
درس حدیثِ عشق برِ اوخوان وزوشنو
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۳۳۴ نمایش