حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ق.ظ





ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

از این باد اَر مدد خواهی چراغ دل برافروزی

این غزل ناب ونغزکه سراسرپند واندرز حکیمانه وعبرت انگیز است همانگونه که درابیات پایانی اشاره شده به بهانه ی مدح خواجه تورانشاه وزیر باکفایت وکاردان شاه شجاع ودوست صمیمی حافظ سروده شده است.
 غزل سرشارازمضامین بکروبدیع ، نصایح آموزنده و نکات حافظانه هست. همیشه ازکوی یارباد صبا می آمد وبوی خوش زلف یارمی آورد ومشام عاشقان رامعطّرمی نمود اینبار وزش بادصبا رنگ نوروزی به خود گرفته ومزیِّن به نسیم بهاری نیز شده است (گل بود به سبزه نیزآراسته شد) هوای نشاط انگیزبهاری ونسیم نوروزی درلابلای کلام شاعر موج می زند ومزرعه ی دل راباطراوت و لطافت بهاری صفا یی دیگرمی بخشد. حقّا که اثرات خود این غزل نیزهمانند نسیم بادنوروزی سبب انبساط خاطرشده ونشاط وشادابی وطرب می آفریند.
چراغ دل:  دل به چراغی تشبیه شده است. 
"چراغ دل برافروزی" کنایه ازصاحب معرفت شوی، شادمان وشکوفاشوی
معنی بیت: ازکوی محبوب نسیم دلنوازبادنوروزی می آید اگر فرصت راغنیمت بشماری وازاین نسیم روح انگیز بهره مندگردی بی تردید به مددِ این نعمت ارزشمند، خواهی توانست زنگارغم واندوه ازدل زدوده وشادمان وشکوفا گردی.
ابرآزاری برآمد باد نوروزی وزید
وجهِ مِی می خواهم ومطرب که می گوید رسید

چوگل گرخُرده‌ای داری خداراصرف عشرت
کن

که قارون را غلط‌ ها داد سودای زراندوزی


خُرده: مقدارکم واندک ازهر چیزی، پول خرد(اشاره به دانه‌های زردرنگ و ریزدرون گل که به زر و سیم اندک وپول خُرد تشبیه شده است) 
غلط ها داد:  به راه اشتباه وخطا کشید. 
سودا: تجارت،اشتیاق و هوس، میل شدید.
معنی بیت: محض رضای خدا اگربرایت میسّر است واندک توانایی مالی داری صرف عیش وعشرت کن همانند گل که گرده های خودرا برای نشاط وشکوفندگی خرج می کند ازقارون که ثروتمند مشهور بود عبرت بگیرکه چگونه دچار خطاشد ومیل شدید به ثروت اندوزی اورا غافل کرد ونتوانست چنانکه باید وشاید،اژثروتش استفاده کند و به عیش وعشرت وشادیخواری بپردازد.
احوال گنج قارون کایّام داد بر باد
درگوش دل فروخوان تازرنهان ندارد

 
زجام گل دگر بلبل چنان مست مِی لَعل است

که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

می لعل: شراب سرخ
 فیروزه: نوعی سنگ کانی قیمتی به ‌رنگ آبی آسمانی یا سبز که در جواهرسازی کاربرد دارد.
چرخ فیروزه: آسمان آبی
صفیر: فریاد
"تخت فیروزی" : نام دستگاهی درموسیقی، تخت فتح وپیروزی
معنی بیت: گل شکفته شده وبلبل به وصال گل رسیده است بلبل در زیرآسمان آبی برتخت پیروزی تکیه زده و از شراب وصل گل چنان سرمست شده که طنین موسیقی ِ تخت فیروزی درآسمان آبی افکنده است. 
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که درچمن همه گلبانگ عاشقانه ی توست


به صحرا رو که ازدامن غبارغم بیفشانی

به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

معنی بیت: (حال که نسیم بادنوروزی وزیدن آغازیده وبلبل به وصل گل رسیده) تونیزبرخیز به سوی دشت وصحرا بروتا گرد وغبار اندوه وغم ازدل وجان پاک کنی به گلزاربیا وازبلبل سرمست وغزلخوان، شعروترانه بیاموز.
تونیزباده به چنگ آروراه صحرا گیر
که مرغ نغمه سراسازخوش نوا آورد


چوامکان خلودای دل دراین فیروزه ایوان نیست

مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی

خلود: همیشه بودن، جاودانگی
معنی بیت: ای دل وقتی همه چیز درزیراین آسمان ِ آبی ناپایداراست وامکان جاودانگی وهمیشه زنده بودن برای هیچ چیزوهیچ کس میسّرنیست فرصت عیش وعشرت راغنیمت بدان. تلاش به بهروزی وشادمانی کن که همین زنده بودن وشادبودن وبهار یک پیروزی بزرگ وسعادت ونیکبختیست.
شب صحبت غنیمت دان ودادِخوشدلی بِستان
که مهتابی دلفروزاست وطرف لاله زاری خوش


طریق کام بخشی چیست تَرک کام خود کردن

کلاه سروری آن است کز این تَرک بردوزی

کام بخشی : کام دیگران برآوردن
ترک کام کردن: از کامجویی خود چشم پوشیدن 
تَرک درمصرع دوم: رهاکردن، نوعی کلاه درویشی که دوازده ترک دارد و هر ترک نشانه ی ترک یک فعل ناشایسته و طلب یک عمل نیک است. گویند شاه‌اسماعیل صفوی برای ترویج مذهب شیعه فرمان داده بود کلاه‌های دوازده‌ترک بدوزند و در هر ترکی نام یکی از دوازده امام را بنویسند.
"ازاین ترک بردوزی" : برای خود کلاهی بدوزی که ترکِ آن رهاکردن ِ کامجویی ِ خویشتن باشد. 
معنی بیت: راه ورسم کامروایی این است که برآوردن کام دیگران دراولویت باشد ازکامجویی خویشتن چشم پوشی کن شادمانی رابرای دیگران ببخش که کامیابی حقیقی دربخشش وشادکردن دیگران است. کلاه ِسَروری  آن است که ترک ِ آن را ازرهاکردن خواهش نفسانی وکام خویشتن بدوزی.
نه هرکه طَرف کُله کج نهادوتند نشست
کلاهداری وآئین سروری داند
 


سخن درپرده می‌گویم چوگل ازغنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

سخن در پرده می گویم : باگوشه وکنایه سخن می گویم، سربسته سخن می گویم. 
"میرنوروزی" اشاره به رسمی کهن است که بر اساس آن  از روز نهم تا پایان روز سیزدهم فروردین، یک نفررا ازروی طنز وشادمانی به عنوان پادشاه " میر نوروزی"  انتخاب و برتخت سلطانی می نشاندند ومردم نیز اوامرودستورات او را اجرا وبه شادمانی می پرداختند. به همین مناسبت بود که  روز نهم فروردین را به نام نوروز سلطانی می ‌نامیدند.
معنی بیت: سخن سربسته ومختصر می گویم تا آویزه ی گوش کنی ، سعی کن همچون گل که از پرده ی غنچه بیرون آمدتونیزازپرده ی منیّت و خلوت خویشتن بیرون آیی وشکوفاباشی وباعطرو بوی خود بیدریغ وبی توقّع به دیگران  شادمانی ونشاط ببخشی، به یادداشته باش که توانایی، جوانی ونشاط پایدار نیست وهمانندِ میرنوروزی موقّتی وناپایداراست این مهلت پنج روزه را غنیمت دان ودرشادمانی دیگران سهمی بدست آور که خیلی زود زودتر ازآنچه که می پنداری دیرخواهد شد.
پنج روزی که دراین مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست


ندانم نوحه ی ٬قمری به طَرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی

نوحه: مرثیه، ناله غم انگیز وسوزوگداز
قمری: مرغی است از فاخته کوچکتر و با طوق و بسیار مأنوس و خوش منظر و خوش آواز و گفته اندکه لفظ یا کریم کامل الحروف از صوت آن ظاهر میگردد و دو نوع میباشد، سفید و زرد 
طَرف: کنار
معنی بیت: نمی دانم که ناله وسوز وگدازقمری درکنارجویباران برای چیست شاید اونیز همچون غم واندوه شبانه روزی دارد که اینچنین باسوز وگدازمی نالد.
به صوت بلبل وقمری اگرننوشی می
علاج کی کنمت آخرالدّوا الکی 


مِی‌ای دارم چوجان صافی وصوفی می‌کندعیبش

خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

معنی بیت: شراب ناب وخالصی همچون جانِ پاک وبی آلایش دارم که صوفی خُرده می گیرد خداوندا  هیچ عاقلی رامثل صوفی ِ بدبخت، اقبالِ بد نصیب مکن.
آن تلخ وَش که صوفی امّ الخبائثش خواند
اشهی لنا واهلی من قبله العذارا



جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگرسازی و گر سوزی

"شمع" دراینجا کنایه ازعاشق است که ازیارشیرین جدا افتاده است. ضمن آنکه درقدیم شمع را از موم عسل می ساختند وحافظِ خوش ذوق جدا شدن عاشق ازیار را به جداشدن ِ موم(شمع) از عسل پیوند زده ومضمون نابی آفریده است.
معنی بیت: ای شمع (ای عاشق) اکنون که ازیارشیرین خویش جداشده ای بسوز وبسازکه تقدیرچنین رقم خورده وبا سوختن یا ساختن توتغییری درآن ایجاد نخواهدشد.
به جانت ای بُت شیرین دهن که همچون شمع
شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
 

به عُجب علم نتوان شدزاسباب طَرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنی تر می‌رسد روزی

عُجب: غرور وخودپسندی وبه خودنازیدن
عُجب علم: اشاره به غروریست که در وجود دانایان وعالمان موج می زند وبه واسطه ی همین غرور وفخر فروشیست که نمی توانند مثل نادانان  بی قید وبی پروا به نشاط وشادی بپردازند.
هَنی: گوارا، آنچه که بی رنج و زحمت به دست آید. اشاره به ضرب المثلی هست که گویند روزی ِ جاهل ونادان آسانتروزودتراز عاقل ودانا می رسد.
معنی بیت: ای ساقی کِبروغرور دانایی سبب محروم شدن ازعیش وعشرت می شود بیا وشراب بیاور بدان مَثَل که روزی ِجاهل ونادان  گواراتر وبی دردسرترمی رسد  مانیز خودمان را به نادانی وجهالت می زنیم تا بدینوسیله بدون دردسر وبی قید وبی شرط به عیش وعشرت  بپردازیم اگرغیرازاین کنیم ودرغرور دانش ونازعلم فرورویم ازاسباب طَرب وشادمانی بازخواهیم ماند.
درنظرگاه حافظ علمی که غرور وخودبینی واندوه به بارآورد وصاحبش راعبوس ومغرورکند هیچ ارزشی ندارد وهمان بهترکه وقت باارزش درراه عیش وعشرت صرف شود.
دفتردانش ماجمله بشوئید به می
که فلک دیدم ودرقصددل دانا بود
 


می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش

که بخشد جُرعه جامت جهان را ساز نوروزی

آصف: نام وزیرحضرت سلیمان،حافظ این عنوان رااغلب به وزیران باکفایت مثل خواجه تورانشاه وصاحب عیارمی داد. دراینجا منظورهمان خواجه تورانشاه که به لطف وعنایت حافظ  دراین غزل به مقام وزارت حضرت سلیمان ارتقا پیداکرده است!. (لازم به ذکر است که برخی سلیمان نبی را بانی ِ نوروز می دانند که ازاین بابت نیز آصف با نوروز پیوندمعنایی حافظانه ای دارد.)
جلالی: اشاره به تقویم  وتاریخ جلالیست. تاریخ جلالی را ملکشاه سلجوقی بسال 471 هَ . ق. وقتی که اعتدال ربیعی در19 فروردین ماه قدیم واقع بود تأسیس کرد واول سال را در اول حمل (روز اول بهار) قرار داد و بهمین جهت نوروز که تا آنوقت در سال شمسی سیار بود ثابت گردانیده و به «نوروز سلطانی» معروف شد.
به نوروز جلالی نوش: به رسم نوروزجلالی بنوش.
سازنوروزی: آنچه برای جشن نوروز فراهم کنند از خوراک و پوشاک و چیزهای دیگر، آهنگ ونوا،سازوبرگ وسامان
جرعه ی جامت جهان راسازنوروزی ببخشد: یک جرعه ازاین جام  آنقدراثر وانرژی دارد که برای جهانی می توان سازوبرگ نوروزی مهیّانمود. وسازبه معنای آهنگ ونوا: چنان نشاطی  ازیک جرعه ی این جام  حاصل می گردد که نوای نوروزی درجهان طنین اندازگردد
معنی بیت: درمجلس خواجه تورانشاه باده رابه رسم وراه ایرانیان باستان ونوروزجلالی بنوش یک جرعه ازاین جام سازوبرگ نوروزی جهانی رافراهم می سازد. یا : یک جرعه ازاین باده چنان نشاطی ایجادمی کند که طنین آهنگ نوروزباستانی درجهان می افتد.
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کآئینه ایست جام جهان بین که آه ازاو
 


نه حافظ می‌کندتنها دعای خواجه تورانشاه

ز مدح آصفی خواهد جهان عیدیّ و نوروزی

معنی بیت: حافظ دراین غزل تنها  برای سلامتی وسربلندیِ خواجه تورانشاه دعا می کند جهانی به مدح آصف دوران مشغول است ودرمدح خویش ازاوعیدی وهدیه ی نوروزی می طلبند.


جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده

جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی

جنابش: آستانش، بارگاهش
پارسایان راست: پارسایان راهست
محراب: جایگاه نماز امام جماعت، کنایه از قبله ومکان مقدّس وروحانی
جبینش: پیشانی اَش
 درگاه خواجه تورانشاه  درچشم ودل پرهیزگاران مقدّس است وحرمت محراب دارد  و پیشانیش درنظرگاه صبح خیزان به مانند روز فتح وظفر چونان خورشید درخشان روشن وطرب انگیز است.
رقیبان غافل وماراازآن چشم وجبین هردم
هزاران گونه پیغام است وحاجب درمیان ابرو

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۶
  • ۵۳۶ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی