ساقیا سایه ی ابر است و بهارو لب جوی
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۳ ق.ظ
ساقیا سایه ی ابر است و بهارو لب جوی
من نگویم چه کن اَراهل دلی خودتو بگوی
اهل دل: اهل ذوق و حال، صاحبدل
معنی بیت: ای ساقی، موسم بهاراست ودرزیر سایه ی ابربهاری برلب جویبار نشسته ایم من نمی گویم که دراین شرایط مطلوب چه کاری لازم است انجام دهی اگرتواهل ذوق واهل حال هستی خودت بگو.
ساقی به نورباده برافروزجام ما
مطرب بگوکه کارجهان شدبکام ما
بوی یک رنگی ازاین نقش نمیآیدخیز
دَلق آلوده ی صوفی به می ناب بشوی
یکرنگی : صداقت وبی ریایی
"این نقش" کنایه ای حافظانه وطعنه ای رندانه برای خرقه پوشیست. یعنی کسی که خرقه می پوشد درحقیقت بازیگریست که در حال ایفای نقش ،بازی کردن و ریاکاریست. حافظ ازخرقه وخرقه پوشی بیزاراست خرقه بیش ازآنکه نماد تقوا و پرهیزگاری باشدنمادفریب وریاکاریست. کسی که درپی تزکیه ی نفس و پرهیزگاریست نیازی به لباس مخصوص ندارد ودرهرلباسی می تواند به پرورش افکارنیک وتزکیه ی نفس بپردازد.
دَلق: خرقه وجامه ی مخصوص صوفیگری.
معنی بیت: خرقه چنگی به دل نمی زند ازاین نقش ِخرقه پوشی ووانمودکردن به پرهیزگاری بوی صداقت ودرستی به مشام نمی رسد این لباس به فریبکاری ودورویی آلوده شده است برخیز وبا باده ی ناب که زداینده ی دروغ وریا ونیرنگ است لباس صوفی رابشوی تاپاک ویکرنگ گردد.
ساقی بیارآبی ازچشمه ی خرابات
تاخرقه هابشوییم ازعُجب خانقاهی
سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن
ای جهان دیده ثبات قدم از سفله مجوی
سفله طبع: بد سرشت وبدنهاد
ثباتِ قدم:وفاداری، پایداری واستقامت
معنی بیت: جهان پرازظلم وبی عدالتیست ،روزگار بدسرشت وبدذات است به بخشش وکرم اودل خوش مکن ای کسی که سرد وگرم روزگار را چشیده ای توباید به تجربه دریافته باشی که همه چیزفناپذیروناپایداراست انتظاروفاداری و پایداری ازچرخ بدنهادِفلک، انتظاری بس عبث وبیهوده است.
فی الجمله اعتمادمکن برثبات دهر
کاین کارخانه ایست که تغییرمی کنند
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی
مپوی: طی مکن، مرو
معنی بیت: دونصیحت می کنم آنهارا آویزه ی گوش کن تاصدها گنج نصیبت گردد اوّل اینکه عیش وعشرت وشادمانه زیستن راسرلوحه ی امورات خویش قراربده دوّم سعی کن هرگز درپی عیب جویی مباش که این دو رمز رستگاری ونجات است.
کمال سِرّمحبّت ببین نه سرّ گناه
که هرکه بی هنرافتد نظربه کند.
شُکرآن را که دگرباررسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و رهِ تحقیق بجوی
بیخ نیکی: نیکی بصورت پنهانی به درختی تشبیه شده است
معنی بیت: ای دل به شکرانه ی زنده بودن وبه پاس آنکه دوباره بهارراتجربه می کنی درخت نیکوکاری بنشان ودرپی یافتن حقیقت زندکانی تحقیق وتفحّص کن.
ده روزه مِهرگردون افسانه است وافسون
نیکی به جای یاران فرصت شماریار
روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ورنه هرگز گل ونسرین ندمدزآهن وروی
"آینه " دراینجا استعاره ازدل است وقابل ساختن آن تزکیه وپرهیزگاریست نه خرقه پوشی وریاکاری.
" قابل سازی"کنایه ازبه کمال رسانیدن است. چنانکه درقدیم هنوزجیوه کشف نشده بود آینه راباصیقل دادن فلزات درست می کردند دل رانیزبایدباصیقل دادن(پرهیزگاری وزدودن زنگار هوا وهوس) به کمال رساند تاقابلیّت انعکاس عکس رخساریارراپیداکند.
معنی بیت: اگرآرزومنددیدن رخساریار راهستی باید دلِ زنگاربسته راصیقل دهی تا همچون فلّزی که دراثرصیقل تبدیل به آینه می شود قابلیّت انعکاس عکس یاررا پیداکند همانگونه که هرآهن ورویی بدون صیقل خوردن آینه نمی گرددوعکس گل سرخ ونسرین منعکس نمی کند هر دل زنگاربسته ازهوا وهوس نیزنمی تواند عکس رخ جانان رادریافت ومنعکس کند.
نظر پاک تواند رخ جانان دیدن
که درآیینه نظرجزبه صفانتوان کرد
گوش بگشای که بلبل به فغان میگوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
خواجه تقصیر مفرما: ای آقا سستی وکوتاهی مکن
توفیق: بهروزی وپیروزی، تایید ومدد الهی
گُلِ توفیق: توفیق به گل تشبیه شده است.
معنی بیت: گوش دل بازکن وبشنوکه بلبل به آواز وفغان فریادمی زند: ای خواجه وای عزیز، سستی وکوتاهی مکن گامی پیش بگذاروبامیل ورغبت درپی کام دل باش تا توفیق بوییدن گل موفقیّت ومددخداوند نصیبت گردد.
به صوت وبلبل وقمری اگرننوشی می
علاج کی کنمت آخرالدوا الکی؟!
گفتی از حافظ ما بوی ریا میآید
آفرین برنفست بادکه خوش بردی بوی
بوی ریا: نشانه های ریا و تزویر
خوش بُردی بوی: خوب تشخیص دادی
معنی بیت: ای که گفتی ازگفتاروکردار حافظ بوی ریاوتظاهربه مشام می رسدمرحبا وآفرین بر نفسِ توباد که خوب تشخیص دادی همانگونه که فکرمی کنی حافظ ریاکاراست!
گرچه درمصرع دوم این بیت طنزی رندانه نهفته و"آفرین" دراینجا بیشتربع معنای ریشخند و تمسخر آمده است صرف نظرازاین ریشخند، چنانکه ملاحظه می شود حافظ برخلاف زاهد وواعظ که همواره خودرا مقدّس ومنزّه نشان می دهند هرگزادّعای پاکدامنی وصداقت وراستی نمی کند وهرگاه که خودرااز دیدگاه شخص ثالث به دیده ی قضاوت می نگرد غالباً خودرافردی سیاه نامه و گناهکار معرفی می نماید. تازشتی و قباحت گناه رابرجسته ترسازد. وبه عبارتی دیگر حافظ رندانه درجلدِ گناهکارفرومی رود تاسرانجام پس ازپالایش وتزکیه ی درون ازنیکنامی سربرکند درحالی که واعظ وزاهد، جاهلانه درجلدتقوا و پرهیزگاری فرومی روند لیکن درنهایت ازریاکاری وگناه سردرمی آورند.چنانکه می بینیم همین اعتراف واقرارصادقانه ی حافظ به گناه، ووانمود نکردن به تقوا وپرهیزگاری، خود گواهِ روشنی به صداقت وبی ریایی اومبدّل می شود و محبوبیّت واعتبارش رافزونی می بخشد.
می خور که شیخ وحافظ ومُفتیّ ومحتسب
چون نیک بنگری همه تزویرمی کنند.
- ۹۹/۰۹/۲۶
- ۴۳۳ نمایش