حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین نظرات

ساقی بیا که یار ز رُخ پرده برگرفت

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۱ ب.ظ




ساقی بیا که یار ز رُخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
دانستن شان نزول غزل به ما در درک بهترزیبائیها ولطافت وظرایف شعری کمک می کند تا لذّتِ بیشتری بُرده وبا روح لطیف وملکوتی حافظ احساس نزدیکی بیشتری داشته باشیم. بعضی ازحافظ خوانان عزیز که ضرورت واهمیّتِ شانِ نزول غزل را نادیده گرفته ودوست دارندازتمام غزلیّات حافظ برداشتهای منطبق با میل وخواستِ خود داشته باشند مثل همیشه  درمورد این غزل نیزبه بیراهه رفته ومعنی های حقیقتاًخنده داری برداشت نموده اند.
یکی ازهمین عزیزان این غزل را درمدح پیامبر اسلام دانسته وبا شور واشتیاقی کودکانه ازاین کشف بزرگ ذوق ها نموده وفرموده اند:
"منظور ازشمع محمد(ص) است منظور از پیرسال خورده درخت توحیداست عبارت شیرین دل فریب قران است عیسی دم منظور اسلام است"!! 
غافل ازاینکه موضوع غزل دررابطه با اتّفاقیست که درزمان حافظ  رخ داده واودرحال بازگویی ِ یک اتّفاق زنده و مهّم اجتماعیست که خودنیز ناظرآن رویداد وبخشی ازآن است.!.......
یکی دیگرازبه اصطلاح شارحین‌ عزیز بااستنادبه "عیسی دَم" دربیت پنجم،قلمفرسایی نموده وبا یادآوری چندآیه ازکتاب انجییل، ناباورانه غزل را دررابطه با آمدنِ حضرت عیسی دانسته ومعانی نابجا ،غیرقابل فهم والبته خنده دارارایه داده است.!
یکی دیگرنیز افاضه ی فیض فرموده وغزل را دررابطه باظهوراستادی بادانش فوق بشری!! وانفجارحقیقتی بزرگ دانسته که همگان حتّا کوته نظران  هرکس به فراخور فهم خویش ازعلم ودانش این استاد گمنام بهره مندشده وازاین حقیقت مستفیض گشته اند. درهفت آسمان به خاطرظهور این استاد غوغایی برپاشده است!!! این دوست عزیز بی آنکه کمترین آشنایی با زبان رمزآلود حافظ داشته باشد بی آنکه توضیح مشخصّی درمورد این حقیقتِ پرسروصدا ونام ونشانِ این استاد ِاعظم داده باشد سخن رابه پایان برده و سرانجام چنین نتیجه گیری کرده واعلام نظرفرموده که :
"در آخرین بیت حافظ خود را لو می دهد و میگوید این شمع و چراغ که باعث تنویر افکار است خود من هستم ولی مرا هم استادی بوده است که ازو آموخته ام. اگرچه به معلومات آن استاد من هم چیزهای زیادی اضافه نموده ام.!!! 
آنانکه  به خود زحمتی نمی دهند تا ازشان ِ نزول غزل آگاهی یابند و دانستنِ شان نزول غزلها را امری بیهوده می پندارند چنانکه ملاحظه می شود به بیراهه کشیده شده وباتصوّراتِ خودساخته ی خویش سبب سردرگمی وگمراهیِ دوستداران حافظ شده وظرایف شعری وادبی رانیزکمرنگ وپایمال می کنند.
درشان ِ نزول ِ این غزل زیبا وپُرشور، باید دانست که شاه شجاع همدم ِدل ومونس جان حافظ، آنگاه که پس ازحدود سه سال برکناری ازحکومت، دوباره شیرازرا فتح وبرادرش شاه محمود رابرکنارنمود سروده شده است. درمدّت غیبت او روشن است که حافظ شدیداً درمضیقه بوده وازسوی متشرّعین متعصّب ودشمنان شاه شجاع آزارها دیده ومرارت هاکشیده که اینسان بابازگشت ظفرمندانه ی او به وجد وشَعف آمده است. زیبایی وشیرینی زبان حافظ بیشتردراین نکته نهفته است که اوبه مددِ نبوغی که دارد مفاهیم ومضامین بلند عرفانی رادرتوصیف معشوق زمینی وبازگویی رخدادهایِ روزمرّه ی پیرامونی بکارمی گیرد. برای مثال شاه شجاع را که محبوب ومعشوقی زمینیست به عنوان عیسی دم معرفی می نماید. ازپیروزی اودرهفت گنبد افلاک هنگامه ای به پا می شود وباعشوه ی عشق مُفتیِ کینه توز ازرَه می رود ودشمن بالطف دوست عقب نشینی می کند. پیوندزدن مفاهیم عرفانی با وقایع روزمرّه هنریست که در انحصارحافظ است وتاکنون کسی نتوانسته از عهده ی چنین کاری اینچنین سرافرازانه برآید. اوبااین شرینکاری ضمن آنکه به عشق زمینی جهت می دهد به مفاهیم عرفانی را نیزعینیّت می بخشد تا عرفان را ازانحصارخواص ِ خود شیفته درآورده وبه میان توده ی مردم بکشد.  
حافظ آرایه های ادبی،تمثیلات،ایهام ،ابهام ومبالغه را بااستادی ومهارتِ بی نظیرخَلق می کند و آنچنان واژه ها وعباراتِ بکر وبدیع را به جا وهنرمندانه  بکارمی گیرد  که توانسته باشد مخاطبین اَش را در فضای یک سفرزمینی -آسمانی قراردهد. اوهرگز مخاطبین اَش را همانند عرفان زدگانِ خودپسند درآسمان لایتناهی تنهارها نمی کند تاسرازناکجاآباددربیاورند ونتوانند راه بازگشت را پیداکنند. اودست مخاطبین خودرا به مهربانی می گیرد تا ازمناظرخیال انگیز جاده ی سیروسلوک هایرعارفانه هرچه بیشترلذت برند و هرگزاین نکته رافراموش نکنند که راه رسیدن به عشقِ حقیقی، هماناعشق زمینیست.
برگردیم به شرح غزل:
پرده برگرفت: پرده را کنار زد، ازغیبت برون آمد.
خلوتیان: رندان ودوستداران شاه شجاع که درغیبت اوخلوت گزینی اختیارکرده بودند.
درگرفت: روشن شد
معنی بیت:ساقی بیا وجام شراب بیارکه یار(شاه شجاع) پرده ی غیبت کنار زد وچهره ی خودرا نمایان کرد. باحضورخورشید رخسار یار، محفل خلوت نشینان(دوستداران شاه شجاع) نیز منوّرشده وچراغشان رونقی دوباره گرفته است.


آن شمع سرگرفته دگرچهره برفروخت
وین پیر سالخورده جوانی زسر گرفت
آن شمع سرگرفته: شمعی که سرخودراپوشانده وموقتاً خاموش شده بود. کنایه ازشاه شجاع که مدّتی توسط برادرش شاه محمود ازشیرازرانده شده بود.
چهره برفروخت: ظاهرشد وچهره ی خودرانشان داد
وین پیرسالخورده: کنایه ازخودشاعراست
معنی بیت: شاه شجاع که ناچاراً مدّتی درخارج ازشیراز بسربرد همچون شمعی سرگرفته خاموش شده بود دوباره به شیرازآمد وخودرانمایان ساخت. این پیرسالخورده(شاعر) با مشاهده ی او ودیدن فتح وظفر این پادشاه خوش قدوقامت، ازشوق وشعف دوباره جوانی آغازکرده است.


آن عشوه داد عشق که مُفتی ز ره برفت
وان لطف کرددوست که دشمن حذر گرفت
دراین بیت حافظ به ماجرایی اشاره دارد که طی آن ازطرف علمای متعصّب فتوایی برعلیه اوصادر شده بود. فتوادهندگان براین باوربودند که حافظ ازشریعت خارج شده، کُفرورزی می کند وشراب می نوشد. درنهایت بااصرارتندروها وفشارهای دلواپسانِ آن دوران، شاه شجاع درمضیقه قرار گرفت وبا تبعیدِ حافظ موافقت کردتاحداقل جان حافظ به خطرنیافتاده باشد.  حال که شاه شجاع دوباره برمسندِ حکومت تکیه زده، حافظ نیزجانی تازه گرفته وبی باکانه ، فتوادهندگان ومخالفینش رابه بادِ استهزاء می گیرد.
عشوه داد: ، ناز وغمزه کرد، فریب داد،   جلوه گری کرد
مُفتی: مقام فتوی دهنده درشریعت
زره برفت: ازراه ومسیرخویش خارج شد.
حذرگرفت: دوری گزید
معنی بیت: سرانجام عشق آن جلوه ای کرد که آن عالِم فتوادهنده نیزازراه ومسیرقبلی خویش (توطئه چینی) خارج شد ودوست (شاه شجاع) مرا آنچنان مورد لطف وعنایت خویش قرارداد که دشمنان به هراس افتادند ودورشدند.


زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب
گویی که پسته ی تو سخن درشکرگرفت
زنهار: پناه برخدا 
پسته ی تو: دهان کوچک تو
معنی بیت:  پناه بر خدا از آن شیرین سخنی و دلفریبی(منظورشاه شجاع که خودشاعر وشیرین سخن بود) گویی که دهان تو، سخن رابه شکر آمیخته است. (اشاره به اشعارشاه شجاع)


بارغمی که خاطر ماخسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت
معنی بیت: بارسنگین غم واندوهی که خاطر مارا رنجیده وبه ستوه آورده بود، خداوند لطفی کرد وعیسی دمی(شاه شجاع) فرستاد و مارا ازاین رنج بی اَمان خلاصی بخشید.


هرسروقد که برمَه وخورحُسن می‌فروخت
چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت
معنی بیت: هردلبرخوش وقد وقامتی که برماه و خورشید ازروی غرور، ناز واِفاده می فروخت هنگامی که تو بازآمدی،بادیدن حُسن تو وقد و قامتِ رعنای توازشرمندگی دلبری وحُسن فروشی راکنارگذاشته ومشغول کاردیگری شدند.


زین قصّه هفت گنبدِ افلاک پرصداست
کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت
ازاین حکایت( بازگشت پیروزمندانه ی شاه شجاع) همه خوشحال ومسرورند. درهفت آسمان جشت وسرور برپاست، ملکوتیان نیزازپیروزی خرسند وشادمان هستند. تنگ نظران وپیش پابینان راببین که ازژرفای این حقیقت بی خبرند وموضوع راساده  وبی اهمیّت گرفته اند. موضوع پیروزی تو ژرفای عمیقی دارد ونباید سهل وساده گرفت.


حافظ تواین سخن زکه آموختی که بخت
تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
تعویذ: دعاهایی برای دفع چشم زخم و بلاهای دیگر نوشته وبه بازومی بستند یا بصورت گردنبند برگردن می آویختند.
معنی بیت: ای حافظ تواینگونه سخن گفتنِ شیرین ونغز راازچه کسی آموخته ای که بخت واقبال اشعارتورا درلایه ای ازطلا پیچیده یا درقاب زرّین گرفته و به گردن خود حمایل کرده است. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۲۵
رضا ساقی

نظرات  (۱)

درود به شما 

به شما افتخار می کنم و از شما سپاسگزارم .

پاسخ:
ممنون از لطف شما

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی