سینه مالامالِ درد است ای دریغا مَرهمی
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۷ ب.ظ
سینه مالامالِ درد است ای دریغا مَرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
مالامال:پُر ولبریز
مرهم: دوا ودارو
معنی بیت : سینه لبریزازدرد واندوه است افسوس ودریغ که هیچ دارویی برای تسکین این همه درد وجودندارد جانِ دل ازغم واندوه تنهایی برلب رسیده محض رضای خدا کاش همدمی، دلآرامی نصیبم می شد.
ای پادشهِ خوبان دادازغم تنهایی
دل بی توبه جان آمدوقت است که بازآیی
چشم ِآسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تابیاسایم دمی
چشم آسایش داشتن : توقّع وامید آرامش داشتن
سپهر تیزرو: گردونِ تیز گردنده، چرخ فلک که بی وقفه درحال چرخش است.
معنی بیت : ازاین چرخ فلک که بی وقفه وبی ملاحظه درحال چرخش ودرگذراست هیچ کس توقّع آرامش وآسایش خاطرندارد ساقیا انتظاری ازاین گردون ِ گردنده نیست جام شراب بیاورتا با نوشیدن شراب به آرامش خاطربرسم ودمی بیاسایم.
شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش
که تایکدم بیاسایم زدنیا وشر وشورش
زیرکی راگفتم این احوال بین خندیدو گفت
صَعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
احوال: گردش ِ بی وقفه ی روزگار وچرخش بی ملاحظه ی چرخ فلک
صَعب روزی: سخت روزی
بوالعجب کاری: شگفت انگیزکاری
پریشان عالمی: زمانه ی آشفته و بی سروسامانی
همانگونه که بسیاری ازحافظ پژوهان نیزبراین باورهستند احتمالاً این غزل دردوره ای از آشفته حالی ازنظر اجتماعی ودرزمان هرج و مرج سیاسی سروده شده است. دوره ای که پس از شاه شجاع آتش جنگهای داخلی شعله وربوده وسینه ی حافظ مالامال ازدرد واندوه شده بود.
معنی بیت : ازصاحبدل ِهوشمندی خواستم تاتوضیح وتعریفی ازاین اوضاع واحوالِ زندگانی آدمی ارایه کند لبخندی زد ودرپاسخ گفت: زندگانی،تحمّل چندروزی سخت وطاقت فرسا، کاری شگفت انگیز است ودنیای ناپایدار، عالمی آشفته وبی سروسامان است.
چون این گِره گشایم واین رازچون نمایم
دردیست سخت دردی کاریست صَعب کاری
سوختم در چاه ِصبر از بَهر آن شمع ِ چِگِل
شاه تُرکان فارغ است از حال ما کو رستمی
چاه صبر: صبر به چاه تشبیه شده است.
چِگِل: زیباروی ، منسوب به شهر چگل(ازشهرهای ترکستان قدیم) که زیبارویانش معروف بودند.
شاهِ تُرکان: افراسیاب،حافظ دراین بیت، داستان زندانی شدن بیژن به دستور افراسیاب درچاه وآزاد شدن اوبه دست رستم را،دستمایه ی خویش قرارداده واوضاع واحوال زمانه را با رویدادهای داستان شبیه سازی کرده است. باتوجّه به اینکه شاه شجاع وشاهزادگان آل مظفّر ازطرف مادر (شاهدخت قراختایی) منتسب به ترکان هستند این قیاس بسیارمتناسب،زیبا وحافظانه هست.
بنابراین احتمالاً "شمع چگل" کنایه ازشاه شجاع است که فوت کرده و"شاه تُرکان" زین العابدین محمد فرزندشاه شجاع است که باموافقت امیر تیمور به تخت پادشاهی تکیه زده لیکن اقتدار وقدرت پدر راندارد واز سامان بخشیدن به اوضاع سیاسی اجتماعی عاجزمانده است.
معنی بیت : درچاه صبر ازدوری آن دلدارزیباروی (همچون بیژن در زندان افراسیاب) سوختم شاه تُرکان )پادشاه وقت شیراز- زین العابدین) از حال وروزغم انگیزمابی خبراست ای کاش پهلوانی پیدا می شدوهمچون رستم که بیژن رااززندان آزاد ساخت مارانیزازچاه صبر خلاصی می بخشید.
شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت
دستگیر اَر نشود لطف تَهمتن چه کنم
درطریق عشقبازی اَمن وآسایش بلاست
ریش بادآن دل که بادردِتو خواهدمرهمی
ریش باد: مجروح باد
معنی بیت : درمسلک ومرام عشقبازی، ازهر سو خطراست و امنیّت وآرامش خاطر، آفت وبلای عاشقیست عاشق نباید درپی آرامش و راحتی باشد خونین وزخمی باد آن دلی که باوجود دردِ عاشقی هوس رفاه وامنیّت خاطردرسرداشته باشد.
عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز
زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس
اهل کام و ناز رادرکوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
"کوی رندی" کنایه ازطریق عشقبازی، مسلک ومرام حافظانه که بررهایی ازبند تعلقّات دُنیی ودینی استواراست.
اهل کام و ناز: آنها که نازپرورده اند ودرپی کامجویی ورفاه وآسایش هستند.
رهرو: عاشق و سالک
جهانسوز: دریادلی که مصلحت اندیشی نکند و ازهیچ ضرر وزیانی باکی به دل نداشته باشد.
خام: بی تجربه ونادان
معنی بیت : نازپرورده ها ،کامجویان وبی درد ها نمی توانند درطریق عشق و رندی گام بردارند ووارد این حوزه گردند.برای ورود به این مرام ومسلک، عاشقی دریادل ودلیر لازم است عاشقی که پخته وباتجربه باشد نه نادان وبی درد.
خامان ِ ره نرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی دلیری سرآمدی
آدمی درعالم خاکی نمیآیدبه دست
عالمی دیگرببایدساخت و ازنو آدمی
آدمی: کنایه ازانسانیّت، محبّت وعشق
عالم خاکی: دنیای خاکی وکنایه ازعالم مادّیات ونقطه مقابل عشق
معنی بیت : دردنیایی که برپایه ی مادّیات، کامجویی وبی دردی بناشده باشد انسانیّت،عشق ومحبّت بدست نمی آید برای بدست آوردن این ارزشهای والا باید دنیای دیگری به شیوه ی رندی ورهایی ازبندهمه ی تعلّقات بنانهاد وآدمیان دیگری با جهان بینی ِحافظانه پرورش داد.
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شیوه ی رندیّ و خوش باشیّ عیّاران خوش است
خیز تاخاطر بدان تُرک سمرقندی دهیم
کزنسیمش بوی جوی مولیان آید همی
"تُرکِ سمرقندی"کنایه ازتیمورلنگ است که خود تُرک تبار واهل سمرقندبود.او در اوایل فتوحات خود به هر کجا می رسید عرفا و دانشمندان را محترم می شمرد و خود مردی فاضل و باهوش بود. شاه شجاع دراواخرعمربامشورت وموافقت او، فرزندخود زین العابدین رابه عنوان جانشین خویش معرفی نمود. حال که پس ازمرگ شاه شجاع اوضاع داخلی کاملاً به هم ریخته و آشفتگی سیاسی واجتماعی همه جا را فراگرفته، حافظ ازسرناچاری درآرزوی پادشاهی مقتدر و توانمند است تا باحضوراوفرصت طلبان وتشنگان قدرت که همه جا درگیرجنگ وخونریزی کرده اند برسرجای خود بنشینند ودوباره آرامش وامنیّت حاکم گردد.
کسی چه می داند شاید آن روز که حافظ در آرزوی ظهورتیمور این بیت رامی سرود ازتیمور جزخبرهای خوب مثل محترم داشتن دانشمندان وعارفان نشنیده بوده وآوازه ی خونریزیها و ستمگریهای اوهنوز بگوش حافظ نرسیده بود که اینچنین اورابه ظهورفرامی خواند. وشاید اوضاع چنان برآشفته شده وهرج ومرج همه جاراچنان فراگرفته بوده که آرام کردن اوضاع جزباقدرت تیمور میسّرنمی گشت وحافظ ازروی ناچاری وبا علم برسفّاکی وسنگدلیِ تیمور، خاطربدان مقتدربی رحم می سپارد تابساط تشنگان قدرت، کاسه لیسان وجاه طلبان زمانه را به دست او برچیند.
ازنسیمش: ازخبرهایی که ازفتوحات اوبگوش می رسد.
مَوْلیان: نام رودخانه ای در بخارا. جوی مولیان جویی است در نزدیکی قلعه ی بخارا که در آنجا سامانیان باغ بزرگی داشته اند.
"بوی جوی مولیان" کنایه ازآرامش ونشاط و سرسبزیست.
معنی بیت : ای دل برخیز تا دل برآن مقتدر سمرقندی خوش کنیم وبراو امیدببندیم از خبرهایی که درمورد او وازفتوحات او بگوش می رسد بوی خوش رودخانه ی مولیان وبوی آرامش ونشاط وشادمانی به مشام می آید.
بنظرمی رسد پس ازآنکه حافظ ازعمق جنایات و خونریزیهای تیموردرخوارزم باخبرشد ازاینکه روزی خاطربدان تُرک سمرقندی می سپرده پشیمان شده بوده که درغزل "سحرباد می گفتم" می فرماید:
به خوبان دل مده حافظ ببین آن بی وفایی ها
که باخوارزمیان کردند ترکان سمرقندی
گریه حافظ چه سنجدپیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
چه سنجد؟ : چگونه می تواندارزیابی شود؟ هیچ مقدار وارزشی ندارد استغنا: بی نیازی
نماید: به نظرمی رسد
"هفت دریا" کنایه ازتمام دریاهای جهان
معنی بیت :گریه ی حافظ گرچه به سان دریاست امّا دربرابر بی نیازی عشق هیچ مقدار وارزشی ندارد برای اینکه دراین دریای عظیم و بی کرانه (عشق) تمام دریاهای جهان به سان یک شبنم است.
بعضی گویند چگونه می شود که دریک دریا، هفت دریا به سان شبنم به نظربرسد؟ درپاسخ باید گفت آری دردنیای معمول،این امرازمحالات است و امکان پذیرنیست لیکن وقتی بحث عشق درمیان باشد شدنیست. دردنیای عشق معیارها وضوابط ها فرومی ریزند همه چیزدر دنیای عشق برعکس تصوّرات ما ویاخارج از تصوّرات ماست. عشق دریایی عمیق وبی کرانه هست ازیکسو درآنجا جزآنکه جان بسپارندچاره نیست وازسوی دیگرآشنایان عشق دراین دریای حیرت انگیز غرقه می گردند وبه آلوب آلوده نمی شوند!
آشنایان رهِ عشق دراین بحرعمیق
غرقه گشتندونگشتند به آب آلوده
- ۹۹/۰۹/۲۵
- ۱۲۹۵ نمایش