شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۲۷ ب.ظ



شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مَه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
شربت: استعاره ازبوسه ی شیرین وآبدار، همچنین شربت دراینجا می تواند استعاره ازکلمات شیرین وسخنان گهربار شخصیتی مهم ،شاعر ودوست داشتنی بوده باشد.
لب لعل: لب سرخ همچون یاقوت
مه پیکر: ماه پیکر،بدن زیبا همچون ماه بی آ لایش وپاک ولطیف
معنی بیت: درحالی که ازلبان نوشین وسرخ آبداریار بوسه ای نچشیده بودیم عزم رفتن کردومابی نصیب ماندیم واوازپیش مارفت.
یا:
ماتشنه ی شنیدن سخنان گهربار وشیرین ازآن لبهای همچون لعل سرخ، آن محبوب دوست داشتنی بودیم وجرعه ای ازاین شربت گوارا ننوشیده بودیم تااینکه ازمیان مارفت.
ازتماشای سیمای آن ماه پیکر، هنوزسیر نشده بودیم که ناگهان عزم رفتن کردو ماراازفیض دیدارجمال ماهش محروم نمود........
درقلم آوردحافظ قصّه ی لعل لبش
آب حیوان می رودهردم زاقلامم هنوز
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
معنی بیت: چنان بارسفربربست ورفت که انگار آن لطیفِ دوست داشتنی، ازهم نشینی باما سخت مُکدّرشده وبه ستوه آمده بود ماحتّا به گردپایش هم نرسیدم وازمیان مارفت.
آن تُرک پری چهره که دوش ازبرمارفت
آیاچه خطادیدکه ازراه ختارفت! ؟
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
بسکه: بسیار شد که، بسیار اتّفاق افتاد که.
فاتحه: سوره ی حمد
حرزیمانی: دعایی مخصوص مسافر
سوره ی اخلاص: سوره قلهوالله
دمیدیم: فوت کردیم
بانظرداشت این نکته که فاتحه وحرزیمانی رامعمولا درپی ازدست دادن عزیز وراهی شدن مسافر می خوانندمعنی بیت:
درحالی که اودربین ماحضورداشت ازبیم وهراسِ نابجای ازدست دادنش، نسنجیده وازروی نگرانی، آنقدر فاتحه وحرزیمانی خواندیم وبه اطرافش فوت کردیم تااینکه بلاخره این اتفاق نامیمون رقم خورد واواز میان مارفت(ازچیزی که می ترسیدیم به سرمان آمد) . امروزه هم به کسانی که سخنان ناامیدکننده می زنندوازترس اتفاقات ناخوشآیند مدام به دعا متوسل می شوندمی گویند اینقدر آیه یاس ونومیدی خواندی تااینکه این اتفاق شوم رقم خورد.
دل گفت وصالش به دعابازتوان یافت
عمریست که عمرم همه درکاردعارفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهد کرد
دیدی آخرکه چنین عشوه خریدیم و برفت
عشوه دادند: فریب دادند
عشوه خریدیم: فریب را پذیرا شدیم، گول خوردیم
معنی بیت: مارافریب دادند وبه دروغ دلمان راخوش کردند که دوباره به پیش مابازخواهد گشت. لیکن ای دل ساده لوح، دیدی که چگونه غافل ماندیم و گول خوردیم ویاررفت.
خامی وساده دلی شیوه ی جانبازان نیست
خبری از بر آن دلبرعیّار بیار
شدچَمان درچمن ِحُسن ولطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
چمان: خرامان.
شد چمان: خرامان شد ،باناز واِفاده قدم زد.
نچمیدیم: با ناز نخرامیدیم ،قدم نزدیم.
گلستان وصالش: وصال یار به گلستان تشبیه شده است.
معنی بیت: یارنازنین ما درگلشن لطافت وزیبایی خرامان خرامان نمایان شد،جلوه گری نمود لیکن ماسعادت نداشتیم که درگلستان ِ وصالش راه یابیم ودرنازنعمت قدمی بخرامیم ودَمی با یارهمراه گردیم.
بخواب نیز نمی بینمش چه جای وصال
چو این نبود وندیدیم باری آن بودی
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
به وداعش: به بدرقه و خداحافظی اَش.
معنی بیت: همانندِ حافظ همه شب ناله وزاری کردیم که ای دریغ وصدافسوس که توفیق نداشتیم به خداحافظی اش برسیم ویارازمیان مارفت بی آنکه حتی توانسته باشیم اورابدرقه کنیم. افسوس که آدمی تازمانی که درکنارهم زندگی می کنند قدریکدیگررانمی دانند وازحال همدیگر غافل هستند لیکن به محض ازمیان رفتن یکی، اطرافیان درغم ازدست دادن او اشگ ندامت ریخته واحساسات وعواطف خودراابرازمی نمایند!
امروزکه دردست توام مرحمتی کن
فرداکه شوم خاک چه سوداشک ندامت
- ۹۹/۰۹/۲۵
- ۶۶۴ نمایش


