شراب بیغش وساقیّ خوش دو دام رهند
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۲۵ ب.ظ
شراب بیغش وساقیّ خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
بی غش: بی آلایش وصاف، ناب
معنی بیت: شراب صاف شده وبدون آلودگی و ساقی خوش قلب وخوش حرکات وخوش سیما وسوسه انگیزند حتّازیرک ترین وباهوش ترینها نیز قادرنیستند دربرابر این وسوسه مقاومت کنند وازکمند آن خودراخلاص کنند.
ساقی اَرباده ازاین دست به جام اندازد
عارفان راهمه درشُرب مُدام اندازد
من اَرچه عاشقم ورندومست ونامه سیاه
هزار شکر که یاران شهر بیگنهند
معنی بیت : گرچه دلی عاشق پیشه دارم ورندی می کنم ولااُبالی وشرابخواره ای بیش نیستم ونامه ای اعمالم سیاه. خدا راهزاربارشکر می کنم که دوستان همه بیگناه تشریف دارند وهیچکدام ازکارهای زشت مرا مرتکب نمی شوند!!
حافظ دراینجا به زبان رندی، به متشرّعین ریاکار شامل صوفیان وزاهدان وواعظان طعنه زده وبه طنز می فرماید که تفاوت من وشما دراینجاست که من شهامت این رادارم که آنگونه بنمایم که هستم امّا شما ریاکاری می کنید وبه رغم آنکه کارهایی مثل عاشقی ومستی ورندی درخفا انجام می دهید خودرا پرهیزگار وپاکدامن معرفی می کنید.
باده نوشی که دراو روی وریایی نبود
بهتراززهدفروشی که دراوروی وریاست
جفانه پیشه ی درویشی است وراهروی
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند
سالکان : راه روان، کسانی که درطریق حق گام برمی دارند تا به سرمنزل مقصود برسند.
نه مرد رهند: مرداین راه نیستند به دروغ ادّعا می کنند که قصد دارند درطریق معرفت گام بردارند.
معنی بیت: ستمگری وپایمال کردن حقوق دیگران، باادّعای درویشی وراهروی درطریق حق مغایرت دارد نمی توان هم ستمگربود وهم درویش! ای ساقی شراب بیاور که این مدّعیان مردِ این راه نیستند.
درخرقه چوآتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن وسرحلقه ی رندان جهان باش
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند
معنی بیت: به چشم حقارت به رندان وعاشقان تهیدست نگاه مکن آنها به ظاهرفقیرونیازمندند درحقیقت آنها درباطن خویش پادشاهانی بی کلاه وبی کمربندهستند که ازبند همه ی تعلّقات دُنیی ودینی وارسته اند.
گرچه مابندگان پادشهیم
پادشاهان ملک صبحگهیم
گنج درآستین وکیسه تهی
جام گیتی نما وخاک رهیم
به هوش باش که هنگام باد ِاستغنا
هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند
استغنا: بی نیازی
معنی بیت: (ای مدّعی وای زاهد که دل به تقوا وعبادت خوش کرده اید) آگاه باشید که وقتی که باد بی نیازیِ خداوند وزیدن آغازمی کندهزاران خرمن ِ طاعت وتقوا نیم جوارزش ندارد. خداوند هیچ نیازی به طاعت وبندگیِ کسی ندارد به ویژه طاعت وعبادت آنهایی که بشرط پاداش ومزدگرفتن ویا ازروی ریا وتظاهربه انجام می رسد هیچ ارزشی ندارد.
توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
مکن که کوکبه ی دلبری شکسته شود
چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند
کوکبه:شکوه وعظمت ، حشمت و جاه ومقام
دراینجا روی سخن با پادشاهیست که احتمالاً فریبِ متشرّعینِ ریاکار راخورده وبانقشه ی آنها حرکت می کند. حافظ به پادشاه هشدارمی دهد ومی فرماید:
رفتارهای خودراتغییرده تا بیش ازاین ازمحبوبیّت توکاسته نگردد به هوش باش که اگربه همین منوال ادامه دهی دوستداران وهواخواهان خودرا ازدست خواهی داد وآنها ازتورویگردان خواهند شد.
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
هزارنکته دراین کارهست تادانی
غلام همّت دُردی کشان یک رنگم
نه آن گروه که اَزرق لباس ودل سیهند
همّت:عزم و اراده
دُردی کشان: دُرد نوشان، رندانی که ازتهیدستی وناچاری، شراب ناخالص (دُرد ) می نوشیدند.
اَزرق: لباس کبود، صوفیان متناسب با مقامی که داشتند خرقه هایشان رنگ های بخصوصی داشت رنگ خرقه نشانگر درجه ومقام آنها بود.
دل سیه: کسی که درونی تیره وتاردارد
معنی بیت: من چاکرودوستداررندِ دُردنوشی هستم که بی روی وریا ویک رنگ هست دوستدارکسی نیستم که باپوشیدن خرقه ی کبودرنگ خودرا ازدیگران متمایز ووانمودبه پاکدامنی می کند درحالی که درونی تیره وتاردارند.
پیرگلرنگ من اندرحق ارزق پوشان
رخصت خبث نداد اَرنه حکایت هابود
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشهند
همچنان روی سخن باپادشاه است درادامه ی بیت قبلی:
وقتی به خرابات قدم می گذاری آداب ورسوم آنجارا بااحترام رعایت کن که ساکنان خرابات ازارادتمندان صادق پادشاه هستند.
شست وشویی کن وانگه بخرابات خرام
تانگردد زتو این دیرخراب آلوده
جناب عشق بلند است همّتی حافظ
که عاشقان ره ِبیهمتان به خودندهند
جناب: درگاه
معنی بیت: ای حافظ ازآنجاکه درگاه وآستانه ی عشق بسیاربلنداست عاشقان صادق نیزبابی همّتان وبی اراده ها همصحبت وهمراه نمی شوند بنابراین همّتی به خرج بده تا توهم درحلقه ی عاشقان باقی بمانی. همصحبتِ سست همت باعث تضعیف اراده می شود وعاشقان ازاینها دوری می کنند.
بیاموزمت کیمیای سعادت
زهمصحبت بدجدایی جدایی
- ۹۹/۰۹/۲۵
- ۱۶۵ نمایش