حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۹ ب.ظ



صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

بیار نفحه‌ای از گیسوی مُعنبر دوست

صبا:بادبرین، بادی لطیف وروح افزا که گویند اززیرعرش وزیدن آغاز می کند وغنچه ها را می شکفد. درادبیّات عاشقانه رابط میان عاشق ومعشوق است. برمنزلگاه معشوق دسترسی دارد وپیام وعطر وبوی اورا برعاشقان می رساند.حافظ اغلب با این باد درد دل می کند.
نفخه: یکباروزیدن باد، بوی خوش، نَفَس
مُعنبر: عنبرین، مطلق خوش‌بو.عنبر ماده‌ای خوش‌بو و خاکستری‌رنگ که در معده یا رودی عنبرماهی تولید و روی آب دریا جمع می‌شود. گاهی خود ماهی را صید می‌کنند و آن ماده را از شکمش بیرون می‌آورند.
گرچه دراین غزل اسمی ازکسی به میان نیامده، لیکن چنانکه ازفَحوای کلام برمی آید بنظرچنین می رسد که مخاطبِ غزل شیخ ابواسحاق است که قبل ازشاه شجاع ،یارصمیمی وانیس ِ دل ومونس جان حافظ بوده وباهمدیگرچندین سال رابطه ی عاطفی- عاشقانه داشتند. به ظنّ قوی او درسفر بوده وحافظ این غزل را ازدلتنگی ودرفراق ِ اوسروده تا اندکی ازآتش اشتیاق درونی فرونشانده باشد......
معنی بیت: ای نسیم سحرگاهی اگرگذرت به سرزمین دوست(به احتمال زیادشیخ ابواسحاق) بیافتد   ازعطر جانبخشِ گیسوانِ عنبرین بوی دوست بیاور.
آن را که بوی عنبر زلف توآرزوست
چون عود گوبرآتش سودا بسوز وساز


به جان او که به شکرانه جان برافشانم

اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست


جان‌برافشانم: جان را نثار کنم.
درادامه ی بیت پیشین، ای پیک مشتاقان اگرنفحه ای ازعنبرین گیسوی دوست برای من بیاوری
معنی بیت: سوگند به جان دوست، که به شکرانه ی دریافت این عطر،جان خویش رابارغبت واشتیاق نثارمی کنم وجان به جان آفرین تسلیم می کنم.
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تاکنم جان ازسر رغبت فدای نام دوست


وگرچنانکه در آن حضرتت نباشدبار

برای دیده بیاورغباری از دردوست


درآن حضرتت : درآن بارگاه تورا
نباشد بار: راه نباشد،اجازه ی شرفیابی نداشته باشی
معنی بیت: درادامه ی سخن... ای صبا وچنانچه به تواجازه ی شرفیابی ندادند ونتوانستی به پیشگاهِ دوست مُشرّف گردی، دست خالی برنگردحداقل ازدر دوست مقداری گرد وغبار بیاور تاسُرمه چشمانم کنم.
گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
خاک راهی کان مُشرّف گرددازاقدام دوست


من گدا و تمنّایِ وصل ِ او هیهات

مگر بخواب ببینم خیال منظر دوست


هیهات: غیرممکن است، شدنی نیست.
منظر: چهره وسیما ،جایگاه نظر
معنی بیت: منِ تهیدست وفقیر ودرخواستِ وصلتِ او! هیهات ! (این دوهیچ سنخیّتی ندارند اطمینان دارم که غیرممکن است ومن به وصال او کامیاب نخواهم شد) اگرخیلی خوش اقبال وسعادتمند بوده باشم شاید بتوانم سیمای دلکش دوست را درخواب ببینم. 
گفتم روم به خواب و ببینم جمال دوست
حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد


دل ِ صنوبری اَم  همچو بید لرزان است

زحسرت قد وبالای چون صنوبر دوست


بسیاری ازشارحان، بدون توجّه به گستردگی معنای صنوبر،هردو صنوبر را درمصراع اوّل ودوّم به معنای معمول همان درخت گرفته ودرنتیجه معنای اصلی بیت ازنظرها پنهان مانده است.
"صنوبر" معانی زیادی دارد ازجمله: غم و اندوه , از غم و حسرت نحیف شدن، نگرانی , رنج و عذاب دادن , غصه خوردن , کاج , چوب کاج , درخت ِصنوبر،سپیدار، معشوق و.....
"صنوبر" درمصرع اوّل: از غم و حسرت نحیف شدن 
"صنوبر" درمصرع دوّم :  سرو وهمیشه سبز، درختی است از تیرة مخروطیان که همیشه سبز است و جزو درختان زینتی است . برگ های متناوب و سوزنی دارد و چوب آن در صنعت خاصه منبّت کاری به کار می رود.
معنی بیت: ازحسرتِ قدوبالای دلکش ِ دوست آنقدر غم وغصّه خورده ام که دلم  ضعیف ونحیف شده ، وهمانندِ بید می لرزد.
چو شاهدان چمن زیردست حُسن تواَند
کرشمه بر سَمن و جلوه بر صنوبر کن


اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را

به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

به چیزی نمی‌خرد ما را: برای ما ارزشی قایل نیست، وما اهمیّتی برای اونداریم،  
معنی بیت: اگر دوست برای ما هیچ ارزشی قایل نیست وبه ماذرّه ای اهمیّت نمی دهد حاکم اوست واواختیارکامل دارد. لیکن اودرنظرگاهِ ما آنقدر اهمیّت وارزش دارد که یک تارموی اورا بایک جهان باهمه ی نعمتهایش معاوضه نمی کنیم.
اگربرجای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم


چه باشد اَر شود از بندِ غم دلش آزاد

چوهست حافظ مِسکین غلام وچاکردوست


 چه باشد: چه اتّفاقی می افتد
مسکین : تهیدست وبی نوا
معنی بیت: اگردل ِ حافظ بی نوا وفقیر،بابذل توجّه وعنایتِ دوست ازبندِ غم آزاد گردد چه اتّفاقی می افتد ؟ ضمن آنکه حافظ غلام و خدمتگزار صدیقِ دوست است، واستحقاق دارد که دلش به فیض ِ دیداراواز بند ِغم واندوه رهایی یابد.
 چه بودی اَر دل آن ماه مهربان بودی
که حال ما نه چنین بودی اَرچنان بودی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۵
  • ۲۳۱ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی