حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

فکر بلبل همه آن است که گل شُد یارش

دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۰۳ ب.ظ



فکر بلبل همه آن است که گل شُد یارش

گل دراندیشه که چون عشوه کنددرکارش


احتمالاً حافظ این غزل را باهدف کنایه زدن به شاه شجاع،همان محبوب خوش قدوبالا وهم پیاله ی قدیمی خویش سروده است. شاه شجاع که روزی انیس ومونس صمیمی حافظ بوده با فشارهای متشرّعین متعصّب ودلواپسانِ آن روزگار، مدّتی ازحافظ فاصله گرفت تامبادا شریکِ جرم بی پروایی های او شده ودرمظان اتهام حمایت ازوی قرارگیرد. امّاحافظ به رغم اینکه متّهم به انواع تهمت ها ازجمله کفرورزی نیزشده بودهرگزپاپس نکشید وتاپایان عمربا ریاکاران وافراطیون سرسختانه مبارزه کرد. 
دراین غزل زیبا حافظ خودرا بسان بلبلی غزلخوان تصوّرکرده که تمام دغدغه اش عشق به گل است لیکن معشوقِ نامهربان (شاه شجاع)عشوه می کند ونازواِفاده می فروشد.
فکربلبل: دَغدغه ومشغولیت فکری بلبل
گل شُدیارش: گل یارش شده است بلبل به وصال گل رسیده است.
عشوه: حرکات دلسِتانانه ی چشم وابرو، رفتارهای دلبرانه،نازواِفاده
 بعضی "گل شَد" به معنای (گل یارش بشَوَد) می خوانند که بنظرحافظانه نیست وبااین خوانش درحقیقت هنوزبلبل به گل نرسیده ودراین فکر ودراین سوداهست که اگربخت یاری کند درآینده "گل یارش بشَوَد".
امّانازوعشوه ازطرف معشوق، معمولاً بعداز وصال است که روی می دهد‌ یعنی فاصله ی عاشق ومعشوق ازبین رفته واین دوبه یکدیگر دسترسی دارند که معشوق می تواندعشوه گری می کند....
بنابراین بنظرمی رسد "گل شُد یارش" مد نظر شاعربوده تااین معنا حاصل شود که:    (بلبل به نمایندگی ازعاشقان) بااینکه گل یاراوشده است همچنان درعین وصل نیزبه چیزی جزعشق گل وحفظ ونگهداری آن نمی اندیشد وعاشقی راگرم وزنده نگاه می دارد. امّا   "گل" فارغ ازاحوالات بلبل و بدون توجّه به  دغدغه وسوزوگدازناتمام او، مغرورانه دایم دراندیشه ی فاصله گرفتن، نازکردن وجلوه گریست.
 ضمن آنکه باید توجّه داشت که "شَد" به عنوان (مخفّف شود) دردیوان حافظ  هیچ سابقه ای ندارد وزیبایی وآهنگ کلام رانیزازبین می برد.
معنی بیت: تمام دلمشغولی بلبل این هست که سرانجام به گل دسترسی پیداکرده وگل به عنوان یاردرکناراوقرارگرفته است دریغ که گل بدون توجّه به احساسات وعواطفِ بلبل، فقط دراین اندیشه بسرمی برد که چگونه  وچقدرعشوه کند چگونه ناز وافاده راچاشنی رفتارهای خودکند وچطور به جلوه گری بپردازد وبلبل راشیداترومشتاق تر سازد.
گفتمش درعین وصل این ناله وفریادچیست
گفت ماراجلوه ی معشوق دراینکارداشت


دلرُبایی همه آن نیست که عاشق بکُشند

خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

خواجه : ارباب، بزرگ، سرور
معنی بیت : معنای دلبری ودلسِتانی فقط این نیست که باخودپسندی،سنگدلی ونامهربانی،نفس ِعاشق خودراگرفته واورادق مرگ کنی. یکی ازنشانه های بارزبزرگی وسروری این است که خواجه بایدبه فکرغلام وخدمتکارخویش باشد.
مارابرآستان توبس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به ترحّم غلام را


جای آنست که خون موج زنددردل لعل

زین تَغابُن که خَزف می‌شکند بازارش


لَعل: سنگ سرخ رنگ قیمتی وباارزش، شاعر بانازک خیالی ،سرخی درون سنگ رابه موج خون تشبیه کرده است. موجی که ازغم آشفتگیِ بازارپدیدآمده است.دراثر همین آشفتگی بازار، حافظ (لعل) دلش خونین است وکینه توزان (خزف) جای اورااشغال کرده ومشغول تخریب شخصیت اوهستند.
تَغابُن : زیانمندی، زیان، ضرر، تزویر، حیله، فریب، مکر، نیرنگ، افسوس، تاسف،زیانمند شدن ،غفلت ورزیدن
خَزَف:سفال،ظرف گلی کوزه ، خرمُهره( مهره ی درشت وبی ارزش که به گردن چارپایان می بستند) دراینجاکنایه ازحسودانیست که باخُدعه ونیرنگ ،جای خالیِ حافظ (لعل) رادرمحفل معشوق(شاه شجاع) پُرکرده وبابدگویی وسخن چینی سعی می کنند  شخصیت حافظ(لعل)را تخریب وازرونق واعتبار بیاندازند. 
می شکند بازارش : از رونق می اندازد
معنی بیت:  جامعه ی ما آشفته بازاریست که درآن خرمُهره وسفال، به ناحق ارزش کاذب پیدا کرده ولعل باارزش راازرونق می اندازد اگر ازاین زیانمندی،دردل لَعل ازغصّه واندوه خون موج بزند رواست.
اگرغیری به جای من گزینددوست حاکم اوست
حرامم باد اگرمن جان به جای دوست بگزینم


بلبل ازفیض گل آموخت سخن ورنه نبود

این همه قول و غزل تَعبیه در منقارش


فیض : لطف وعطا و بخشش
قول : کلمات وعباراتی که باریتم و آهنگ خوانده شود. به شعر و ترانه که به زبان عربی سروده شده باشد گویند .
غزل : نوعی تصنیف، به شعر و ترانه که به زبان فارسی سروده شده باشد گویند .
تعبیه : آراستن وآماده کردن
معنی بیت: بلبل که به این خوبی آوازمی خواندازسرلطف وعنایت گل هست اگرگل نبود بلبل نمی توانست این چنین هنرمندانه غزلخوانی کند هنربلبل ازفیض عشق به گل به بالندگی رسیده است.
بلبل کنایه ازخودشاعراست که بسیاری ازغزلهایش درسایه ی نامهربانی ها وبی وفاییهای (شاه شجاع) و تحت تاثیرعشق به او سروده شده واگر شاه شجاع نبود این غزلهای عاشقانه ای که می خوانیم وبرحافظ تحسین می گوئیم نیزخَلق نشده بودند یاهرکدام داستان دیگری داشتند.
تامراعشق توتعلیم سخن گفتن کرد
خلق راوردِ زبان مدحت وتحسین من است


ای که درکوچه ی معشوقه ی ما می‌گذری

بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش


برحذرباش: مراقب باش، احتیاط کن
اغلب مردم این بیت را "ای که ازکوچه ی ما " می خوانند وبیاد دارند لیکن درنسخه های معتبر "ای که درکوچه ی ما" ثبت شده و وبنظرمی رسد حافظ به عمد " درکوچه " را انتخاب کرده است بدان دلیل که مخاطبِ این بیت،  خاص  ویا اشخاص بخصوصی هستند اشخاصی که درغیاب حافظ، پی درپی به بارگاه دوست رفت وآمدمی کنند و بابدگویی وسخن چینی سعی می کنند حافظ راکاملاً ازنظرشاه براندازند. بنابراین مخاطب حافظ همان هایی هستند که به این قصد دراین کوچه رفت وآمد می کنند نه همه ی کسانی که ناچارند ازاین کوچه بگذرند. اگر"ازاین کوچه" بخوانیم همگان راشامل می شود حتّا کسانی راکه یکبارمی خواهند ازاین کوچه بگذرند ومعشوق رانیزنمی شناسند شامل خواهد شد درصورتی که منظورحافظ تعدادی خاص هستند.
سرمی شکند دیوارش: یعنی بلاخیزاست، هرکه دراین کوچه به قصد نفوذ دردل معشوق رفت وآمد کند دچارمصیبت وسرشکستگی خواهدشد خیرنخواهددید چرا؟ چون این معشوق متعلّق به حافظ است وآنها به ناحق وباخُدعه ونیرنگ به اونزدیک شده اند.
معنی بیت: ای کسی که درکوچه وکوی محبوب من رفت وآمد می کنی آگاه باش که ازاین کوچه خیری نخواهی دید وسرانجام باسرشکستگی برخواهی گشت.
باتوجّه براینکه خودحافظ نیزازمصاحبت بامحبوب (شاه شجاع) خیری ندیده وازاوبی وفایی ونامهربانی فراوان دیده است ازاین زاویه نیز، حافظ ازروی تجربه ی تلخی که ازاین رابطه داشته درحال هشداردادن به کس یاکسانیست که عاقبت خودرا نمی دانند وطمع کرده اندتابابه دست آوردن دل شاه به اونزدیک شوند. می فرماید احتیاط کنید این کوچه خطرناک است حتّا دیوارهای این کوچه سرتان راخواهدشکست.
محروم اگرشدم زسرکوی اوچه شد؟
ازگلشن زمانه که بوی وفا شنید؟


آن سفرکرده که صدقافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش


بااینکه محبوب فرسنگها راه ازشاعردوراست وبی وفایی ها ونامهربانی های زیادی درحقّش رواداشته، لیکن حافظ همچنان شیفته وشیدای اوست و هرگزبه خوش اجازه نمی دهدتادرغیاب او ازجوروجفای اوشکوه وگلایه کندبلکه همواره برای سلامتی اودست به دعاست.
معنی بیت: خدایا آن محبوب سفرکرده که صدها کاروان دلِ شیدا وعاشق به همراه اوست هرکجا که هست درپناه خودمحفوظ دار
یادبادآنکه زماوقت سفریادنکرد
به وداعی دل غمدیده ی ماشادنکرد


صحبت عافیتت گرچه خوش افتادای دل

جانب عشق عزیز است فرومگذارش


عافیت : صحّت و سلامت،آرامش
جانب عشق فرومگذار: تحت هرشرایطی ازعشق رویگردان مشو 
معنی بیت: (خطاب به دل خویش) ای دل اگرچه مدّتیست که دورازحاشیه های عاشقی، درکمال صحّت وآرامش بسرمی بری وبه ظاهراوضاع وفق مراداست لیکن فراموش نکن که عشق حرمت والایی دارد مباداتحت تاثیرنامهربانی های یار، دل آزرده شده وازعشق رویگردان شوی هرگز جانب عشق رافرومگذار.
نقطه ی عشق نمودم به توهان سهو مکن
ورنه چون بنگری ازدایره بیرون باشی


صوفی سرخوش ازاین دست که کج کردکلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش


"صوفی" دراینجا کنایه ازهمان متشرّعین ِ متعصّب وفرصت طلبانیست که فتنه ازفاصله میان حافظ وشاه شجاع خرسند وسرمست هستند آنها که بابدگویی های مداوم شرایطی  رارقم زدند که رابطه ی عاطفی این دوتیره وسردشد. امّاازآنجاکه آنها به ناحق وباحیله گری واردکوچه ی معشوق حافظ شده اند بزودی دیوارکوچه ی معشوق سرآنها راخواهدشکست. آنهافعلاً ازتوفیقی که بدست آورده اندسرخوش وسرمست هستند ولی بزودی باسرکشیدن یک دوجام دیگر ازهمین شرابِ توهّم ِ خودبرتربینی، افسارگسیخته خواهندشد ودستارازسرشان خواهد افتاد.
"کلاه کج کردن" کنایه از تفاخر وبه خودبالیدن و توهّم سروری داشتن.  منظورازکلاه دراینجا همان دستاراست.
دستار: عمامه، شال یادستمالی که برسربندند.
"آشفته شدن دستار" کنایه ازبدمستی کردن واز دست دادن کنترل خود.
معنی بیت: صوفی که ازشراب تفاخرسرمست وشادمان شده وعمامه اش راازروی توهّم خودبزرگ بینی کج گذاشته، دیری نخواهدکشید که با سرکشیدن یک دوجام دیگر،همانند کسی که ظرفیّت شرابخواری نداردحالش دگرگون خواهد شد، عمامه اش ازسرش خواهدافتاد وبدمستی خواهدکرد تاکاملاً ضایع وبی آبروگردد.
صوفی شهربین که چون لقمه ی شبهه می خورد
پاردُمش درازباد این حَیَوان خوش علف


دل حافظ که به دیدارتوخوگرشده بود

نازپروردِ وصال است مجو آزارش


خوگر : عادت کرده، اُنس گرفته 
نازپرورد : در ناز و نعمت پرورده شده
نازپرورد وصال : برخورداری ازنعمت وصال وعادت کردن به آن.
خطاب به معشوق است.
معنی بیت: ای محبوب، تونیک می دانی که دل عاشق حافظ، سالهادرحریم وصال تو ازنعمتِ بودن باتوبرخورداربوده ودرسایه ی لطف و مرحمت توکامرانی می کرد حالاکه دل حافظ به محفل تواُنس پیداکرده ووابسته شده است اورا بیش ازاین آزارمده، هم او که دست پروردِ وصال شماست.
حافظ نه غلامیست که ازخواجه گریزد
صلحی کن وبازآ که خرابم زعتابت

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۴
  • ۵۹۰ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی