طنز درغزلیات حضرت حافظ
صوفیِ شهربین که چون لقمه شبهه می خورد
پاردُم اش دراز باد آن حیوان خوش علف
طنزدرشعرحافظ نمودی متمایز ومنحصربه فرددارد. هر چه طنزشاعران دیگرازجمله سعدی ،مولوی ،ایرج میرزا، شهریار، عبیدزاکانی و...شیرین وخنده آوراست، طنز حافظ تلخ وتندوزهردار وصدالبته تفکّربرانگیز و کنایه آلوداست.
مریدپیرمغانم زمن مرنج ای شیخ
چراکه وعده توکردیّ و او بجا آورد
آفرینش طنزِ تلخ به مهارت و فنون کارآمد ،نگاه تیزبین ، شهامت ، تخیّل ودانش فراوانی نیازدارد و به جرأت می توان گفت که هیچ یک ازشاعران درطول تاریخ نتوانسته اند همانند حضرت حافظ، اشعاروغزلیات خودرابه طنزی باطعم ِتلخیِ حقیقت مزیّن کنند ومطلب رابگونه ای بیان نمایندکه کلام به هجو و هزل نیالایدوشیرینیِ کام مخاطبین نیزبرآورده گردد........
خون پیاله خور که حلال است خون او
در کار یار باش که کاریست کردنی
بروبه کارخودای واعظ این چه فریادست
مرا فتاده دل از ره تو را چه افتادست
حافظ بابهره گیری ِهوشمندانه از ویژگیِ خاصِ ذهن و زبانِ خویش، جسورانه با ایهام پردازی ، کنایه وایجادابهام فضایی راخلق می کندکه بتواند پرده از ریاکاری سالوسیان وزاهدانِ جاه طلبِ هم عصرِ خود بر دارد.
واعظان کین جلوه درمحراب ومنبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگرمی کنند.
اوکه مهندس ومعماربی بدیل ِملک سخن است به مددتوانمندیهایِ بی مثالش دربیانِ لطایف وظرایف اخلاقّیات، به افشای اسرارِریاکاران وبرملاساختن رازهای ِزاهدانِ حُقه باز و واعظان وعالمانِ بی عمل می پردازد.
مشکلی دارم زدانشمندمجلس بازپرس
توبه فرمایان چراخود توبه کمترمی کنند
حافظ از طنزبعنوان ِابزاری جهت ِبیان ِاندیشه هاودغدغه های اجتماعی استفاده وبه نحوی سود می جوید که هر چیزی بتواند با وارونه شدن و قرارگرفتن درلایه هایِ بذله گویی،خلاف خود را ثابت کندودرعین حال، ضعف های اخلاقی ونقایصِ تعلیمات اجتماعیِ جوامع بشری را به نقد وچالش بکشد.
پیرماگفت خطا برقلم صنع نرفت
آفرین برنظر پاک وخطاپوشش باد!
ازمیانِ شاعران برجسته یِ پارسی گو ،تنها حافظ است که تواناییِ کسب جمعیت از پریشانی و پریشان حالی کرده وازخلاف آمدِعادت کامیابی رابه دست می آورد.
درخلاف آمدعادت به طلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
در همین مقام است که پرده از ریاکاری و تزویر شیخ و زاهد و مفتی و محتسب بر می دارد و به فتوایِ پیر مغان سجاده رابا می می آلاید.
باده نوشی که دراو روی وریایی نبود
بهتراز زهدفروشی که دراو روی وریاست
اودراین جایگاه ،هرچندکه ماه رمضان باشد ،دست از شراب لعل بر نمی دارد و در شب قدر بی محابا صبوحی می زند.
زان میِ عشق کزو پخته شودهرخامی
گرچه ماه رمضانست بیاورجامی
حافظ درآوردگاه اخلاص وریا باتوپخانه ی طنز ،ضربات ِکوبنده وخردکننده ای به پایگاهِ ریاکاران وسالوسیان واردمی کندو نبردرابه نفع حق وحقیقت به سرانجام می رساند
زاهدپشیمان راذوق باده خواهد کشت
عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی
برتوگرجلوه کند شاهدما ای زاهد
ازخداجزمی ومعشوق تمنا نکنی
زاهدخام که انکار می وجام کند
پخته گرددچونظربرمیِ خام اندازد
او رند را لباسی از عشق و اخلاص و مستی می پوشاند و او را یک تنه به جدال زاهد و صوفی روانه می سازد. ومهم اینکه خوددر پیشاپیش این رزمگاه قرارگرفته ودر ردیف اول باشجاعت ومردانه به مبارزه می پردازد.
چه نسبت است به رندی صلاح وتقوارا
سماع وعظ کجا نغمه ی رباب کجا?
حافظ بایک مقایسه ومقابله ی بظاهرعوامانه وساده اندیشانه،تقوا وزهدومجلس ِوعظ رادریک کفّه ازترازو برمی نهد وباقراردادنِ نغمه ی دل انگیز موسیقی وآواز وآهنگِ فرحبخشِ بزم عیش ونوش درکفّه ی دیگر،تفاوتِ فاحش وفاصله یِ این دوجهان بینیِ فیلسوفانه راچنان مشهودوبرملا می سازد که هرکسی بامشاهده ی این اختلاف بی اختیار پرده ی خیال رابالازده ولحظاتی به تفکّر می نشیندودست به انتخاب می زندوحافظ درقالب طنز اماحکیمانه اورادر رانتخاب راه یاری می نماید
.
من نگویم که کنون باکه نشین وچه بنوش
که توخود دانی اگرعاقل وزیرک باشی
وهم اوست که باتیزبینی وزیرکی، دانه های تسبیح راچونان دامی می بیندکه شیخ برکف سجاده نهاده تامردمان راباحُقه ونیرنگ به دام انداخته وگرفتارسازد،غافل ازاینکه مردمانی چون حافظ ،بمانندمرغانِ زیرکی هستندکه ازاین حیله هایِ مکّارانه آگاه بوده وبه دام اوگرفتارنمی گردند.
ز رهم میفکن ای شیخ به دانه های تسبیح
که چومرغ زیرک افتد، نفتدد به هیچ دامی
رندان دل آگاه وروشن ضمیر جزبه جلوه هایِ دلبرانه که ازجانب حضرت دوست متجلّی می گردد،دل نمی بازندوفریبِ دیگران رانمی خورند. وجالب اینکه تمام این لطایف ونکات حکیمانه به زبان طنز روایت میگرددودرگذرزمان به مرور درنهانگاه آدمی به بارمی نشیند وبنیان شخصیت رادگرگون می سازد
.
رشته ی تسبیح اگربگسست معذورم بدار
- ۹۹/۰۹/۲۴
- ۵۳ نمایش