منم که شُهره ی شهرم به عشق ورزیدن
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۱ ب.ظ
منم که شُهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
بنظرچنین میرسد که دراین دوره، رندی ها ونظربازیهای حافظ ازحدبگذشته و علمای شریعت، واعظان وصوفیان زمانه راسخت برانگیخته وبر علیه اوشورانیده است. امااو کسی نیست که بخاطرنظردیگران یا ترس ازبازخواست شدن، تسلیم شده وازراهی که درپیش گرفته بازگردد. باتوجه به شناختی که ازاوداریم اتفاقا درشرایط سخت وخفقان، بابی باکی وشهامت بیشتری، به آگاهسازی وروشنگری پرداخته وهرگزمصلحت اندیشی ومحافظه کاری نکرده است. چنانکه دراین غزل نیزمثل همیشه، دردوره ای که زاهدان وعابدان ریاکار ومخالفان عشق درمسندقدرت تکیه زده اند، بی پرده وبی پروا با بیان اندیشه های پرنیانی وطرح مبانی جهان بینی خود، نشان می دهدکه اوهیچ باکی از تندرویان متحجر ندارد وهمچنان عشقبازی وعشق ورزی را تنها راه سعادت ورستگاری می شمارد.
بنابراین به جرات می توان ادّعاکرد که بادرک مفاهیم ومعانی این غزل تاحدود زیادی می توان به حریم اعتقادات وباورهای رندِ شیراز نزدیک تر شد.
شُهره: مشهور ومعروف
بد دیدن: از سر بدبینی به پیرامون خویش نگاه کردن، از روی هواو هوس وهرزگی نگریستن
معنی بیت: چنانکه پیش ازاین نیز بارها باصدای بلند فاش گفته وازگفته ی خویش نیز دلشاد بوده ام همیشه پیشه ی من عاشقی بوده ودر شهردرمیان مردم به عشق ورزیدن شهرت دارم. آری حقیقت من این است من عاشق هستم وهرگزبه پیرامون خویش ازسر هوا وهوس نگاه نکرده ام من به همه چیز ازورای شیشه ی آبی عینک عشق می نگرم.
عاشق ورند ونظربازم می گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنرآراسته ام
وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم
که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن
وفا کردن: پایبندی به عهد و پیمان
ملامت کشیدن: توان شنیدن نکوهش وسرزنش دیگران را داشتن وتحمّل کردن. بعضی ها با استناد به همین بیت چنین نتیجه گیری می کنند که حافظ پیر فرقه ی ملامتیّه بوده است!
پیروان ملامتیه سعی میکردند به عمد کارهایی انجام دهند تامردم آنهارا سرزنش ونکوهش کنند. آنها براین عقیده بودند که ازاین طریق غرور وتکبّردروجودشان سرکوب شده وازبین می رود! بنابراین با اشتیاق وباآغوش باز سرزنش خلق رابر خود می پذیرفتند وخوبی های خود را آشکارنمی کردند تامبادا درآن ریایی بوده باشد! مهمّترین شعار ملامتیه این بوده که: (اگرنیک باشند ومردم آن ها را "بد" بدانند بهترازآن است که "بد" باشندومردم آن هارا"خوب" بدانند)
چنانکه پیش ازاین نیزمفصلاً دراینباره توضیح داده شده، حافظ نه تنها به فرقه ی ملامتیّه بلکه به هیچ فرقه ومسلک ومذهبی تعلّق نداشته وندارد. اندیشه های ناب او فراتراز هرگونه فرقه گرائیست. اودرمسیرکشف حقیقت آنقدربیتاب وبیقراربود که نمی توانست درپشت هیچ مرز ومذهبی متوقف ومنتظربماند. اوبااشتیاق عظیمی که برای نزدیک شدن به حقیقتِ زندگانی دردل داشت بی مهابا همه ی مرزهای عقیدتی را یکی یکی پشت سرمی گذاشت وباسرعت به پیش می تاخت. اوبا آنکه درمکتب قرآنی پرورش یافته بود لیکن درگذرزمان(بااستنادبه غزلیّات وبانظرداشت کلّیات دیوان) دچارتحوّلات فکری شد و خیلی زود به یک نوع آزاداندیشی ورهایی ازبندِ تعلّقاتِ دُنیی ودینی بامحوریت عشق ومحبّت وانسانیّت دست یافت ومسیر خودرا ازهمه ی فرقه ها ومذاهب ومسالک جدانمود. حافظ وقتی به مدد هوش ونبوغ خویش کاملاً دریافت که مذاهب ره افسانه پیش گرفته اند خودرادرگیرجنگ مذاهب نکرد بلکه همه راعذرنهاد و به عشق ومحبّت وانسانیّت درمحدوده ی جهانی گرائید ودیری نکشید که خود به تنهایی تبدیل به یک مسلک ویک تفکّر بنیادین گردید ازهمین رو نمی توان اورا در چارچوب یک فرقه ومذهب خاص طبقه بندی نمود.
درشرایطی که تک تک بیت های غزلیّات اوبیت الغزل معرفت ومرام هستند ویک دنیاسخن ازاخلاقیّات وانسانیّت درسطح جهانی دردل آنهانهفته، انتساب کردن اوبه فرقه هایی مثل ملامتیه یا طریقت وغیره جفایی نابخشودنی درحق اوست. هم او که به همه ی ادیان وفرقه ها تعلّق دارد امّا درچارچوب هیچکدام جای نمی گیرد.بهترآن است که درموردِ مذهب وفرقه ی او به همین بسنده کنیم که حافظ فقط "حافظ" است وبس همین.
"ملامت" حدودچهارده باردرغزلهای خواجه بکار گرفته شده وتماماً به معنای لغوی سرزنش و نکوهش آمده وهیچ ارتباطی به فرقه ی ملامتیّه ندارد.
"طریقت" نیز دراین بیت به معنای راه و روش و مسلک آمده وهیچ ارتباطی به فرقه ی طریقتی ها ندارد.
کافری : ناشکری وناسپاسی.
معنی بیت: ما (رندان ووارستگان از بندِ تعلّقات دُنیی ودینی) هیچ اِبایی ازاینکه شاید موردِ سرزنش دیگران قرارگیریم نداریم وازاینکه دیگران چه قضاوتی درمورد ماخواهندکرد نمی هراسیم عشق می ورزیم وبه پیمان خویش وفادارباقی می مانیم نکوهش هاراتحمّل می کنیم وهمیشه راضی وخشنودهستیم. درمرام ما، رنجیدن وآزردگی ازرفتاردیگران به معنای ناشکری وبی معرفتیست ماهیچ رنجشی ازهیچ کسی به دل نمی گیریم.
درطریقت رنجش ِ خاطرنباشدمِی بیار
هرکدورت راکه بینی چون صفایی رفت رفت
به پیرمیکده گفتم که چیست راهِ نجات
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
حافظ دراغلب غزلها باورها واعتقادات خود را از زبان "پیرمیکده" مطرح وعرضه کرده است دراین بیت نیزهمین اتّفاق تکرارشده است.
بنظرچنین می رسدکه "پیرمیکده" یک شخصیّت خیالی در کارگاهِ پرنیانی اندیشه ی حافظ است که هرازچندگاهی همچون غول چراغ جادو ازمیان غزلها سربرمی کند وبه پرسش ها وتردیدهای حافظ (به عنوان نماینده ی انسانهای پرسشگر وکنجکاو) به زبانی شیرین وشیوا پاسخ می دهدواصول کلیدی وبنیادی مسلکِ حافظانه را گوشزدمی کند. حافظ باابداع این روش منحصربفرد،بستری مناسب فراهم ساخته تا مخاطبین غزل ، پاسخ سئوالات را مستقیماً اززبان پیرروشن ضمیرمیکده دریافت نموده وآن راچون گوهری گرانبها آویزه ی گوش جان نمایند.
"پیرمیکده و باده فروش" :
باده فروش بودن ِ این پیر وشخصیّت خیالی، بسیارهوشمندانه ورندانه طرّاحی شده ودو نکته ی ظریف حافظانه دردل خود دارد.
اوّل آنکه وقتی آدمی اززبان "باده فروش ِ به ظاهر گناهکار" فضایل اخلاقی مانند؟ "رازداربودن، عیب خَلق پوشیدن وغیره" رامی شنود به مصداق هر چه ازدل برآید..... بردل می نشیند وتاثیر بیشتری نسبت به کلام واعظ وزاهدریاکاردارد برای اینکه "باده فروش" هیچ نفع شخصی دربیان لطایف اخلاقی ندارد اما واعظ منافع شخصی خودرانیزبابیان لطایف اخلاقی دنبال می کند چراکه معاش وگذران زندگیِ واعظ ازطریق فروش مفاهیم اخلاقیست وقطعاً سخنان اونیزبرآمده ازدل نخواهد بود.
دوم اینکه: حافظ با نسبت دادن "باده فروشی" به پیرفاضل خیالی خود، می خواهد اورا درست درنقطه مقابل واعظِ ریایی و زاهدِزُهدفروش قراردهد و با نقل قول مفاهیم اخلاقی اززبان او درواقع خوش قلبی وفرهیختگی ِ باده فروش را به رُخ زاهدِ زُهدفروش می کشد ودرگوش دلش فرومی خواند که:
"ببین که پیرمیکده به رغم باده فروشی وارتکاب گناه، صاحب چه صفت نیک و چه مرام پسندیده ای هست؟ توبا زُهدفروشی وتقوای ظاهری، به بدبینی وعیب خَلق دیدن رسیده ای امّا اواگرچه مِی فروش است وازنظر تو گناهکار، لیکن به "اهمیّت عیب پوشی دیگران ونیک بینی" نایل شده وبراین باوراست که عیب پوشیدن ازفضایل اخلاقیست !!
دلیل دیگری که حافظ سعی دارد اخلاقیّات واصول مسلکِ حافظانه را اززبان "باده فروش" مطرح سازد این است که اساساً بخشی از رسالتِ حافظ، راهنمایی وهدایتِ ره گمکردگان، دین گریزان ودلشکسته گانیست که بنابه دلایل گوناگون دچار سرخوردگی شده،امیدازکف داده ویا ازآغوش اجتماع به خرابات رانده شده اند. بی تردید برای چنین قشردردمند و زیان دیده، "باده فروش"ِ خوش بین وعیب پوش درقیاس با واعظ وزاهدریایی، یک شخصیّت محبوب ودوست داشتنیست.
رازبی ریایی ِ" باده فروش" دراین است که او هیچ نیازی به تقلّب وریاکاری ویا وانمودکردن به تقوی وپرهیزکاری ندارد چراکه اوازهمان آغاز کارباده فروشی، پیه ی آتش دوزخ را بر جان خویش مالیده وهمانند قمارباز پاکباخته ایست که دست ازهمه چیزشسته و تنها به امید لطف وکرم واحسان خداوندی نشسته است. بنابراین چنین شخصیّتی خودبخود عاری از ریاکاریست ومسلماً کلام او برای رندان باده نوش وخراباتیان دلپذیر ودلنشین ترازکلام واعظ ریاکاراست.
معنی بیت: ازپیرمیخانه سئوال کردم که راه رستگاری ونجات کدام است؟
جام باده ای طلب کرد وپاسخ داد آنچه که مایه ی سعادت وعاقبت به خیری آدمیست فضولی نکردن در
کار دیگران، پوشاندن اسرار وعیب های دیگران است.
مرابه رندی وعشق آن فضول عیب کند
که اعتراض به اسرارعلم غیب کند
مُراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟
به دست مردم چشم ازرخ توگل چیدن
مراد: منظور، مقصود
باغ عالم: دنیا به باغی تشبیه شده است.
مردم چشم: مردمک دیده
گل چیدن ازرخ: کنایه ازرسیدن به محبوب خود، تماشای صورت زیبای او،بوسیدن وکامیابیست.
معنی بیت: آیا می دانی که مقصود ومنظوراز به دنیا آمدن وسیر و سیاحت در باغ این جهان چیست؟ وخود پاسخ می دهد: ماازآن روی به این دنیا آمده ایم که چشمان خود رابررخ زیبای توبازکنیم ازجاذبه وکیفیّت رخسارتولذت ببریم وبه دست مردمک دیده گلی ازگلشن روی توبچینیم.
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تودرنظرمن چنین خوشش آراست.
به می پرستی از آن نقش خود زدم برآب
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن
می پرستی : پیوسته باده نوشیدن و به باده علاقه واشتیاق داشتن
"نقش برآب زدن": چیزی رابی اثر کردن، کاربیهوده کردن. امّا دراینجا به دومعنی متفاوت بکارگرفته شده:
۱- حافظ درغزلیّاتش از "شراب" سخن فراوان گفته ونیزشراب فراوان نوشیده است وبه همین اندازه نیزازدست مردم نادان ومتشرّعین متعصّب بابت این می پرستی خسارت وزیان دیده است یعنی بع جایگاه اجتماعی اَش لطمه خورده است اشاره به این مطلب است .
۲- اگرنقش رابه معنای قیافه وشمایل بگیریم دراینصورت آب نیز معنای شراب به خودمی گیردومعنی نقش برآب زدم چنین می شود: تمام وجودم را به شَط ِ شراب زدم چنانکه خودرا به دریامی زنند.
خود پرستیدن: خودبینی و مَنیّت
معنی بیت:
برداشت اوّل:
با باده نوشی های پیوسته به این دلیل جایگاه اجتماعی اَم رابه خطرانداختم که توانسته باشم به این وسیله منیّت وخودخواهی اَم راازبین ببرم.
برداشت دوّم: باتمام وجودبه باده نوشی روی آوردم وخودم رابه شط شراب زدم بدان امیدکه بتوانم برخوپرستی ومنیّت غلبه کنم وآن راازبین ببرم.
دربَحرمایی ومنی افتاده ام بیار
مِی تاخلاص بخشدم ازمایی ومنی
به رَحمت سرزلف تو واثقم ور نه
کشش چونبُوَدازآن سوچه سود کوشیدن
رحمت: مهربانی عنایت. واثقم: اطمینان دارم، امیدوارم
معنی بیت: به لطف ومرحمت گیسوان توبسیارامیدوارم از سوی توسوسوی امیدی به چشم من می خورد ومرا مشتاق تر می سازد اگرعنایت ازسوی تونباشد تلاش وکوشش من هیچ ثمری نخواهد داشت.
باسرزلف تومجموع پریشانی ما
کومجالی که سراسرهمه تقریرکنم؟
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وَعظ بی عملان واجب است نشنیدن
حافظ به درستی دریافته است که مجلس وعظ وسخنرانی هیچ حاصلی جزتلف کردن اوقات باارزش زندگیست. چراباید این لحظات گرانقدر زندگی را درپای منبر واعظی تلف کندکه خود به گفته های خودش باورندارد! درمیخانه می توان برای بزرگداشت زندگی ضیافتی ترتیب داد و زندگانی رابه تمامیت وبااحساسات وعواطف درونی درک کرد. به تمامیت زندگی کردن؛ دم غنیمت شمردن وشادیخواری خود نیایشی خالصانه محسوب می شود درچنین حالتی آدمی به هرکاری که مشغول باشد عبادت است حتی خوردن وخفتن؛ نظافت کردن وهرس درختان و.... همه وهمه اگرباتوجه وعشق صورت پذیرد با قدردانی اززندگی وسپاسگزاری درهم آمیخته واحساسی ناب تولیدمی کند.
عنان: افسار
عنان تافتن: مَرکب افسار به سمت دیگرگرفتن کنایه ازروی برگردانیدن
وعظ: سخن
بی عملان: کنایه ازواعظان که به آنچه که می گویند عمل نمی کنند.
معنی بیت: مجلس واعظان راترک کرده وبه سوی میکده خواهیم شتافت به حُکم آنکه نشنیدن سخنان بی عملان واجب است.
دورشو ازبَرم ای واعظ وبیهوده مگوی
من نه آنم که دگرگوش به تزویرکنم
زخطّ یار بیاموز مِهر با رخ خوب
که گِردعارض خوبان خوشست گردیدن
خطّ: موهای ریز ولطیف درهنگام بلوغ برگِرگرداد چهره می روید وسبب زیبای وجذابیّت بیشترمی شود. حافظ خوش ذوق بانگاهی شاعرانه به این موضوع نگریسته ورویش موها به گِردصورت رابه معنی مهرومحبت آنها گرفته وبه مخاطبین نیز گوشزدمی کند که عاشق باید مثل آنها گِرد رخسارخوب بگردد.
عارض: رخسار.
معنی بیت: ببین که خطّ یار چگونه ازروی اشتیاق ودلداگی به زیبایی گِرد رخ یارمی گردد از او مِهرورزیدن بیاموز که گِرداگرد صورت زیبا گردیدن درکل فرح بخش وزیباوخوش است.
برآن نقّاش قدرت آفرین باد
که گرد مَه کشد خطّ هلالی
مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ
که دست زُهدفروشان خطاست بوسیدن
"ساقی" به معنی شراب دهنده، دربسیاری ازغزلها ساقی درجایگاه معشوق نشسته است چراکه خودمعشوق نیزبه نوعی ساقی هست که عاشقان خویش راسرمست می کند. بنابراین ساقی ازشخصیّت های درجه یک ومحبوب حافظ است وبوسیدن لب او چه درمقام مِی دهنده وچه درمقام معشوق کنایه ازارادت قلبی حافظ به اوست.
معنی بیت: ای حافظ تامی توانی لب ساقی ولب جام راببوس امّاهرگزبردست زاهد وواعظ زُهدفروش بوسه مزن که بوسیدن آنها خطا محسوب می گردد ونشانه ی خود فروختگیست.
بنوش جام صبوحی به ناله ی دف وچنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه ی نی وعود
- ۹۹/۰۹/۲۳
- ۹۳۱ نمایش