به مُلازمانِ سلطان که رساند این دعا را
شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۹ ب.ظ
به مُلازمانِ سلطان که رساند این دعا را
که به شُکر پادشاهی ز نظر مَران گدا را
مُلازمان: همراهان وخدمتگران
بعضی ها این غزل راعارفانه درنظرگرفته و معناهای به اصطلاح عارفانه برداشت کرده اند! معناهایی که بااین غزل هیچ تناسبی نداشته ونه تنها حافظانه نیست،بلکه بسیارخنده دار و نابجاست. چراکه کاملاً روشن است که مخاطبِ موردِ نظرِحافظ دراین غزل، پادشاهِ وقت(احتمالاً شاه شجاع) است که حافظ با او رابطه ی عاطفی واُنس واُلفتی روحانی داشته وحال روابطشان بنابه دلایلی روبه تیرگی گرائیده ویاقطع شده است. حافظ ازشاه می خواهد به شکرانه ی این پادشاهی، گدارا(حافظ را) فراموش نکند. مگرمی شود خداوندراخطاب قرارداد و گفت: به شکرانه ی این که خداوندهستی، گدایان را فراموش مکن؟!؟
اینان به خیالِ خام خویش بااین برداشت های محافظه کارانه، قصد دارند ازحافظ که محبوبِ دلهاست، چیزی شبیهِ به خودشان بسازند! بعضی نیز ازاین ازروی دلسوزی واز بیم ِ اینکه مبادا به جایگاهِ عرفانی و محبوبیّتِ حافظ خدشه ای وارد گردد، سعی می کنند بابافتن ِآسمان و ریسمان به یکدیگر، وبا برداشت های شخصی ،
ازغزلیّاتی که حافظ صرفاً برای بیانِ احساسات و عواطفِ شخصی خویش سروده، تصویری عارفانه ارایه دهند! غافل ازاینکه اصلاً رازِ محبوبیّتِ حافظ درعارف بودن اونیست !
رازمحبوبیّت اودراین است که شبیهِ هیچکس نیست وهیچکس نیزنمی تواند شبیه اوباشد، حافظ نه عارف است،نه صوفی،حافظ نه مسلمانست نه کافر،حافظ نه شیعه هست نه سنّی، حافظ فقط "حافظ " است وبس وتا همیشه محبوب دلها باقی خواهدماند.
بخشی ازهنرحافظ این است که اتّفاقاتِ روزمرّه ی زندگی را،بازبانی گاه ساده،گاه پرابهام وایهام،گاه عارفانه،گاه عاشقانه،گاه باطنز وطعنه،چنان شیوا و شیرین بیان می کندکه همه دوست دارندبشنوند، زیرلب زمزمه کنند ویاباصدای بلند آواز بخوانند واز نکاتِ عبرت انگیز آنها بهره ببرند.
معنی بیت:
چه کسی حاضراست این پیام ودعای مرا به همراهان وخدمتگزاران پادشاه برساند وازاو بخواهدکه ازطرفِ من به سلطان بگوید: به شکرانه ی اینکه توپادشاهِ مقتدری هستی سعی کن گدا(منظورخودِ شاعراست) را ازدرگاهِ خویش مَرانی و بابذل توجّه وعنایت به حال گدای خویش، شکرگزارنعمتِ پادشاهی باشی. ازنظر راندنِ گدا وبی توجّهی به اوموجبِ خشم خداوندیست وپادشاهی موردِ لطف خداوند قرارخواهد گرفت که باضعیفان وتهیدستان به نیکی رفتارکند.
ای پادشاه حُسن خدارابسوختیم
آخرسئوال کن که گداراچه حاجت است
زرقیبِ دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگرآن شهابِ ثاقب مَددی دهد سُها را
باتوجّه به شاه بیتِ غزل، حافظ بنابه دلایل نامعلوم ازدسترسی به محفل دوستانه ی شاه محروم مانده است(شاید بدگویی ِ سخن چینان وکینه توزان که چشم دیدن جایگاهِ ویژه ی حافظ دربارگاهِ شاهی رانداشتند وبرنمی تابیدند) حال اوناگزیر پیام خودرا به مُلازمانِ سلطان می فرستد تاازطریق آنهابه عرض شاه برسد. دراین بیت نیز روشن است که حافظ ازبعضی مراقبین ِ سلطان بشدّت دلگیر وناراحت است چراکه آنهارا "دیوسیرت" نامیده وازشرِّ آنها به خدا پناه می بَرَد، همانگونه ازشرّشیطان به خداوندپناه می برند. بنابراین روشن است که رانده شدنِ حافظ ازبارگاهِ پادشاهی،نتیجه ی حسادت ،بدگویی وتوطئه ی بدخواهان بوده که متاسّفانه موثرواقع شده وحافظ ازبارگاهِ پادشاهی که سالها بااو مجلس اُنس واُلفتی داشته دورمانده است!
رقیب: مراقب،نگاهبان، امّادراینجا به معنای رقیب امروزیست وکسی یا شاعریست که درحال رقابت باحافظ است وباتوسّل به دسیسه وتوطئه قصد تخریب شخصیت حافظ وگرفتن جایگاه اورا دارد.
دیوسیرت: دیوخصلت وبه دور ازارزش های اخلاقی، شیطان صفت
شهاب: آتشین ونورانی
ثاقب: نفوذ کننده، روشن کننده
"شهابِ ثاقب" استعاره ازیکی ازهمراهانِ سلطان(احتمالاً خواجه تورانشاه وزیرشاه شجاع است که به درایت وکفایت وخردمندی مشهوربود وباحافظ روابطِ دوستیِ صمیمانه ای داشت) حافظ امیدواراست که با وساطت وپادرمیانی او وبه مددِبیاناتِ روشنگرانه اش،توطئه ی رقیبِ دیوسیرت خنثی وبرملا شود)
سُها: ستاره ایست بسیارریزه وکم نور،امّابه ستاره ی خرد شهرت دارد استعاره ازخودِ شاعراست. حافظ به مددِ نبوغ خویش، بارگاهِ سلطان رابه آسمانی تشبیه کرده،خداوندگاراین آسمان "پادشاه"، شهابِ ثاقب "وزیرباکفایت" وستاره ی سُها "خودِشاعر" ورقیبِ دیوسیرت "شیطانِ" این بارگاه است.
معنی بیت: ازتوطئه وبدگویی ها وفتنه انگیزی رقیبِ اهریمن صفت به خدا پناه می برم وبسیارامیدوارم که خواجه تورانشاه بابیاناتِ روشنگرانه ی خویش، پادشاه راازفتنه های او آگاه سازد واجازه ندهد که او(رقیب) خودرادرنزدِ سلطان عزیز ودیگران راخوارو خفیف سازد.
زجورچرخ چوحافظ به جان رسید دلت
به سوی دیو محن ناوک شهاب انداز
مژه ی سیاهت اَر کرد به خونِ ما اشارت
ز فریبِ او بیندیش و غلط مکن نگارا
"غلط مکن" به معنای امروزی نیست که درمقام توهین بکاررفته باشد.درآن روزگاران "غلط" صرفاً به معنی اشتباه وسهو بکارمی رفته است.
حافظ درادامه ی سخن وپیامی که به سلطان می فرستد که ازطرف من به گوئید:
ای سلطان! حرف ها ودروغ های نزدیکان واطرافیان راباورمکن، (دهن بین مباش!) البته باادب ومتانت ومحترمانه والبته عاشقانه می فرماید:
ای سلطان، حتّا اگرمُژگان سیاهت که ازهمه به تونزدیکترند بدگوییِ مارا کردند وتورابه کشتن من تشویق کردند، درفریبکاری ودروغ اواندیشه کن وکاراشتباه انجام مده. می خواهد این نکته رابه عرض شاه برساند که بازار دروغ وتوطئه داغ است وبایستی حتّا به چیزی که به چشم خودمی بینی اعتمادنکنی شایدتوطئه ای درپس پرده بوده باشد زودقضاوت مکن تادچاراشتباه نشوی.
گفتی که حافظ این همه رنگ وخیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح ساده ایم
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
توازاین چه سودداری که نمیکنی مدارا
حافظ پس ازگفتنِ حرفهای دل خویش، حال لحن کلام را اندکی ملایم تر کرده تامبادا سخنان نیش دار اوخاطر مبارک پادشاه رابیازارد رندانه می فرماید:
وقتی که خشمگین می شوی وچهره زیبایت برافروخته می گردد دنیا رابه آتش مشعل ِ رُخسارت می سوزانی، اندکی مداراکن وآرام باش. آخرتوازاین یکدندگی وخشم گرفتن چه سودمی بری که مدارانمی کنی وباملایمت رفتار نمی کنی( اشاره به خشم پادشاه که دراثرتوطئه ودسیسه ی کینه توزان وحسودان، شاملِ حال حافظ شده واوراموقتاً طردنموده است.)
ای که درکشتن ماهیچ مدارانکنی
سود وسرمایه بسوزیّ ومحابا نکنی
همه شب دراین امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
ودرادامه ی سخن می فرماید: ازوقتی که روی ازمن برگرداندی،هر شب چشم به راه هستم وامیدوارم که یکی ازطرف شما بیاید وباپیام خوش وشادی بخشی،دل ِ غمزده ی مارا بنوازد.
بسوخت حافظ وکس حال اوبه یارنگفت
مگرنسیم پیامی خدای را ببرد
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
قیامت: روز رستاخیز، وبرانگیخته شدن پس ازمردن.
شاعرتیره شدنِ روابطِ دوستی را همانندِ مردن وزنده شدن تعبیرکرده ومی فرماید:
این چه رستاخیزیست که به عاشقان خود به پاکرده ای( آنهاراکشته ودوباره زنده می کنی) دیدار رُخسارت راازعاشقانت دریغ مکن وخودت رابه مانشان بده.
مست بگذشتی وازخلوتیان ملکوت
به تماشای توآشوب قیامت برخاست
به خدا که جُرعهای ده توبه حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
به خداسوگند که اگرتو به حافظِ سحرخیز جُرعه ای(جامی) شراب بدهی وصلح وآشتی کنی دعاهای صبحگاهی اوکه در حق شما به درگاهِ خدا روانه می کند به اجابت خواهد رسید.
ازهرکرانه تیردعاکرده ام روان
باشدکزان میانه یکی کارگرشود
- ۹۹/۰۹/۲۹
- ۲۶۳ نمایش