خــطّ عـذار یــار کـه بـگـــرفت ماه ازو
خــطّ عـذار یــار کـه بـگـــرفت ماه ازو
خوش حلقهایست لیک به درنیست راه ازو
خطّ عذار :همان موهای نرم و لطیفی ست که معمولا درعنفوان جوانی در گرداگرد چهره {بناگوش ولب}پدیدار میگردد وموجب جذابیت وزیبایی بیشتر می شود.
دراینجا ظاهرا «خط عذار» محبوب حافظ، رویِ همچون ماهِ او را پوشانده وگویی که آن رابه خسوف برده است .
به درنیست راه ازو: راه فراری نیست
معنی بیت: موهای لطیف رخساروبناگوش محبوب من، روی همچون ماه اورافراگرفته وماه رخسارش را به خسوف برده است.
اگرچه این خط ،حلقهی زیبا ورویایی در اطراف چهره ی او ایجاد کرده وبه جذابیت آن فزونی بخشیده است ،لیکن افسوس که گرفتاری مرانیز زیادکرده است چراکه دیگرهیچ امیدی به رهایی دلم ازاین حلقه ی جادویی نیست. این دایره ای که دور رخسار محبوب بصورت کامل نقش بسته، هیچ راه فراری ندارد ودلم برای همیشه درون آن محبوس خواهدماند.
هرکه راباخط سبزت سرسوداباشد
پای ازاین دایره بیرون ننهدتاباشد
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
آن جـا بـمال چهره وحـاجت بخواه ازو
ابـروی دوست به گوشـهی محراب تشبیه شده که{محل رازو نیاز ومطرح ساختن خواست ها وآمال و آرزوهاست}
دولت: نیکبختی وکامروایی
معنی بیت:
ابروی دوست همانندمحراب مقدس است. استجابت دعا دراین محراب قطعیست ونیکبختی وکامروایی رابرآورده می سازد. پس روی به محراب ابروی معشوق نما وبا زاری واظهار نیاز، عاشقانه چهره ات را بر این درگاه بمال تا خواستها وآرزوهایت برآورده شود.
تعبیروتشبیه ابروی معشوق به محراب نیایش ودعا، برجسته کردن عشقبازی درمقابل عبادت به روشهای مذهبی ودینیست. حافظ براین باوراست که طریق عشق وعشقبازی برهمه ی مذاهب وادیان برتری دارد وسعادت ونیکبختی آدمیان ازاین مسیر قطعیت دارد وخالصانه ترین نیایشها دراین مذهب ومسلک رقم می خورد.
بجزابروی تومحراب دل حافظ نیست
طاعت غیرتودرمذهب مانتوان کرد
ای جـرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کآیـینهای ست جام جهان بـین که آه ازو
«مجلس جم» گرچه به ظاهراشاره به مجلس جمشیدشاه دارد،امادرلایه زیرین معنا، استعاره از مجالس ِمعنوی ، دست نیافتنی، وارزشمندیست که همیشه در دسترس ِهمگان نبوده ودرصورت دسترسی؛ میبایست با هشیاری وآگاهی ازارزش ِمعنوی ِ آن؛ نهایت استفاده رابردواز پیامدهای مثبت آن بهره مندگردید.
«جمشید» نیز دراینجا استعاره ازپیری روشن ضمیراست که به اشراق رسیده ودارای کرامات هست. درافسانه هاچنین آمده که جمشیدشاه آئینه ای بنام جام جهان نما داشته وازطریق آن حوادث روزگار راپیش بینی می نمود. بعضی نیزبراین باورندکه منظوراز آئینه همان جام شراب بوده است.
معنی بیت:
ای کسی که در مجلس جمشید شاه (پیری روشن ضمیر) راه پیداکرده وفرصت نوشیدن جامی شراب بدست آورده ای، دل واندرونـت راازآلودگیها وناپاکیها پاک کن که پادشاه (پیرروشن ضمیر) دلی همچون جام جهان بین داردودارای کرامات هست ، زینهار وآگاه باش ممکن است دراینچنین مجلسی، آلودگیهاوناخالصی های درون توبرملا گردد وتوشرمنده گردی که آه ازو. یعنی امان ازین آیینه که همه چیز را فاش کرده وآشکار می سازد.
دل درجهان مبند وبه مستی سئوال کن
ازفیض جام وقصه ی جمشید کامگار
کردار اهـل صـومـعهام کرد می پرسـت
این دوده بین که نامهی من شدسیاه ازو
اهـل صومعه : همان ساکنان دیرواهالی خـانـقـاه هستند که بشدت مخالف شراب وعیش وعشرت و عشق و عشقبازی بوده و بربندگی وعبادت به سبک شریعت تاکیدداشتند.
دوده: سیاهی، نسل ودودمان
«این دوده بین» به معنای این سیاهکاری صوفیان راببین که چگونه مرانیزآلوده به سیاهکاری کردند نیزهست.
نامه سیاه :گناهکاربودن
گویاحافظ درابتدای راه درجستجوی حقیقت، مدتی با این طایفه مصاحبت وهمنشینی نموده لیکن بامشاهده یِ ریا وتظاهر وتکبر وخودبینی درکردار ورفتارآنها، درنهایت بجهت تضّاد عقیدتی ،ازاین طایفه یِ خشک مذهب جداشده است. بسیاری از غزلهای ناب حافظ پس ازاین جدایی سروده شده واعمال فریبکارانه ی آنها به بادانتفاد واستهزا گرفته شده است.
معنی بیت:
تظاهربه تقوا وپارسایی، دروغ وفریب وآلودگیهایِ اخلاقی وکج رفتاریهای این قوم، مرا از صومعه وخانقاه بـیـزار و به سوی میخانه رهنمون ساخت. من آنچه راکه(راستی ودرستی) درصومعه کم بوددر میخانه پیداکردم. صوفیان متظاهر ودروغگو باعث شدتامن راه درست میخانه راانتخاب کنم.
حال اگرازمنظرشریعت گناهکار ونامه سیاه محسوب می شوم بدانیدکه این سیاهی ازسیاهکاری این قوم ریاکاراست.
البته حافظ همین که باآگاهی وهوشیاری ازفریب وحقه بازی دورشده وبه مستی وراستی رسیده رضایت خاطر دارد(به استناد بیتهای پیش رو) لیکن چون ازمنظر شریعت متهم به گناهکاریست سیاه نامه بودن خودرا اززبان ومنظرآنها بیان می کند وپاسخ دندان شکنی هم به خودآنها می دهد. ومی فرماید: به جای متهم کردن من به گناهکاری، این قوم وقیح راببینیدکه چگونه همه رافریب داده وباعث گسترش دروغ وریا شده اند.
صوفیان جمله حریفند ونظرباز ولی
زین میات حافظ دلسوخته بدنام افتاد
سلطـان غـم هـر آن چـه تواند بگو بکن
مـن بـردهام به باده فـروشـان پنـاه ازو
معنی بیت:
حافظ که به سبب آگاهی یافتن ازکردار ریاکارانه یِ صوفیان به می پرستی روی آورده وبه ارزشهایِ والای پنداروکردارنیکی وراستی وبی ریایی پی برده است باخرسندی ازاین اتفاق میمون ومبارک، بصورت بنیادین متحول میگرددوتمامیِ تبعاتِ وپیامدهایِِ منفی آن، حتا تکفیرشدن ازجانبِ زاهدان وعابدانِ ریاکاررابجان پذیرفته وبه سلطان وپادشاه غم نیز پیام می فرستد که هرچه درتوان دارد درحق ِ حافظ فرو نگذارد. چراکه او محل امن وپناهگاه مطمئنی پیدا نموده وبه باده فروش پناه برده است.
ســاقـی چـراغ مـی بـه ره آفـتـاب دار
گوبـرفـروز مـشـعلهی صـبـحـــگاه ازو
ازآغاز شعر فارسی تا کنون، ؛ "مـی" به خاطر زلالی و درخشندگیه، مواره به آفتاب ، مـاه و چراغ تشبیه شده است. حافظ بجهت دریافتهای ِ ارزشمندی که از این متاع گوارا {می} داشته است خطاب به ساقی می فرماید:
می ِ زلال و چراغ تابان ِ شراب را برسر راه خورشید قرار بـده وصبحگاهان هنگام طلوع بـگـو که ای مـشـعـلــهی صـبـحـــگاه؛ ازین پس مایه یِ ِ برافروختندگی را ازاین چراغ {می} وام بگیر وبرافروز وجهان راروشن کن.
می بینیم که حافظ ازین چراغ ِ می بهره هایِ بسیاری برده ونه تنها خود را گناهکار ونامه سیاه نمی داند؛حتامی خواهد جهان نیز با این چراغ روشن وبهره مند گردد.
مبوس جزلب ساقی وجام می حافظ
که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن
آبـی بـه روزنـامـهی اعمال ما فـشـان
بـاشـد توان سـِـتـُرد حروف گنـاه ازو
دوباره مخاطب ساقیست؛ منظورازآب همان شراب یا می است .
ای ساقی نامه ی اعمال حافظ بدلیل شرابخواری {البته به گمان وپندار زاهدان} سیاه شده است؛ شرابی به این نامه بیافشان، تاشاید بتوان حروفِ گناهانی راکه به بسبب میخواری درآن نوشته شده است پاک کرد وسترد.
دراین بیت پرواضح است که حافظ اعتقادات وباورهای ِعابدان وزاهدان ِریایی را به باد استهزا گرفته و به طنزوطعنه ساقی راخطاب قرارداده تا با افشاندن ِمقداری ازهمان شرابی که نوشیدن آن موجب سیاهی روزنامه ی اعمالش شده، حروف گناهانش را باخیساندن ِاین روزنامه پاک سازد.
حـافظ که ساز مطـرب عشاق سـاز کرد
خالـی مباد عـرصـهی این بـزمگـاه ازو
حـافـظ که ساز{ وسیلهی نـوازندگی وآلت موسیقی} مجلس عشاق را مهیا وآماده ساخت یا متناسب با مقام عشاق راست کرد، و کوک نمود. امـیـدوارم هیچوقت در اینچنین مجالس جشن و سرور جایـش خالی نباشد. یعنی نـمـیـرد و جاودان بماند. حافـــظ به اعتبار موثق خود نوازنده و خواننده (قـوّال) بوده و ساز برای نوازنده ی ِ مجلس {مطرب} آورده یا ساز نوازنده را کوک کرده است.
مـصـرع اول را هم میتوان خبری خواندو هم پرسشی خواند که در این صورت "کـه" به معنی : "چه کسی" عشـّاق هم ایهام دارد 1 -- عاشقان. 2 -- یکی از 12 مقام موسیقی، ای حـافــظ ؛ چه کسی ساز نـوازنده مجلس را آماده ه است ؟ امیدوارم که هر کس این کار را کرده هیچوقت جایش دربزمگاهایِ عشاق خالی نباشد.
آیـا در ایـن خـیــال کـه دارد گدای شهر
روزی بـــُـوَد کـه یـاد کنـد پـادشـاه ازو
روزی ایهام دارد :
1- یـک روز ، 2- رزق ، نصیب و قسمت (آیا قسمت این گدا خواهدشد که پادشاه از او یـادی بکند)
معنی بیت:
آیا گـدای شـهـر که بااین خوش خیالی، دل به این اندیشه خوش کرده که پادشاه از او یـادی خواهد نمود ، به حقیقت خواهدپیوست؟ آییک روز پادشاه این کار را خواهـد کرد ؟
باید این نکته رادرنظرداشت که حضرت حافظ شاعری نبود که دربرابرهرپادشاهی سرخم کرده وبخاطرمعیشت وگذران زندگی،خودرا به پشیزی فروخته باشد.
چنانکه خودفرماید:
ماآبروی فقروقناعت نمی بریم
باپادشه بگوکه روزی مقّدراست
حافظ فقط درمقابل بعضی ازپادشاهان مثل شاه شجاع اینچنین اظهارتواضع وفروتنی کرده است ودلیل آن رابطه ی بسیارصمیمانه، عاطفی وبعضا عاشقانه بوده که بین آنهاجاری بود. ضمن آنکه دربعضی ازغزلها منظور حافظ ازپادشاه همان پروردگارعالم ورزاق جهان است که همه بندگان درمقابل اوگدایی بیش نیستند.
حافظ قلم شاه جهان مُقسم رزق است
ازبهرمعیشت مکن اندیشه ی باطل
- ۹۹/۰۹/۲۸
- ۶۳۷ نمایش