خوابِ آن نرگس ِ فتّان تو بی چیزی نیست
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۶ ب.ظ
خوابِ آن نرگس ِ فتّان تو بی چیزی نیست
تاب آن زلفِ پریشان تو بی چیزی نیست
خواب: خماری،خرابی
نرگس: چشم
فتّان: فتنه انگیز
بی چیزی: بی سبب، بی حکمت
تاب: توان، طاقت، پیچ، جعد، چین، خمش، شکن، پرتو، تابش، روشنی، فروغ، نور ، حرارت، سوزش، گرمی، آرام،
پایداری، تحمل، دوام، مقاومت
این غزل خطاب به معشوق زمینیست ومعنای عرفانی ندارد.
معنی بیت: خرابی وخُماریِ چشمان ِ فتنه انگیز تو، اتّفاقی وبی علّت نیست. چشمان تو دسیسه ای درسردارد، این خواب آلودگی مقدّمه چینی برای انجام کاری دیگراست. چشمان تو قصدِ جان عاشقان را کرده اند. فروغ ِ دلکش و پیچ وتابِ گیسوان تو نیز بی حکمت نیست این جلوه گری منظوری را درپی دارد. زلفِ تابدارتو دامی برای به بند کشیدن دلهای عاشقان است.
زلف راحلقه مکن تا نکنی دربندم
طُرّه را تای مده تا ندهی بربادم
از لَبت شیر روان بود که من میگفتم
این شِکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست
"ازلبت شیر روان بود" کنایه اززمان ِخُردسالیست.
شکر: کنایه ازلبِ شیرین
نمکدان: کنایه ازدهان معشوق، شکر(لب) گِرداگردِ نمکدان(دهان) قرارگرفته است. (تضاد حافظانه)
معنی بیت: ای محبوب، توبسیار خُردسال بودی من به اسرار زیبائی ِ توپی برده بودم. همآن زمان که شیرینی ِ لبهای سرخ وآبدارتورا دیدم، باخود گفتم که این شکر(لب) گِرداگردِ دهان ِ نمکین تو(نمکدان) دلیل خاصّی باید داشته باشد. حال می بینم که حدس وگمان من درست بوده وخداوند تورا برای دلبری آفریده است. این زیبایی، واین ترکیب شکر ونمک را که خالق هستی برای دهان ولب تو درنظر گرفته، بی حکمت نیست.
حریف عشق توبودم چوماه نو بودی
کنون که ماهِ تمامی نظر دریغ مدار
جان درازیّ ِ تو بادا که یقین میدانم
درکمان ناوکِ مژگان توبی چیزی نیست
جان درازیّ ِ توبادا: جانم فدای توباد،عمرم من به طول عمرتواضافه شود.
کمان: کنایه ازابرو
ناوک: تیر
معنی بیت: ای معشوق جانم فدای توو عمرتودرازباد. اطمینان دارم که تیرهای مژگان تو درکمان ابروانت، به منظورخاصی تعبیه شده اند. تیرهایی که هرکدام برای گرفتن جان یک عاشق کافیست.
خمی که ابروی شوخ تو درکمان انداخت
به قصدجان من زارناتوان انداخت
مبتلایی به غم مِحنت و اندوه فراق
ای دل این ناله وافغان توبی چیزی نیست
خطاب به دل خود می فرماید:
معنی بیت: ای دل ِ عاشق پیشه ی من، تودچار غم واندوهِ هجران شده ای، این گریه وزاری وفریادِ تو بی سبب نیست.
کوهِ اندوهِ فراقت به چه حالت بکشد
حافظ خسته که ازناله دلش چون نالیست.
دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاکِ گریبان تو بی چیزی نیست
چاک گریبان: نسیم ازکوی دلبربه باغ واردمی شود وغنچه های فروبسته راباعطروبوی دلبربه وجد وشَعف می آورد.غنچه ها ازخودبیخودشده و گریبان خودرا چاک می دهند وبا شکوفاشدن به گل تبدیل می شوند.
معنی بیت: دیشب نسیم ازسمتِ کوی معشوق به گلستان واردشد وعطرو بوی معشوق را درگلستان منتشرنمود. ای گل من خبردارم که تو ازعطر وبوی معشوق، ازخودبیخودشده و گریبان پیراهن خویش پاره کرده ای این چاکِ گریبان تو اتّفاقی نبوده است.
چوگل هردَم به بویت جامه برتن
کنم چاک ازگریبان تا به دامن
دردِ عشق اَر چه دل از خَلق نهان میداری
حافظ این دیده ی گریان تو بی چیزی نیست
اى حافظ اگرچه سعی می کنی سِرّعاشقی راپنهان نگاه داری امّا نمی دانی که اشک چشمانت راز تورا برمَلا می سازند. روشن است که این چشمان تو بی دلیل به گریه نیافتاده اند.
گرکمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی رازپنهانم چوشمع ؟
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۲۰۶ نمایش