دامن کشان همیشد در شرب زرکشیده
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۵۱ ب.ظ
دامن کشان همیشد در شرب زرکشیده
صد ماه رو زرشکش جیب قصب دریده
دامن کشان: کنایه ازبی اعتنایی کردن و با ناز واِفاده راه رفتن
همی شد: تاکید بررفتن
شَرْبْ: نوعی پارچه ی کتانی نازک و لطیف که از آن دستار یا پیراهن میدوختند.
شربِ زر: شربی که طلاکاری شده و دربافت آن طلاکار رفته باشد. باتوجّه به پیراهن زربافتی که برتن معشوق است احتمالاً مخاطب غزل دارای مقامی والابوده است.
رشکش: ازحسادتش
جِیبْ: گریبان، یقه
قَصَب: نوعی پارچه ی ظریف که از کتان میبافتهاند. احتمالاً "شَرب" ریزبافت تر ولطیف تر ازقصب بوده که حافظ آن رابرتن معشوق کرده وقَصب رابرای دیگرماهرویان اختصاص داده است.
معنی بیت: معشوق درحالی که بابی اعتنایی وبانازواِفاده می رفت ماهرویان زیادی بامشاهده ی زیبایی وجلوه ی او ازرشک وحسادت گریبان پیراهن خویش پاره کردند.
مرا وسروچمن رابه خاک راه نشاند
زمانه تاقصب نرگس قبای توبست
از تاب آتش مِی بر گِردعارضش خوی
چون قطرههای شبنم بربرگ گل چکیده
ازتاب آتش مِی: ازگرمای حاصله ازمستی ونوشیدن می
عارض: رخسار
خوی: عرق
معنی بیت: معشوق باده نوشیده وازشدّت مستی وگرمای باده،چنان عرق کرده بود که گویی قطره های شبنم برروی گل نشسته باشد. رخسار معشوق به "گل" ودانه های عرق به "قطرات شبنم" تشبیه شده است.
گل بررخ رنگین توتالطف عرق دید
درآتش شوق ازرخ تو غرق گلاب است
لفظی فصیح شیرین قدی بلند چابک
رویی لطیف زیبا چشمی خوش کشیده
لفظ: بیان
فصیح: روشن،شیوا ورسا
چابک:زرنگ،خوشرفتار
معنی بیت: معشوق من دارای بیانی شیوا و دلچسب، قامتی رعنا وبلند، زرنگ وخوش رفتار، رخساری لطیف وچشمانی کشیده وبادامیست.
دلم بجو که قدت همچو سرودلجوی است
سخن بگو که کلامت لطف وموزون است
یاقوت جان فزایش از آبِ لطف زاده
شمشاد خوش خرامش درنازپروریده
یاقوت: سنگی سرخ رنگ وگرانبها دراینجا کنایه ازلب یاراست. ضمن آنکه"یاقوت جان فزا" اشاره شربتیست که در آن یاقوت ساییده شده اضافه می کردند وبه منظور تقویت جسم وجان مصرف می کردند.
"ازآب لطف زاده" کنایه ازلطیف وظریف بودن، لبهایش ازشیره وعصاره ی لطف است
"شمشاد" : استعاره ازخوش قامت
معنی بیت: لبهای سرخ وآبدار همچون یاقوتش بسیارلطیف ودلربا ومفرّح دل وجان است. قامت رعنای چون شمشادِ خوش رفتارش دربسترناز پرورده شده است.
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرّح یاقوت درخزانه ی توست.
آن لعل دلکشش بین وان خنده ی دل آشوب
وان رفتن خوشش بین وان گام آرمیده
"لعل" کنایه ازلب های سرخ معشوق
معنی بیت: لبهای آبدار وسرخ اورا ببین خنده های ویرانگر و شورآفرینش راتماشاکن که چگونه دردل آدم شوروهیجان می اندازد. آن خرامان خرامان رفتنش رابنگر وآن قدم هایی که نرم و آرام می روند.
دوش گفتم بکندلعل لبش چاره ی من
هاتف غیب ندا داد که آری بکند !
آن آهوی سیه چشم ازدام ما برون شد
یاران چه چاره سازم با این دل رمیده
معنی بیت:ای دوستان چه چاره اندیشم که آن آهوی سیاه چشم رانتوانستم به چنگ بیاورم ومطیع خویش سازم اوفریب ترفندهای مرانخورد وازدامی که پهن کرده بودم بیرون رفت حال بااین دل گریزان خویش چه کنم؟
هزارحیله برانگیخت حافظ ازسرفکر
درآن هوس که شود آن نگاررام ونشد
زنهار تا توانی اهل نظر میازار
دنیا وفا نداردای نورهردودیده
اهل نظر: اهل دل؛ اهل معرفت؛ نظربازان، کسانی که نظرافکندن در روی زیبا حال خویش راتلطیف می کنند وبه حس وحال لطیفی می رسند.
معنی بیت: خطاب به معشوق، ای عزیزدل وای نورچشم من تا می توانی دلهای نظربازان رامیازار دنیا هیچ وفایی ندارد وبسیار ناپایداراست تامی توانی دل بدست بیاور.
صد مُلک دل به نیم نظرمی توان خرید
خوبان دراین معامله تقصیر می کنند!
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمهای کن ای یاربرگزیده
عتیبت: عتاب تورا،سرزنش وخشم تورا
کرشمه: حرکات دلبرانه ودلستانانه
روزی : یک روزی؛ قسمت ونصیب هردومعنی مدنظرشاعربوده است. یک روز کرشمه ای کن. یا کرشمه ای نصیب وقسمت ماکن.
معنی بیت: ای معشوق برگزیده وبی همتای من، تا کی باید ملامت وسرزنش توراتحمّل کنم؟ روزی ازسرلطف وعنایت کرشمه ای کن وبا عتاب مکن.
مکن عتاب ازاین بیش وجوربردل ما
مکن هرآنچه توانی که جای آن داری
گر خاطر شریفت رنجیده شد ز حافظ
بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده
معنی بیت: ای حبیب چنانچه ازگفته های عاشق خود آزرده خاطرشده ودل نازکت مکدّرشده است برسرآشتی بیا که ازگفته وشنیده توبه کردیم وهرگزتکرارنخواهدشد
حافظ اندیش کن ازنازکی خاطریار
برو ازدرگهش این ناله وفریادببر
بس شکر بازگویم دربندگیّ خواجه
گراوفتد به دستم آن میوه ی رسیده
"خواجه" احتمالاً تورانشاه وزیرشاه شجاع است که همیشه درفرازوفرود رابطه ی حافظ وشاه شجاع نقش میانجی داشت. دراینجا نیز ظاهراً ازتورانشاه کمک می طلبد تا تیرگیهای رابطه ی آنها رابرطرف سازد.
میوه رسیده: کنایه ازجوان رشید وپخته )احتمالاً شاه شجاع)
معنی بیت: اگردوباره (خواجه تورانشاه) میانجگری کند و دستم رابه دست آن جوان رشید ورعنا برساند شکروسپاس بسیار درحق اوخواهم کرد.
جهان به کام من اکنون شود که دورزمان
مرابه بندکی خواجه ی جهان انداخت
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۵۱۳ نمایش