سحرگه رهروی درسرزمینی
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۵ ب.ظ
سحرگه رهروی درسرزمینی
همیگفت این معمّا با قرینی
رَهرو: کسی که درجستجوی حقیقتی قدم درراهی گذاشته که گمان می کندبه سرمنزل مقصود منتهی می گردد، سالک
معمّا: سخن نکته دارو پیچیده
قرین: هم صحبت وهم نشین.
معنی بیت: سحرگاهان رهروی درشهری باهمدم وهمراه خویش این سخن نکته دارمطرح کرد وگفت:
که ای صوفی شراب آنگه شودصاف
که درشیشه بماند اربعینی
صوفی : کسی که تقوا وپرهیزگاری پیشه کرده به این امید که دلش ازناپاکیها صاف وبی آلایش گردد. امّا معمولاً دردیوان حافظ "صوفی" درکارخودموفّق نیست چرا که توان مقابله با وسوسه ی نفس راندارد وبا ریا وتظاهر وفریبکاری مقاصد شخصی رادنبال می کند. دراین غزل نیزچنانکه شاهدهستیم "رهرو" با گوشه وکنایه وتذکّردادن به صوفی، درحال آگاهسازی اوست تاطریق راستین رستگاری یعنی عشق ورندی رابشناساند.
صاف: زلال
اربعینی: چهل روزی
معنی بیت: ای همنشین وهمدم من که باپرهیزگاری قصد کرده ای دل وجانت راصاف وزلال گردانی، بدان که صاف شدن دل نیز همانند رسیدن وصاف شدن شراب است شراب وقتی رسیده وصاف می گردد که چهل روز دردرون شیشه درشرایط بخصوص بماند.
دراینجا بنظرمی رسد که رهرو به رسم چلّه نشینی دراویش اشاره دارد. مطابق این رسم صوفی یا درویش تحت شرایط خاصی چهل روز درجایی مشخص به عبادت وتسبیح وذکرمی پردازد تا دلش زلال وصاف شود به عبارت دیگرکسی که چلّه نشینی می کند درحقیقت مشابه کارکسی راانجام می دهد که درحال شراب کشی هست هردوسخت تلاش می کنند آلایش ها وغل وغش را بزدایند تا به "صافی" دست یابند صوفی به صاف شدن دل وشراب کِش به شراب خالص وناب.
آن حریفی که شب وروزمِیِ صاف کِشد
بود آیا که کندیاد ز دُردآشامی
خدازان خرقه بیزاراست صدبار
که صد بُت باشدش در آستینی
بُت: مجسّمهای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش میکنند؛ صنم، معشوق وچیزهایی که انسان درحدّپرستش آنها رادوست دارد. افکارواندیشه های باطل
معنی بیت: ای صوفی! بدان که خداوند از خرقه ای که درزیرآن صدها بت نهان است وبرای پنهان کردن صدعیب پوشیده می شود بیزاراست خدا ازآن خرقه ای که درسر صاحب آن، افکارپلید واندیشه های شیطانی موج می زند متنفّراست.
خرقه پوشیّ من ازغایت دینداری نیست
پرده ای برسرصدعیب نهان می پوشم
مروّت گرچه نامی بینشان است
نیازی عرضه کن بر نازنینی
مروّت: انصاف و جوانمردی
نیازی عرضه کن: اظهار نیازمندی کن
معنی بیت: دراین دوره وزمانه هرچندکه جوانمردانگی وانصاف دررفتارکسی دیده نمی شود ونامی بی نشان است با اینحال اگرخوبرویی مشاهده کردی به امیداینکه درحق تو نامردی نخواهدکرد به اودل بباز واظهارنیازمندی کن.
نیازمندبلا گو رخ ازغبارمشوی
که کیمیای مراداست خاک کوی نیاز
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگررحمی کنی برخوشه چینی
ثواب: مزد و پاداش
دارای خرمن: صاحب ثروت ودولت
"خوشه چین" کنایه ازفقیر وتهیدست
معنی بیت: ای توانگر وای دارا، بدان که اگربر تهیدستان وفقیران کمک کنی هرگزکار توبدون اجر وپاداش نخواهد بود.
توانگرادل درویش خودبدست آور
که مخزن زر وگنج درم نخواهد ماند
نمیبینم نشاط عیش درکس
نه درمان دلی نه درد دینی
نشاطِ عیش: خوشباشی و شادمانی
دردِ دین: غیرت ودرد دینداری معنی بیت: دراین زمانه همه ملول وافسرده دل هستند من نه کسی راشادمان می بینم ونه دارویی برای تسکین درد دل. هیچکس نه تنهابرای عیش وخوشباشی کاری نمی کند بلکه برای حفظ دین ودینداری نیزکسی تلاشی نمی کند.
یاری اندرکس نمی بینیم یاران راچه شد
دوستی کی آخرآمددوستداران راچه شد!
درونها تیره شدباشدکه ازغیب
چراغی بَرکُند خلوت نشینی
باشد: بادا، آیا رقم خواهدخورد
غیب: عالمی نهانی که خداوند، فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیامبران، قیامت، بهشت، و دوزخ در آن قرار دارند.
چراغی بر کُنَد: چراغی روشن کند
خلوت نشینی: یک عارف وفرزانه ی گوشه نشین
معنی بیت: درون آدمیان همه تیر وتارشده است آیا این اتّفاق رقم خواهد خورد که فرزانه ای خلوت نشین به مددِ امدادهای غیبی چراغی روشن سازد تا دلهای آدمیان ازظلمت وتاریکی به سوی نوررهنمون شوند؟
آب حیوان تیره گون شد خضرفرّخ پی کجاست
خون چکیدازشاخ گل بادبهاران راچه شد؟
گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیّت دهدنقش نگینی
نقش نگین: اشاره به اسم اعظمی که برنگین انگشترحضرت سلیمان حک شده بود
معنی بیت:اگرکسی انگشتر حضرت سلیمان را در اختیار داشته باشد ولی درونش پراز پلید وزشتی باشد نمی تواند ازقدرت اعجاز آن بهره مند گردد تنها اسم اعظم به همراه داشتن کافی نیست انگشتری اسم اعظم، انگشت سلیمانی می خواهدتا معجزه کند. چنانکه در داستان حضرت سلیمان نیزمی بینیم که دیو انگشترسلیمان راتصاحب می کند امّا نمی تواند به تخت سلیمانی تکیه بزند وسرانجام رسوامی گردد.
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه براو دست اهرمن باشد
اگرچه رسم خوبان تندخوییست
چه باشد گر بسازد با غمینی
غمینی:غمگینی، دل افسرده ای
معنی بیت:اگرچه راه ورسم همه ی خوبرویان کج خُلقی ونامهربانیست مگرچه اتّفاقی می افتد اگرگلچهره ای با عاشق غمگین خود با خوشرویی رفتار کند تا دلش ازبندغم آزادگردد!
به لابه گفتمش ای ماه رخ چه باشد اگر
به یک شکرزتو دلخسته ای بیاساید
به خنده گفت حافظ خدای رامسند
که بوسه ی تو رخ ماه رابیالاید
ره میخانه بنما تا بپرسم
مآل خویش راازپیش بینی
مَآل: سرانجام و پایان کار
ازپیش بینی: ازکسی که پیش گویی می کند(پیرمیخانه)
معنی بیت: راه میکده رانشانم دهیدتا ازپیرباده فروش هم اوکه رخدادهای آینده راپیشگویی می کند سرانجام کارخویش راجویا شوم.
به کوی میکده هرسالکی که ره دانست
دری دگرزدن اندیشه ی تبه دانست
نه حافظ راحضوردرس خلوت
نه دانشمند را علم الیقینی
حضوردرس خلوت: درکلاس درس حضورِ ذهن داشتن
درس خلوت: درگوشه ی تنهایی نشستن وبه کشف وشهودپرداختن
علم الیقین: ۱- دانستن چیزی به کمال یقین که هیچ شک و شبهه در آن نباشد.۲-- مرحلهای از سلوک، پیش از عینالیقین و حقالیقین که سالک در آن به حقایق ورازهایی ازاسرارخلقت پی میبرد.
معنی بیت: دردوره وزمانه ی بسیارنامناسبی بسرمی بریم نه حافظ درخلوتگاه خویش از آشفتگی خاطرمی تواند به کشف وشهودبپردازد ونه دانشمندِ دل آگاهی وجود دارد که به دانش وحقیقتی رسیده باشد دانشی که هیچ شک وشبهه ای درآن نباشد.
حافظ مدار امیدفرج ازمدارچرخ
داردهزارعیب وندارد تفضّلی
- ۹۹/۰۹/۲۵
- ۳۷۷ نمایش