سحرم دولت بیدار به بالین آمد
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۳ ب.ظ
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
بعضی ازعرفان زدگان خودشیفته بدون توجّه به شان نزول غزل، ازاین غزل نیزبرداشت عرفانی کرده وچنین تعبیرنموده اند که سحرگاهان حالتی ملکوتی به حافظ دست داده! طالع بیداربه بالینش آمده وگفته برخیزبه عبادت وبندگی بپرداز که هنگام نیایش وستایش آن معشوق ازلیست!!
این عرفان زدگان خودشیفته ازاین نکته غافل شده اند که خسروشیرین یا به تعبیرآنهامعشوق ازلی کجا بوده که اینک آمده وطالع بیدارحافظ راازخواب بیدارکرده وبه اوگفته برخیز به نیایش بپرداز!! مگرمعشوق ازلی همیشه درهمه جا حاضروناظرنیست؟ مگرغیبتی داشته وجایی رفته بوده که سحرگاهان بازگشته باشد؟؟!
کاملاً روشن است که مخاطب غزل معشوق زمینیست که مدّتی حضورنداشته واینک با بازگشت اوبخت خواب آلودِ شاعربیدارشده ووجد وشادمانی رانصیب اوکرده است.
شاید این پرسش درذهن دوستداران حافظ مطرح گردد که مگرمی شود حافظ این عبارات ظریف ومضامین لطیف عاشقانه رادر مدح پادشاه بکار گرفته باشد؟......
باید درپاسخ گفت که آری یکی از ویژگیهای منحصربفرد حافظ همین است. اوبه مددِ نبوغ خودقادراست نه تنهاعباراتِ عاشقانه بلکه نکات و مفاهیم عرفانی را نیز دربیان عواطف واحساسات شخصی باهنرمندی وزیبایی وشیوایی بکارگیرد. اودرتغییرکاربری مفاهیم عرفانی ومضمامین عاشقانه، مهارت فوق العاده ای داشته ویک اعجوبه ی بی بدیل به شمارمی رود. اتّفاقاً یکی ازرازهای ماندگاری حافظ، همین شکستنِ شجاعانه ی انحصار و خارج کردن اصطلاحاتِ عارفانه-عاشقانه ازانحصارعدّه ای خاص وآوردن آنها به میان عامّه ی مردم است.
دولت بیدار: بخت و اقبال بیدار ، بختِ کامرانی درمقابل بخت خواب زده
خسروشیرین: محبوب شیرین حرکات، امّا حافظ شاعری نیست که واژه ها راتنها برحسب ضرورت وزن وقافیه انتخاب کند او باوسواس تمام واژه ها رابگونه ای انتخاب می کند که رساننده ی شخصیّت وروحیّات مخاطب غزل بوده باشند. "خسرو" بیانگر این نکته هست که مخاطب دراین غزل یک پادشاه خوش سیما وشهریاری خوش حرکات است که دل ازحافظِ عاشق پیشه ربوده وگرفتار خویش نموده است وصدالبته که این پادشاه خوش قد وبالا کسی نیست جزشاه شجاع،انیس ومونس صمیمی وهمدمی که علاوه بررابطه ی شاه وشاعر، پیوندعمیق عاطفی وروحی باحافظ دارد واین پیوند دراغلب غزلیّات اومشهود ومحسوس می باشد. هم اوکه مدّتی توسط برادرش شاه محمود ازشیراز رانده شد واینک دوباره با بسیج نیروها وشکست شاه محمود به عرصه ی قدرت بازگشته وخوشحالی وشعف حافظ رابرانگیخته است.
معنی بیت: سحرگاهان بخت واقبال بیداربه بالین من آمد وبشارت داد که برخیز پادشاه خوبرویان (شاه شجاع) آن همدم محفل انس وهم پیاله ی قدیمی دوباره به عرصه ی قدرت بازگشته وخوشبختی وکامرانی به ماروی کرده است.
چشم بد دورکزآن تفرقه ات بازآورد
دولت نامور وطالع مادرزادت
قدحی درکش وسرخوش بتماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
قدح: جام بزرگ، کاسه ای که دونفررا سیراب گرداند.
درکش: بنوش،سربکش
بخرام: باناز وغرور راه برو
معنی بیت: درادامه ی سخن، دولت بیداربه شاعرتوصیه می کند: برخیز وجام شرابی بنوش و سرمست وشادان با ناز وغروربنگرکه نگارتوباچه شوکت وباچه طنّازی بازگشته است.
برکش ای مرغ سحر نغمه ی داوودی باز
که سلیمان گل ازبادهوابازآمد.
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای خُتن آهوی مشکین آمد
خلوتی: گوشه نشین
نافه: کیسه ی معطّر ومُشکین باارزشی که درشکم بعضی ازآهوان دشت خُتن وجود داشته وازآن درتهیّه ی عطرهااستفاده می شد. درنظرگاه حافظِ عاشق، گیسوی یارنیز همان نافه ی خوشبو رادرچین وشکن خود دارد.
نافه گشا: گشاینده ی نافه. "خلوتی ِنافه گشا" همان عاشقیست که در گذشته مدّتی ازنعمت وصال برخوردار بوده وازگیسوان یارنافه گشایی می کرده است لیکن اینک در فراق ِ معشوق خویش خلوت نشینی پیشه گرفته ودرعالم خیال، به یادگذشته اززلف یارنافه گشایی می کند.
صحرای خُتن: دشتی که به داشتن آهوان نافه دارمعروف بوده است.
همچنان دولت بیدار است که به بالین شاعرآمده وبا اوسخن می گوید.
معنی بیت:ای نافه گشای خلوت نشین، برخیزکه دوران خیالپروری به پایان رسید بنگرکه اینک آن آهوی مشکین(شاه شجاع) آمده است. دل خوش دار ومژدگانی بده که همانندِ گذشته در محفل انس همنفس یارشده و ازگیسوان اونافه گشایی خواهی کرد.
حافظ چونافه ی سرزلفش به دست توست
دَم درکش اَرنه باد صباراخبرشود
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
آبی به رخ سوختگان آورد: ایهام دارد: ۱- اشک چشم راروان نمود ۲-ازآنجاکه گریه کردن به دل آدمی صفا وآرامش می بخشد همچون آبی برآتش،مایه ی تسکین دل سوختگان شد
معنی بیت: گریه هایی که دراندوهِ فراق یارکردیم آبی به رخ دلسوختگان آورد. هم شدّت اندوه دوری، اشگ عاشقان رادرآورد هم گریه کردن سبب تسکین وآرامش دل گردید.
گریه ی شام وسحر شکرکه ضایع نگشت
قطره ی باران ما گوهریکدانه شد
مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
مرغ دل: دل به مرغ تشبیه شده است
"باز"ایهام دارد: ۱-دوباره ۲- مرغ شکار،شهباز. دراینجا معنای دوم فقط به سبب اینکه باسایرواژگان مثل: (مرغ،کبوتر،هوادار،شاهین) پیوندمعنایی داشته باشد مدّنظرقرارگرفته است.
هوادار: دوستدار،خواهان،عاشق، هوای کسی راداشتن ، پروازکردن درهوای بام کسی
معنی بیت: آتش اشتیاق آن معشوق کمان ابرو دوباره دردلم شعله ورشده وکبوتر دلم شیفته وبیقراراوشده است. ای کبوتر(دل من) مواظب باش که شیدا ومفتون آن شکاری جنگنده شده ای، مراقب خودباش که تودرمقابل اوصید کمترینی بیش نیستی.
حافظ گرمدد ازبخت بلندت باشد
صیدِ آن شاهدمطبوع شمایل باشی
ساقیامی بده وغم مخورازدشمن ودوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
"آن بشد" ایهام دارد:۱- آن اتّفاق رخ داد. ۲- آن(اشاره به دشمن) بشد(رفت)
این(اشاره به دوست) آمد
معنی بیت: ای ساقی شراب بیاور واززخم زبان وکینه ی دشمنان اندوه به دل راه مده وغم فراق یار رانیز فراموش کن که دوست(شاه شجاع) به سلامتی بازگشته وسایه ی دشمنان ازسرما برداشته شده است.
حافظ شبِ هجران شد روزخوش وصل آمد
شادیت مبارک بادای عاشق شیدایی
رسم بدعهدی ایّام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
معنی بیت: ابربهاری،دوران سیاه اختناق گذشته رادید وبرحال گلزاران وسمن وسوسن ونسرین گریست. باغ وچمن به لطف عنایت ابربهاران، سرسبزوباصفا ونشاط انگیزشدند.
مطربا مجلس انس است غزلخوان وسرود
چندگویی که چنین رفت وچنان خواهدشد.
چون صباگفته ی حافظ بشنیدازبلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد
معنی بیت: هنگامی که نسیم صبا،آواز خوش بلبل رابشنید که ازغزلیّات حافظ می خواند با ذوق و شعف وشادی درحالی که عطرافشانی می کرد به تماشای گلشن آمد.
هرمرغ به دستانی درگلشن شاه آمد
بلبل به نواسازی حافظ به غزلخوانی
- ۹۹/۰۹/۲۵
- ۷۵۶ نمایش