سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۲ ب.ظ
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه ی این درگاهی
هاتف: آوازکنندهای که صدایش شنیده شود و خودش دیده نشود؛ آوازدهنده.
حسّ وحال این غزل،مشابه غزل عرفانی "دوش وقت سحرازغصّه نجاتم دادند" می باشد هردو غزل عارفانه ودریک راستا سروده شده اند. درهر دو غزل شاعرفرخنده شب ومبارک سحری داشته وموردلطف ونوازش حق قرارگرفته است.
مراداز "میخانه" دراینجانیزمیکده ی عشق ومعرفت،یاعالم لاهوت وبه عبارتی باطن پاک عارف که منبع ذوق و شوق و معرفت است می باشد وباده ای که دراین میخانه عرضه می شود باده ی تجلّی صفات خالق عشق ومحبّت است که انوارش به ضمیرآدمی میتابدو تاریکیهای درون راروشن می سازد.
به دولتخواهی: ازروی خیرخواهی به منظور ابراز لطف وعنایت.
دیرینه: قدیمی،آشناویارهمیشگی
معنی بیت:سحرگاهان ازجانب میخانه ی معرفت وآگاهی، ندایی ازروی لطف وخیرخواهی مرابه عشرتی الهی دعوت کرد وگفت ای حافظ بازگرد به میکده که توازیاران قدیمی ویارحقیقی هستی.
هاتف آن روزبه من مژده ی این دولت داد
که بدان جوروجفا صبر وثباتم دادند
همچوجَم جرعه ی ماکش که زسِرّدوجهان
پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی
جم: جمشید پادشاه افسانه ای که به شوکت و عظمت واقتدارمعروف است فارغ ازصحّت و سُقم داستان،گویند که شراب رااوّلین بارجمشید کشف کرد.
جرعه ی ما کش : جرعه ای از باده ی جام ما بنوش
پرتو: فروغ ،تابش وشعشعه ی نور وروشنایی
جام جهان بین: جام جم، گویندجمشید جامی افسانه ای داشته وبه وسیله ی آن ازحوادث روزگار وجهان آگاه می شد! شاید باخوردن شراب سرمست می شده واز روی مستی که تا آن روزگاران حالتی ناآشنابوده سخنانی غریب برزبان می رانده است به همین سبب جام اورا افسانه ای وجهان بین گفته اند یعنی امورات جهان را دردرون آن مشاهده می کرد!
معنی بیت: درادامه ی سخن، هاتف میخانه گفت: بیاازجام باده ی عشق جرعه ای بنوش تا همانند جمشید تونیزبه حالتی ازآگاهی ومعرفت دست یابی که بتوانی امورات جهان رامشاهده کنی.
ازآنجا که شراب یا باده آدمی راازقید وبند وریا و تظاهر رها نموده وبینشی خاص به اومی بخشد جام شراب راجام آگاهی بخش وجهان بین نامیده اند. امّا درمیکده ی حافظ فقط شراب انگوری نیست بلکه انواع شراب ازجنس عشق ومعرفت، آگاهی ،شراب لعل لب ،شراب چشم، شراب تجلیّات صفات الهی نیز هست وهرگاه که جام حافظ با شرابی غیراز شراب انگوری لبالب می گردد ازلحاظ آگاهی بخشی به جام جمشید نیزبرتری می یابد وبدان پهلومی زندودرجایگاهی رفیع ووالاتر ازآن قرار می گیرد.
ساقی بیارباده وبامحتسب بگو
انکارمامکن که چنین جام جم نداشت
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانندودهند افسرشاهنشاهی
رندان قلندر: آزادگان و وارستگان ازبندِ تعلقات دُنیی ودینی
ستانند ودهند: بگیرند وبازبدهند
افسر: تاج
معنی بیت: بیاوببین که بردرگاه میخانه ی عشق، آزادگانِ وارسته ازبندِ تعلّقات دینی ودنیوی، چگونه هنگام ورود پادشاهان به میکده، تاج وکلاه از آنان را گرفته،به رسم امانت نگاه داشته وهنگام خروج دوباره بازمی گردانند.
نکته ی قابل توجّهی که دراین بیت به چشم می خورد این است که درمیکده ی عشق ومعرفت ،همه ی مشتریان ازلحاظ مقام ودرجه برابرو یکسان هستند درویش وشاه مقابل هم نشسته وهیچ چیز نباید سبب برتری کسی برکسی دیگر گردد ازهمین رو نگاهبانان میکده که قلندران ِ حقیقت هستند دربدو ورودِمشتریان، مظاهر و نمادهای دنیوی ونشان ودرجه ی آنان راحتّا اگر پادشاه بوده باشندمی ستانندتا همگان همرنگ و یکسان وبرابر گردند.دراین میکده مقام ودرجه ی هرکس برحسب میزان بندگی، سوزواشتیاق درونی وچاکریست نه لباس ودرجه وشوکت شاهنشاهی.
درکوی عشق شوکت شاهی نمی خرند
اقراربندگی کن واظهارچاکری
خشت زیرسروبرتارَک هفت اختر پای
دست قدرت نگرومَنصب صاحب جاهی
تارَک: کلّه وفرق سر، قلّه
اختر: ستاره
"هفت اختر" کنایه ازهفت آسمان وتمام سیّارات
مَنصب: مقام و مرتبه
صاحب جاهی : صاحب مقامی
معنی بیت: رندان وقلندران درعین تهیدستی وبی چیزی وبااینکه به جای بالش نرم،خشت بربالین می نهند بنگر که چگونه دارای قدرت ومقامی خارق العاده هستند آنهابرقلّه ی ستارگان پای گذاشته ودرآسمانهاسیرمی کنند.
گدای میکده ام لیک وقت مستی بین
که نازبرفلک وحکم برستاره کنم
سر ما و درمیخانه که طَرف بامش
به فلک بَرشد و دیواربدین کوتاهی
طَرف بامش: گوشه ی بامش
بَر شد: بالا رفت
معنی بیت: همواره سرارادت وتسلیم ما برخاک آستانه ی میکده ی معرفت بادا که گوشه ی بامش به ظاهردیوار کوتاهیست امّا درحقیقت آنقدر سربلند است که سربه فلک کشیده وازهمه ی بناهاسرافرازتراست.
سرتسلیم من وخشت درمیکده ها
مدّعی گرنکند فهم سخن گو سر وخشت
قطع این مرحله بی همرهی خضرمکن
ظلمات است بترس ازخطر گمراهی
قطع: بریدن راه، پیمودن
"مرحله" کنایه ازطریق سیروسلوک ومعرفت است که درنظرگاه عارفان وسالکان،چندین مرحله و منزل باید بپیمایی تابه سرمنزل مقصود برسی.
خضر: خضر نبی که پس از نوشیدن آب حیات عمر جاوید یافت. کنایه ازراهنما ودلیل راه
معنی بیت: مبادا بدون راهنما ودلیل راه درطریق سیروسلوک گام بگذاری دراین راه ازهرگوشه ای صدهاخطردرکمین است وظلمات وتاریکی همه جارافرا گرفته وچه بساکه گمراه شوی وبه هدف نرسی.
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صداهتمام ونشد
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل
کمترین ملک توازماه بود تا ماهی
فقر درکوی عشق به معنای نیازمندی به ناز معشوق است.
"ازماه تاماهی" ایهام دارد:۱- ازکره ی ماه تاکره ای دیگر ۲-ازآسمان تا ماهی دریاها(اعماق دریاها) اوج آسمان تا عمق دریا.
معنی بیت: ای عزیز اگردرکوی عشق توفیق نیازمندی به نازمعشوق نصیبت گردد گویی که به سلطنتی رسیده ای که قلمروتوازاوج آسمانها تا اعماق دریاهاست.
دولت فقرخدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت وتمکین من است
تو دَم فقر ندانی زدن از دست مده
مَسند خواجگی ومجلس تورانشاهی
این بیت تذکّری به تورانشاه وزیرشاه شجاع است که ظاهراً غرق امورات وتجمّلات حکومتی شده است.
دَمِ فقر ندانی زدن: توغرق تجمّلات هستی ونمی توانی دم از فقر ودرویشی بزنی
مسند: تکیه گاه، مقام و مرتبه
معنی بیت: ای خواجه تورانشاه، توکه به جایگاه وزارت تکیه زده وغرق تجملّات هستی نمی توانی دم ازفقرودرویشی بزنی بنابراین بی سبب مقام وموقعیّت دولتی خود ومجلس وزارت تورانشاهی راازدست مده وبه همان مسندتکیه بزن
ای توانگرمفروش این همه نخوت که تورا
سر وزر درکنف همّت درویشان است
حافظِ خام طمع شرمی ازاین قصّه بدار
عملت چیست که فردوس برین میخواهی
معنی بیت:
خام طمع : کسی که فزونخواهست وخیالات غیرممکن و طمع های بزرگ در سر دارد.
فردوس برین: بالاترین وبهترین نقطه ی بهشت
ای حافظ که زیاده طلب هستی وخیالات محال درسرمی پرورانی مگرکدام اعمال نیکوداشتی که توقّع داری بالاترین نقطه ی بهشت نصیب تو گردد؟
دارم ازلطف ازل جنّت فردوس طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم
- ۹۹/۰۹/۲۵
- ۲۹۳ نمایش