حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

عید‌اسـت و آخر گُل و یاران درانتظار

دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۴۳ ب.ظ



عید‌اسـت و آخر گُل و یاران درانتظار 

ساقی به روی شاه ببین ماه ومی بیار 

"عید" باتوّجه به بیت بعد "عید فطر" روز اول ماه شوّال است که احتمالاً با ماههای پایانی بهار (آخرگل) همزمان شده است."ساقی به روی شاه ببین ماه" هنوز هم مرسوم است که با دیدن ماهِ شب اوّل ماه (ماه نو) در چهره‌ی زیبا ، چهره‌ی مؤمن ، آب ، آینه یا سبزه نگاه می‌کنند. ضمن ِ آنکه حافظ، صورت شاه احتمالاً (شاه شجاع) رابه زیبایی به ماه تشبیه کرده است.......
معنی بیت :ای ساقی، پایان ماهِ رمضان است و بهار و گل درحالِ وداع هستند،  عید است ودنبال ِماه نگرد! ماه رادررخسارشاه ببین و شراب بیاور که یاران همه درانتظارند.روی شاه را ماه بگیر و با آوردنِ شراب، عید فطر را اعلام کن. 
بیاکه تُرک فلک خوانِ روزه غارت کرد
هلال ِ عید به دورقدح اشارت کرد.


دل بَرگرفته بودم از ایّام گل ولی 

کاری بکرد همّتِ پاکانِ روزه دار 


دل برگرفته بودم : دل کنده وقطع امید کرده بودم.
ایّام ِگل : بهار ، هنگام شادخواری و خوشگذرانی 
همّت: اراده وقدرت 
معنی بیت : از شرابخواری و خوش‌باشی در ایّام بهار(احتمالاً مصادف با ماهِ رمضان بوده) ناامید شده بودم. چون دراین ماه معمولاً میکده ها تعطیل و شرابخواری ممنوع بوده است. امّا همّت واراده یِ روزه داران ِپاکدل که مصمّم واستوار، روزه گرفته و این ماه رابه آخررساندند،فرصتی نیکو نیز برای ِ ما مهیّا کردندتا دراواخر بهار دَمی به شادخواری بپردازیم. 
روزه یکسوشد وعیدآمد ودلهابرخاست
مِی زخُمخانه بجوش آمدومی باید خواست.


دل درجهان مَبند و به مستی سؤال کن 

از فـیض جام و قصّه‌ی جمشیدِ کامگار 


به مستی : از روی مستی، در حال مستی    سؤال : پرسش کردن 
فیض :بهره وعنایت، لطف ، عطا
جام باتوجّه به حضور "جمشید" دراین بیت، همان جام جَم" معروف است. 
جمشید نام پادشاهی افسانه ایست که برخی از مورّخان اورا را پسر صلبی طهمورث وعده‌ای دیگربرادر طهمورث و بعضی هم برادرزاده‌‌اش دانسته‌اند. نام او ابتدا "جم" به معنی سلطان و پادشاه بزرگ بود و سیر عالم می‌کرد و خورشید در نقطه‌ی اول حَمَل بود که به آذربایجان رسید ، دستور داد تخت مرصّعی را در جای بلندی گذاشتند و تاج مرصّعی بر سر نهاد و بر آن تخت نشست ، آفتاب بر تاج تختش تابید و درخشش و نور از آن برخاست ، از آن پس "شید" به معنی نور بر نامش افزودند و "جمشید" گفتند یعنی پادشاه روشن و در آن روز جشنی برپا ساختند و آن روز را "نوروز" نام نهادند. جمشید هفتصد سال یا به قول عده‌ای ششصد و هفده سال حکومت کرده ، مردی ثابت‌قدم و به خداپرستی معتقد بوده ولی بعدها ادّعای الوهیّت کرد و ضحّاک تازی بر او لشکر کشید. در زمان حکومت وی عمران و آبادی زیادی در جهان ایجاد شد. گویند او اولین کسی است که در کوه و صحرا جاده پدید آورد ، حمام ساخت ، استنباط علم طبّ نمود و شراب انگور ، آتش ، تیر و کمان را نیز از اختراعات او دانسته‌اند و نیزمهمّترین افسانه ای که ازومانده این است که گفته‌اند جامی بلورین(جام جَم) داشت که در آن اطراف و اکناف جهان را تماشا می‌کرد! ، در ادبیات فارسی گاه او را با سلیمان یکی گرفته‌اند!
کامگار : کامیاب و بهره‌مند.
معنی بیت:
به دنیایِ ناپایداردل مَبند وشرابی بنوش وازروی ِ سرمستی، سرانجام ِجمشید را بپرس که با آن همه بهره‌مندی بلاخره از این دنیا رَخت بربست ورفت. همه چیز فناشدنیست،بنابراین با زیرسئوال بُردن ِ بعضی چیزها،به خیلی پاسخ های روشنی خواهی رسید!
قدح به شرط ادب گیر زانکه  ترکیبش
زکاسه ی سرجمشید وبهمن است وقباد


جزنقدجان بدست ندارم شراب کو؟ 

کآن نیز بر کرشمه‌ی ساقی کنم نثار 


( نقد : زر و سیم رایج ، پول
نقد جان :  جان به زر و سیم تشبیه شده است. حافظ ظاهراً زروسیم ندارد وقصد دارد جان رابجای سیم وزربه ساقی بپردازد و شراب خریداری کند. امّا این ظاهرکاراست، وروشن است که حافظ   درباطن خیلی تمایل دارد جان خویش را برای کِرشمه وعشوه یِ ساقی نثارکند و دنبال بهانه  می گردد.
معنی بیت : برای  شراب گرفتن، نقدینگی وزَر وسیم  لازمست که ندارم. به غیرازجانم هیچ چیزباارزشی نمانده ، من که ازخیلی وقت پیشترحاضربودم جانم رافدای غمزه‌ی ساقیِ زیبا روی کنم. پس شراب دهید تا این نقدِ باقیمانده را هرچه زودتر قربانیِ عشوه های ساقی کنم که بیش ازاین نمی توانم طاقت بیاورم.
"ساقی" درغزلیّاتِ حافظ همان جایگاهِ معشوق است. حافظ که قبل ازاین به خاطر نازِ ساقی،درخرقه آتش زده ودل ودین باخته بود، سرانجام دراینجا گام آخر رانیزعاشقانه برداشته ومنتظرفرستی است تاجانش را به قربانگاه بَرد.
درخرقه زَن آتش که خم ِ ابروی ِ ساقی
بَرمی شکند گوشه ی محرابِ امامت 


خوش دولتیست خرّم‌وخوش،خسروی کریم 

یـا رب ز چـشـم زخم زمـانش نگـاه دار 


منظورازدولت در اینجا اشاره به حکومت است.
خسرو : پادشاه 
کریم : بخشنده 
چشم زخم : آسیبی که از چشم بد برسد. معنی بیت : دولتیان وصاحب منصبان همه خوب هستند وپادشاه بزرگوار وبخشنده ای داریم. روزگاردرسایه‌ی بخشندگی ِ پادشاهی خوش وخرّم است. خداوندا ! او را از آسیب چشم زخم زمانه محافظت فرما . 
عمرخسرو طلب اَرنفع ِ جهان می طلبی
که وجودیست عطابخش و کریمی نفّاع


می خور بشعربنده که زیبی دگردهد 

جام مُـرصـّـع توبدیـن درّ شاهـوار 


زیب : زیور ، زینت
جام مُـرصّع : جامی که مُزیّن به گوهرولعل ومُروارید باشد.
درِّ شاهوار : مرواریدِ قیمتی و بسیار با ارزش ، دراینجااستعاره از همین غزل است .یعنی این غزل ِ باارزش، با مُروارید برابری می کند. 
معنی بیت :خطاب به شاه است می فرماید:
همراه با شعرِمن شراب بنوش، زیرا که ساغر گوهر نشان تو به شعر من (درّ شاهوار) زیبایی دیگری می‌بخشد. 
 البته چون مخاطب شاه است، جام ِ مُرصّع ِاوبه شعر حافظ زیبایی بخشیده است. سخن بگونه ایست که آدمی چنین می پندارد که قراراست شعرحافظ به مجلس ِ شرابخواریِ شاه زینت دهد،لیکن حافظ رندانه، جای واژه ها را جابجا کرده تا به طبع کودکانه ی شاه بَرنخورد! وگرنه شعرحافظ اززمان آدم که در بهشت ساکن بود، زینتِ اوراق گلها بوده است چه رسد به مجلس ِشاه که درمقابل بهشت جایگاهی ندارد!
شعرحافظ درزمانِ آدم اَندرباغ ِ خُلد
دفترنسرین وگل را زینتِ اوراق بود


زآنجاکه پرده پوشی ِعفو کریم توست 

برقلبِ ماببخش که نقدیست کم عیار 


پرده پوشی : گذشت و عفو ، وانمودکردن به ندیدنِ گناه کسی،  نادیده انگاشتن
عفوکریم : انتهای ِبخشندگی
قلب :  ایهام دارد : 1- سکّه‌ی تقلبی و بی ارزش   2- دل
نقد : سیم و زر
کم عیار : طلایی که ناخالصی زیادی داشته باشد.
معنی بیت : همچنان شاه مخاطب شاعراست می فرماید:
وقتی سخن ازمنتهای بخشندگی ِ تو وطرزنادیده گرفتنِ گناه توسط تو هست، پس سزاواراین است که بر دلِ سیاه و کم ارزش ما خطاکاران ببخشایی  ومارا موردِ عفو  وبزرگواری قراردهی.
حافظ نسبت به خطا وگناه،نگرش خاصّی دارد وهرگزخطاکارانی راکه قصدِ آزاردیگری نداشته ودر چهاردیوار شخصی مُرتکبِ گناه می شوند،موردِ نکوهش وطعن وطنز قرارنمی دهد. وحتّا دربعضی جا خطاها را دارای اعتبار وارزش نیز می داند وبراین باوراست که خطاهای ما باعث جلبِ رحمت وعنایتِ حق می گردد.
سهو وخطای بنده گرش اعتبارنیست
معنی عفو ورحمتِ آمرزگارچیست!


گرفوْت شدسحورچه‌نقصان صبوح هست 

از می  کنند روزه گـشـا طـالـبــان یـار 


فوت شد: سپری شد،گذشت
سحور: سحری،آنچه که روزه گیران به هنگام سحر خورند.
صبوح: شرابی که درصبحگاهان می نوشیدند.
روزه‌گشا :آنچه که باآن روزه داران روزه ی خود می گشایند.  گشودن روزه ، افطار
معنی بیت :
 اگرچه عیدفطرآمد و ایّام ماه رمضان سپری شدو دیگراز سحری خبری نیست اشکالی ندارد! نگران نباشید، شراب صبگاهی که هست!
"شرابخواری با روح ِروزه داری منافات دارد وروشن است که   شاعر نوعی طنز وتمسخر رانیزچاشنی ِ سخن کرده است.!
درمصرع دوّم درتاییدِ حرفهای خود می فرماید:
 آری خواستاران ِیار ،با شراب وباده  افطارکرده وروزه هایشا‌ن را می گشایند! 
شاعربه طنز وطعنه، "صبوحی" رابه روزه داران معرفی کرده وتبلیغ طریق ِ رندی می کند:
به صفای دل رندانِ صبوحی زدگان
بس درِ بسته به مفتاح دعا بگشایند


ترسم که روز حشرعنان برعنان رود 

تسبیح شیخ وخرقه‌ی رندشرابخوار 


ترسم : می‌ترسم ، شک دارم ، گمان کنم    روزحشر : روز قیامت ، رستاخیز ، روز حساب
عنان‌برعنان‌رود : مُحاسباتِ امروزی مادرموردِ حساب رسی درقیامت به هم بریزد وقضاوتِ پروردگار بگونه ای که خارج ازتصوّرماست صورت پذیرد. 
تسبیح : ذکر گفتن ، سبحان‌الله گفتن
معنی بیت : 
می فرماید: برداشتِ من این است که در روز قیامت، چنین که ما می پنداریم نخواهد بود! شاید خداوند درموردِ شیخ ِ تسبیح به دست ورندِ شرابخوارطوری دیگر قضاوت کند وجاهایشان عوض شود! یعنی رند به بهشت رود وشیخ به دوزخ! یاشاید هردوگروه قاطی شوند و قضاوتِ خدا درموردِ هردو یکسان باشد! یعنی خداوند یا هر دو را بپذیرد یا هر دو را رد کند. قضاوت خداوندباقضاوت آدمیان متفاوت است. 
درجای دیگردرهمین زمینه می فرماید: 
ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست  
نان حلال شیخ ز آب حرام ما  


حافظ چورفت روزه و گل نیزمی‌رود 

ناچارباده نوش که ازدست رفت کار


معنی بیت : ای حافظ ماه رمضان که مصادف باموسم ِ بهاربود درحال ِسپری شدنست و بهار هم که به زودی به پایان می‌رسد. ناگزیربه میگساری و خوش‌باشی بپرداز که فرصتی باقی نمانده است. 
بهار  می گذرد  دادگسترا  دریاب
که رفت موسم وحافظ هنوز مِی نچشید

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۴
  • ۱۳۰ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی