کنون که میدَمد از بوستان نسیم بهشت
دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۰ ب.ظ
کنون که میدَمد از بوستان نسیم بهشت
من و شرابِ فرح بخش و یار حورسرشت
حافظ این نکته رابخوبی درک کرده بود که احساس گناه کردن آدمی را خشک وخشن وپریشان خاطرمی کند. اغلب ادیان قرنهاسعی وتلاش کرده اندتابه انسانها تلقین کنند که شماگناهکارید وباید ازاین دستورات اطاعت کنیدتاگناهانتان بخشیده شودوگرنه درآتش دوزخ به سخت ترین وجه ممکن مجازات خواهیدشد.
ادیان ومذاهب؛ سعی می کنندبا ایجاداحساس گناه آدمیان را سرشار ازتنش و درگیری کرده وآنهارابه بردگانی مطیع ودست آموزتبدیل کنند. روشن است انسانی که خود راگناهکاردانسته ودائمااز مجازاتهای هولناک بترسد راحت ترازدیگران تن به بردگی می دهد ومتقابلا کسی که معصومیت خودرادرک کرده و احساس گناه نکند شادمانه تر؛ لطیف تر ومنعطف ترازدیگران زندگی می کند وهرگزبه هیچ قیمتی تن به بردگی نمی دهد. کودکان نمونه ی بارز این ادعا هستند آنها معصوم وبی گناه هستند وبسیارلطیف وشاد زندگی می کنندامابه مرور که رشدمی کنند ازسوی خانواده؛ اجتماع وبه ویژه مذاهب؛ گناهکار شناخته شده ومعصومیت ولطافت خودرا ازدست می دهند تااینکه تبدیل به یک برده ی مطیع و متعصّب شوند. رسالت حافظ این هست که مارا از شرّاین احساسات منفی وویرانگر برهاند وبه ما دراین غزل ناب این نکته رابرساند که جهنم ودوزخی درجایی دیگرجز «اکنون واینجا» وجودندارد هرچه هست به خودمان بستگی دارد اگر شادمانه وعاشقانه زندگی کرده وآن رابه جشن وضیافت تبدیل کرده باشیم دربهشت هستیم واگر زنجیرهای سنگین خرافات بردست وپاهای خودبسته ونتوانسته باشیم همراه بانسیم به رقص درآمده وبه تابش نور خورشیدسرمست شده وشادمانه نفس بکشیم درجهنم بسرخواهیم برد.
کنون: اینک؛ اینجا؛ حالا؛ کسی که بتواند بیشترین وقت خودرادرزمان حال شادمان ومسرور زیسته وقدردان زندگی بوده باشد درحقیقت اودربهشت ساکن هست.
می دَمد: می وزد.
بوستان:جائی که سرشار ازعطروبوی دل انگیزاست،بستان، باغ
حور: زیباروی بهشتی
حور سرشت: کسی که فطرت پاک وذات زیبائی دارد.
احتمالاً موسم بهاراست وحافظ عزیز، با درکِ لطافت وصفای باغ وبوستان، به وَجد آمده وعواطف واحساساتِ درونی را درقالبِ این غزل زیبا وشورانگیز بیان نموده است.
معنی : اینک که(موسم بهاراست و) ازباغ و بوستان نسیم شورانگیزی یه لطافتِ نسیم بهشت می وَزد، من هم به اتّفاقّ یاری زیبارو که همانندِ حوریان بهشتیست باجامی شراب، ازاین نعمت استقبال می کنم وبه عیش ونوش می پردازم. بااین یارحورسرشت وجام شراب سعی می کنم فضا رابهشتی تربنمایم.
عاشق ورندم ومیخواره به آوازبلند
این همه مَنصب ازآن حورپریوَش دارم
گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز
که خیمه سایه ی ابراست وبزمگه لبِ کِشت
گداَ: درغزلهای حافظ معناهای متفاوت دارد دراینجا همان فقیروتهیدست.
لافِ سلطنت: ادّعای پادشاهی کردن
خیمه: چادر، کنایه ازآسمان گنبدیست.
بزمگه: مجلس ِ عیش ونوش، بزمگاه
لبِ کشت: کنارکشتزار
معنی بیت: امروز(اینجا واکنون) که موسم بهاراست ونسیم بهشت مَشام فقیر وغنی را می نوازد، گدای تهیدست چرا نتواند ادّعای پادشاهی کند؟ زمین وزمان سرشار ازنعمتِ رایگان است هرکسی می تواند بادرکِ این زیبائیها خودرا خوشبخت وکامران ببیند، نیازی به دارایی وثروت ومکان نیست، چشمهارا بایدشست جوردیگربایدنگاه کرد حتی تهیدست وفقیرنیزاگرخواسته باشد می تواند با درک این موضوع؛ بدون داشتن امکانات مادی ادعای سلطنت کند. ببین که سایه یِ ابر چگونه به رایگان بسانِ خرگاهِ پادشاهان، خیمه ای خیال انگیز برافراشته نموده ودراختیارهمگان قرارداده است؟ ببین چگونه کنار کشتزاران چه سان باشکوه وشورآفرین گسترده شده وتورابه جشن وضیافت دعوت می کند؟ .
ساقیا سایه ی ابراست وبهار ولبِ جوی
من نگویم چه کن اَراَهل دلی خود توبگوی
.
چمن حکایتِ اردیبهشت میگوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بِهِشت
اردیبهشت: در اوستا، اَشَه وَهیشتَه و در پهلوی اُرت وَهیشت مرکّب از دو جزء است : اول اَرتَه به معنی درستی و راستی و پاکی و تقدس . دوم وهیشته صفت عالی از وِه به معنی به و خوبست. معنی ترکیبی این لغت به معنی مانند بهشت باشد چه ارد به معنی شبیه و مانند آمده است و چون این ماه وسط فصل بهار است و نباتات در غایت نشو و نما و گلها و ریاحین تمام شکفته و هوا در نهایت اعتدال ، بنابراین اردیبهشت خوانند.
بِهِشت: ازدست دادن
معنی بیت: دراین ماه اردیبهشت،باغ وچمن وصحرا، به راستی که تصویری ازبهشت را منعکس کرده و این پیام را بازگومی کند که هرکسی که نقد را(عیش ونوش وجشن وضیافت دراین فضا؛ اینجا واکنون را) به امیدِ عیش ونوش فردا(روزقیامت) ازدست دهد عاقل نیست.
درعیش نقدکوش که چون آبخورنماند
آدم بِهِشت روضه ی دارالسّلام را
به می عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت
عمارت : آبادانی ،بازسازی ونوسازی
برآن سراست: درسرقصد دارد
ازخاک ما بسازدخشت: یعنی سرانجام روزگار ماراخواهدکُشت وماتبدیل به خاک بی ارزش خواهیم شد که تنها به دردِ خشت درست کردن می خورد. روزگارقصد دارد ماراباشدّت تحقیر کند.
معنی بیت: با پرداختن به عیش ونوش، سعی کن دلت رابازسازی کنی وبا شوروشادی آبادش کنی، چراکه روزگار قصد دارد ازخاکِ جسم ما خشتهای بی ارزش بسازد وماراتحقیرکند. پس هشیارباش پیش ازآنکه روزگار قصدش راعملی کند تو دست بکارشو وتامی توانی به برقص وآوازبخوان وبه شادمانی بپرداز.
خیز ودرکاسه ی سرآب طربناک انداز
پیشترزانکه شود کاسه ی سرخاک آنداز
وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چوشمع ِصومعه افروزی ازچراغ کُنِشت
پرتو: فروغ ،روشنایی، بازتاب
چو: زمانی که
شمع: چراغ
صومعه: خانقاه صوفیان
افروزی: روشن کنی
کُنشت: آتشگاه زرتشتیان
درخوانش این بیت باید درنظرگرفته شود که "وفا مجوی زدشمن" یک جمله است و"پرتوی ندهد مربوط به مصرع بعدیست. بعضی ازشارحان به این نکته توجّه نکرده ومعناهای عجیب وغریب برداشت نموده اند! معناهایی که دوباره شارحان دیگری را نبازدارد تا توضیحات آنهارا تشریح نموده وبرای عموم قابل فهم سازند! کسی چه می داند شایدهم نخواستند درمورد زرتشت سخن بگویند موضوع راطوری پیچانده اندکه غیرقابل درک شود!
معنی بیت: ازدشمن انتظاروفاداری وحمایت نداشته باش به همان دلیل که: زمانی که بخواهی چراغ صومعه را؛ ازآتش زرتشتیان وام گرفته وروشن کنی(روشن کردن ِشمع صومعه به وسیله ی آتش همیشه فروزان آتشگاه زرتشتیان) مطمئن باش که نتیجه ی دلخواه نخواهی گرفت، اینچنین چراغی روشنایی نخواهدبخشید.چرا؟
اول اینکه چراغ صومعه «شمع» هست روشن است که نورشمع بسیارضیف است.
دوم اینکه صومعه باید خودش،منبع نور وآتش داشته باشد ووابسته به آتش دیگری نباشد. چراغ و روغن وفتیله وآتش ونور باید درصومعه به وفوربوده باشد تا همانند آتشگاه زردشتیان بی وقفع روشنایی تولید کند، روشن نگاهداشتنِ شمع باآتش دیگران موقّتی بوده وهرلحظه احتمال خاموشی آن خواهدبود کاری که صومعه داران می کنند!
سئوال دیگر اینکه مگرمی شود ازدشمن انتظار وفاداری داشت؟
باید دانست که حافظ دراینجا به صوفیان وصومعه داران طعنه می زند که شمازرتشتیان را دشمن می پندارید امّا چراغ صومعه ی خودرا به آتش آنها روشن می کنید! پس شما که چیزی ازخودتان ندارید هرگزتوفیقی حاصل نخواهید کرداین کارشما پرتوی درپی نخواهدداشت !
باید به فکرتهیّه ی منبع روشنایی باشید. باید همانند چشمه ای باشید که ازخودش آب داشته باشد. شما چشمه ای درست کرده اید که پیوسته به درون آن آب می ریزید تاپابرجا بماند! این چشمه دیر یازود خواهدخشکید.
زکُنج صومعه حافظ مجوی گوهرعشق
قدم برون نه اگرمیل جستجو داری
مکن به نامه سیاهی ملامتِ من ِ مست
که آگه است که تقدیربرسرش چه نوشت؟
نامه سیاهی: سیاه بودن ِکارنامه ی اعمال، کنایه از گناهکاربودن.
معنی بیت: ای صوفی،ای زاهد وای مدّعی، حافظ ِمست رابه گناهکاری، شرابخواری ورندی متّهم نکنید، سرزنشم نکنید که چرا چنین کردم وچرا چنان گفتم برای اینکه هیچ کس نمی داند که سرنوشت اوچگونه رقم خورده است. کسی چه می داند آن دیگری با مصائب ومشکلاتی دردرون خویش درنبرداست؟
به هرکس دراین دنیا نقشی سپرده شده تا نقش خودرا بازی کند. نباید کسی را به بهانه ی اینکه نقشش مثبت است یامنفی سرزنش کرد. دنیا صحنه ی بازیگریست، خالق هستی تهیه کننده وکارگردان، وماهمه بازیگرانی هستیم که وظیفه داریم نقشمان را به نحواحسن بازی کنیم. هیچکس گناهکارنیست و نباید کسی مورد قضاوت؛ سرزنش وتحقیر قرارگیرد.
مکن دراین چمنم سرزنش به خودرویی
چنانکه پرورشم می دهند می رویم
قدم دریغ مَدار از جنازه ی حافظ
که گرچه غرق گناه است میرودبه بهشت
جنازه: تابوت حامل جسد
معنی بیت: درادامه ی بیتِ قبلی، خطاب به واعظ وزاهد وعابد:
حافظ اگرچه گناهکاراست ، رند وشرابخوار است(البته ازمنظرشیخ وزاهد وواعظ) لیکن ازآنجاکه مردم آزاری نکرده، فضولی درکاردیگران نکرده، ریا وتزویرننموده ومیل به ناحق نشان نداده است به مددِلطف وعنایتِ بی نهایتِ دوست راهی بهشت می شود همانگونه که زندگی رابه بهشت تبدیل کرده بود پس ازمرگ نیزهمانگونه خواهدبود.
بنابراین بدبین مباشید، به رحمتِ بی پایان خداوند ایمان داشته باشید ودر تشییع جنازه ی حافظ شرکت کنید تابرای شما نیزازاین بدرقه ثوابی نصیب گردد چون حافظ درتمام عمرخود قدردان زندگی؛ عاشق خود ودیگران بوده، گناهکارهم که بوده باشد بی شک موردلطف خداوندقرارگرفته و اهل بهشت خواهدبود.
بهشت نصیب ماست ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند.
- ۹۹/۰۹/۲۴
- ۳۰۷ نمایش