حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین نظرات

اگر به مذهب ِ تو خونِ عاشق است مُباح

سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ ق.ظ



اگر به مذهب ِ تو خونِ عاشق است مُباح
صَلاح ماهمه آنست کان تو راست صَلاح
مذهب: روش،راه ورسم
مُباح: روا، جایز،حلال داشته شده
صلاح: مصلحت، شایسته
خطاب به معشوقی زمینیست.به احتمال زیاد روی سخن باشاه شجاع ِ خوش سیما ومحبوب دل حافظ است که بیشترین غزلهای عاشقانه ی شاعررا به خود اختصاص داده است. ازحال وهوای غزل چنین بنظرمی رسدکه این غزل درزمانی سروده شده که شاه شجاع علیرغم میل قلبی، تحتِ فشارتندرویان ودلواپسانِ آن روزگاران، ناگزیرشد فرمان تبعید حافظ به یزد را به حکم تکفیر! صادرکند. حافظ درزمان حکومت شاه شجاع، باغزلهای تند وآتشین حملات شدیدی علیه متعصبین ومتشرعین ریاکار داشته وبه همین سبب موردخشم وکینه ی آنها واقع شده بود.  
چنانکه پیشترنیزگفته شده، رابطه ی حافظ با شاه شجاع بسیارفراترازرابطه ی شاه وشاعر بوده، زیرا به استنادِ غزلیّاتی که دردسترس ماست حافظ نسبت به شاه شجاع ِ خوش سیمای سروقامت، یک احساس عاطفی ِ عمیقی داشته وهرگز به رغم اتّفاقاتِ زیادی که بین این دورُخ داد ذرّه ای فروکش نکرد وتا پایان زندگی شعله ورباقی ماند. حافظ دراینجا به کنایه به معشوق می رساند که امضای فرمان تبعید یعنی امضای ریخته شدن خون من! اگرراه ورسم توچنین است من تابع فرمان توهستم.......
معنی بیت: ای محبوب، اگردرمسلک ومَرام توریخته شدن ِخون ما حلال است وتو قصدِ گرفتنِ جان مارا کرده ای، تردیدبه دل راه مده وخاطرمبارک رامشوّش مکن صلاح ومصحلتِ مانیزدرهمین است که تودراندیشه ی آنی، آنچه که دردل داری همان را اجراکن که مصلحت ماهم برآورده شود.
توصاحبِ اصلی ِ دل وجان ومال ومنالِ ماهستی، تصمیم گیرنده تویی که معشوق هستی، عاشقان رابرسرخودهیچ حکم نیست. 
درمَرام ومَسلکِ عاشقی این چنین است، عاشق پیرومذهبِ معشوق است معشوق هرچه حُکم کند اطاعت می کند.
عاشقان را برسرخودحُکم نیست
آنچه فرمانِ تو باشد آن کنند.



سوادِ زلفِ  سیاهِ تو جاعل الظُّلمات
بَیاض ِ روی چو ماه تو فالق الاَصباح

سواد: شبح وسیاهی ِ شهرکه ازدوردیده می شود
جاعل: خَلق کننده
جاعل الظلمات: آفریننده ی ظلمت وگمراهی
بیاض: سپیدی
فالق: شکافنده
اصباح: درآمدن بامداد
فالق الاصباح: شکافنده ی صبح
معنی بیت: شبحی که اززلفِ سیاهِ تودرچشم عاشقانت نمایان می شود کُفر وگمراهی عاشقان رارقم می زند. سیاهی ِ زلف توآفریننده ی تاریکی وگمراهیست وسپیدی رویِ ماهِ توشکافنده ی بامدادان است. 
دراینجاحافظ باهنرنمایی ازتضادِ بین تاریکی وگمراهی وروشنایی، حقیقتِ ماهِ رویِ معشوق رانمایان کرده است. 
سیاهی زلف درادبیّاتِ ما نمادِ کفر وگمراهیست. لیکن چون نیک بنگریم حقیقت نیز دردرونِ همین کُفرنُهفته است.(حقیقت همان چهره ی روشنِ چون ماه ِ معشوق است که درزیرحجابِ زلف نهان است)
گفتم که بوی ِزلفت گمراهِ عالمم کرد
گفتا اگرببینی هم اوت رهبرآید.



ز چینِ زلفِ کمندت کسی نیافت خلاص
از آن کمانچه ی ابرو و تیر چشم نَجاح

نَجاح: رستگاری ونجات
معنی بیت: ازچین وشکنِ وخم اندرخم ِ زلفِ کمندسای توکسی نمی تواندخلاصی یابد وهمچنین کسی نمی تواند ازتیرمژگان وکمان ِ ابروی تو نجات یابد. هرکس گرفتاراین کمند شده ودرمعرض این تیرقرارگرفته باشد تاابدخلاص نخواهدشد.
ضمن آنکه "چین" علاوه براینکه رساننده ی معنیِ شکن هست راه ِ دور ودرازسفربه کشورچین که درآن روزگاران شهرتی داشته رانیزدرذهن تداعی می کند ودرازی کمندِزلف رافزونی می بخشد تاکسی نتواند ازآن نجات پیداکند.
تادل هرزه گردِ من رفت به چین ِ زلفِ او
زان سفر درازخود عزم وطن نمی کند. 



زدیده‌ام شده یک چشمه درکنارروان
که آشنا نکند در میان آن مَلّاح
آشنا: شنا،آب بازی
ملّاح: ناخدا وکشتی بان
معنی بیت:
ازغم فراق ودوری توازبس که گریه می کنم  و اشگ می ریزم درکنارچشمانم چشمه ای روان شده که ازبیم ِ گرفتارشدن درمیانِ موج های توفنده ی آن،هیچ ناخدایی جراتِ نمی کند  در درون آن شناکند!
سیل است آب دیده وهرکس که بگذرد
گرخود دلش زسنگ بودهم زجا رود!



لبِ چو آبِ حیاتِ تو هست قوّتِ جان
وجودِ خاکی ما را ازاوست ذکررواح 
ذکررواح:ذکرشبانگاهان
آب حیات: آب زندگانی
معنی بیت:
لبِ سرخ وآبدار توکه مانندِ آبِ حیات گوارا و زندگی بخش است  قوّتِ ونیروی جانِ ماست. معنویّتِ وجودِ خاکی ِ ما ووردهای شبانگاهی ِ ما نیزفقط به منظوردستیابی به این لبِ همچون آب حیات توست .
به کجابرم شکایت به گویم این حکایت 
که لبت حیاتِ مابود و نداشتی دَوامی




بداد لَعل لبت بوسه‌ای به صد زاری
گرفت کام دلم ز او به صد هزار الحاح
الحاح: اصرار وپافشاری
معنی بیت:
سرانجام لبِ لعلگون وسرخ تو یک بوسه به صدگریه وزاری به ما داد ودلم پس ازهزاران باراصرار وپافشاری وتمنّا کام خودراگرفت.
چولَعل شَکّرینت بوسه بخشد
مَذاق جان من زوپُرشکرباد




دعای جانِ تو وردِ زبان مشتاقان
همیشه تا که بود متّصل مَسا و صباح
مَسا: شامگاهان
صباح: سحرگاهان
معنی بیت:
ای معشوق،دعابرای سلامتی وسعادتِ تووِرد زبانِ عاشقانت هست، همیشه،بی وقفه تا زمانی که شام وسحر به یکدیگرمی رسند (درتمام ساعاتِ شبانه روزی وتازمانی که چرخ فلک درحال چرخش خواهدبود)
ای گُل خوش نسیم من بلبل خویش رامسوز
کزسرصدق می کند شب همه شب دعای تو




صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ
زرند وعاشق و مجنون کسی نیافت صلاح

اگرگمان ما مبنی براینکه این غزل پیش ازعزیمت به یزد سروده شده درست بوده باشد، چنانکه می بینیم حافظ درمقطع غزل ، باشجاعت وبی باکی تمام، ازعقاید وباورهای خویش دفاع کرده وانتظار متشرّعین مبنی برتوبه ازکردارهای خودرا انتظاری بیهوده می شمارد. بیت پایانی درحقیقت خطاب به متشرّعین تندرو ودلواپسان است لیکن حافظ بارندی خودرا خطاب قرارداده تا به گوش آنها برسد.
معنی بیت: اى حافظ از ما انتظارمصلحت اندیشی ، توبه ،تقوا و پرهیزگاری  نداشته باش!آخر از رند و عاشق و دیوانه که کسی خیر و صلاح نمى‌ جوید !چه توقّعی داری؟
چه نسبت است به رندی صلاح وتقوارا؟
سَماع وَعظ کجا نغمه ی رُباب کجا؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۰۲
رضا ساقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی