حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین نظرات

اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است

سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۲۲ ق.ظ



اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است
ببانگ چنگ مخورمی که محتسب تیزست

این غزل درزمان حاکمیّتِ امیرمبارزالدین سروده شده است.وی پس از قتل شیخ ابواسحق رفیقِ شفیق حافظ،فارس وشیراز راتصرّف و ضمیمه ی قلمرو خود ساخت.
امیرمبارزالدّین پادشاهی ظالم،بی ادب،مال اندیش، عامی و بی تربیت بوده است. زمانی مایل به افراط در می خوارگی و فسق و فجور می شود و زمانی کارش به دینداری ِ متعصّبانه می کشد ودستوربه بستن میکده ها وآزارواذیتِ میخواران صادرمی کند.
وی پس از سال 752توبه ای مجدّد می کند و جمعه ها پیاده به مسجد می رود  و مصاحب زاهدانِ دراز نماز می شود و شخصاً امر به معروف و نهی از منکر می کند و شرابخواران را حد می زند و در این تعصّبات عامیانه کارش به جایی می رسد که گویند فرمان می دهد«امیرعلی مهل»کودک ده ساله و فرزند بی گناه رقیب خود ابو اسحق اینجو را بکشند.
او پس از تصّرف فارس بر شدّتِ اعمال خود می افزاید و چنان به ریا و ظاهر می کوشد که حتی دینداران حقیقی نیز از وی مشمئز می شوند و نکته سنجان او را "محتسب" می نامند.سرانجام شاه شجاع باهمدستی برادر خود، پدررا ازتخت پادشاهی برکنارو خودبرجای پدربرتخت نشست. 

باده:شراب انگوری
بیز: بیختن
باد گل بیزاست: یعنی بادمی وزد وگلها را می پراکند وآدمی رابه شرابخواری وسوسه می کند. 
مُحتسب: محاسبه گر،ماموران نهی از منکر که با  شراب خوارگان برخورد دولتی و قانونی و شرعی داشته اند. 
تیز:بُرنده ، در این جا به معنی سختگیر و هوشیار می باشد.
چنگ: از آلاتِ موسیقی است.
به بانگِ چنگ: باصدا وآوای چنگ
معنی بیت : اگر چه شراب، روح افزا وشادی بخش است و باد مشغول پراکندن گل است وآدمی را وسوسه به عیش وعشرت می کند لیکن مواظب باشید، بی سروصدا شراب بنوشید، باآلات موسیقی وآواز به عشرت مپردازید که محتسب( امیرمبارزالدّین وماموران حکومتی) بیدار وهوشیارهستند. پنهانی شراب بخورید که اگردستگیرشوید تعزیر خواهیدشد.
دانی که چنگ وعودچه تقریرمی کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می کنند



صُراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایّام فتنه انگیز است

صُراحی: ظرف ظریفی که به اشکال مختلف ساخته می شد.ابتدا شراب ازخُم واردصراحی شده سپس به وسیله ی آن به پیاله ها ریخته می شود . تُنگ، امروزه پارچ  می گویند.
حریف: هم پیاله
به چنگ افتد:بیانگر این مطلب است که شراب و حریف ِموافق به سختی یافت می شده است.
به عقل نوش: بااحتیاط بنوش
ایّام فتنه انگیزاست: کنایه ازاوضاع ناموافق سیاسی واجتماعیست.
معنی بیت:
چنانچه  ظرفِ شرابی  و هم پیاله ای موافق پیداکردی هوشیار باش وبااحتیاط اقدام به باده خواری کن که روزگار ناموافق است وبسیار فتنه انگیز.
در این زمانه رفیقی که خالی ازخلل است 
صُراحیِ مِی صاف و سفینه ی غزل است



در آستین مُرقّع پیاله پنهان کن
که همچوچشم صراحی زمانه خون‌ریزست

آستین:آستین لباس.
مُرقّع: جامه ی وصله دار، جامه ای که از تکّه پارچه های دوخته شده درست شده باشد، خرقه ، خرقه ای که وصله های چهارگوش داشته باشد.در اینجا مراد خرقه ی صوفیان می باشد.
پیاله:کاسه ای که بدان شراب نوشند.
چشم صُراحی: گفتیم که  تُنگ شراب را به اشکال گوناگون مثل پرندگان و مرغابی ها می ساختند و شراب از دهان و چشم آن فرو می ریخت وبرحس وحال مستان می افزود.
زمانه خونریزست: اشاره به دوران سیاهِ امیر مبارزاست که برای اجرای احکام ظاهری اسلام در شهر خونریزی برپا بوده است.
معنی بیت: اگر که می خواهی باده نوشی کنی درپوشش خرقه ی صوفیانه این کار را بکن که ظاهر ِاَمررا رعایت کرده باشی. اگربی احتیاطی کنی، گرفتار می شوی، این زمانه به مانندِ چشمانِ صراحی که ازآن شراب سرخرنگ می ریزد،بسیار خونریز است.
خرقه دراین دوران نمادِ ریاکاری وتزویر بود. ماموران حکومتی همه خرقه پوش بودند و درلباس صوفیان ظاهرمی شدند.
چه جای صحبت نامحرم است مجلس اُنس
سرپیاله بپوشان که خرقه پوش آمد.



به آبِ دیده بشوییم خرقه‌ها از مِی
که موسم وَرع و روزگارپرهیزاست

وَرع: تقوا وپرهیزگاری
معنی بیت:
 حال که روزگار،روزگارریا وتزویر است،به حال خود می گرییم وخرقه های خود رابا اشکِ چشم می شوییم تاآلودگیهای شراب راپاک کنیم. لکّه های شراب باعثِ برمَلاشدن ِ شرابخواری ما می شود ناچاریم پارسایی و پرهیزگاری پیشه گیریم تاازشرّ ماموران حکومتی دراَمان باشیم. 
درخرقه ازاین بیش منافق نتوان بود
بنیاد ازاین شیوه ی رندانه نهادیم!



مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر
که صافِ این سرخُم جمله دردی آمیز است

مجوی عیش خوش: توقّع نداشته باش که بتوانی درچنین روزگارسیاهی که امیرمبارز رقم زده،خوشی وشادمانی داشته باشی.انتظارعیش دراین زمانه، عبث است.
دور:1- دوران و روزگار     2-گردش جام  
باژگون: واژگون، وارونه
سپهر: فلک،آسمان
منظوراز"صاف" همان شراب صافیست که در بالا وسر خُم قرار دارد و تهِ خم دُرد آلود می شود. امّا دراینجا آسمان به خُم ِشراب واژگون تشبیه شده است.چون خُم آسمان واژگونه هست پس سرخُم نیز دُردآلودشده وشراب صاف وجود ندارد.
"دُرد" همان رسوب یا لردِ ته نشین شده در خُم شراب است که طعم آن رابدمَزه می کند.
معنی بیت:
از این آسمانی که به سببِ تُندروی وافراطی گری امیر مبارزالدین واژگون شده، انتظار عیش خوش و لذّت نداشته باش. خُم آسمان واژگون شده وشراب صاف وجودندارد. همه چیز برعکس شده وبه جای عیش ولذّت، درد ورنج  واندوه است.
آن حریفی که شب وروز مِی صاف کشد
بُوَد آیا که  کند یاد زدُرد آشامی ؟



سپهر بَرشده پرویزنیست خون افشان
که ریزه‌اش سرکسری و تاج پرویز است

سپهر: آسمان
برشده: برافراشته
پرویزن: اَلَک، وسیله ای برای بیختن و اَلَک کردن آرد وشکرو....
آسمان به الک تشبیه شده است،الکی که بالاگرفته شده، یعنی همچنان بی وقفه درحال الک کردنست.
هم می توان سپهر ِ بَرشده خواند، هم سپهر، بَرشده پرویزنی ست. هردوخوانش صحیح است. "سپهر ِ برشده" یعنی آسمان ِ بالا نگاهداشته شده. "سپهر، بَرشده پرویزنیست" یعنی آسمان اَلکی بالا نگاهداشته شده است.
خون پالا: خون چکان،صاف کننده ی خون، خون افشان ،  پاشنده خون
ریزه اش: ریزترین چیزی که ازاین الک می افتد 
کسری وپرویز: نام پادشاهان معرف قدیم
معنی بیت: (به آسمان تکیه مکن) آسمان مثل الکی  بالانگاهداشته شده هست که هرلحظه درحال غربال کردن وجداساختن است،(اشاره به اینکه هرلحظه تعدادی ازمیان ما به بهانه های مختلف به آنسوی هستی سفرمی کنند) از بس که مردمان درهرلحظه کشته می شوند ازروزنه ها وسوراخهای این اَلک خون می چکد!. برای آسمان هیچ اهمیّتی ندارد که ماچه کسی هستیم، پادشاهیم یادرویش، همه چیز وهمه کس راغربال می کند، آنها که ازسوراخهای این الک(به آنسوی هستی ودنیای مرگ) می افتند محکوم به مرگ ونابودی ونیستی شده اند. ریزترین چیزی که ازاین الک به گودال نیستی افتاده،تاج باشکوه پرویز وسرکسری بوده است. (بااین حساب، همه چیز ازاین سوراخ خواهد افتاد هیچ چیزپایدارنخواهدماند) ماهاکه جایی خود داریم! هیچکس نمی تواندادّعاکند که من آنقدربزرگ هستم که ازسوراخهای اَلکِ سپهر رَد نمی شوم!
تکیه براخترشب دزد مکن کین عیّار
تاج کاووس ببُرد و کمرکیخسرو



عراق وفارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
معنی بیت:
ای حافظ تو با اشعارناب ونغزخود،عراق و فارس را تسخیر کردی، حالا بیا و بغداد و تبریز را تسخیر کن.
حافظ برخیزوببین که همانگونه که خودپیش بینی کرده بودی،نه تنها بغداد وتبریز بلکه همه ی جهان راتسخیرنموده ای. شعرتو درزمان آدم وحوّا زینتِ گلبرگهای گلهای بهشتی بود وتاجهان باقیست همچنان آرامبخش دلهای پرآشوب عاشقان ودلدادگان خواهدبود.
به راهِ میکده حافظ خوش ازجهان رفتی
دعای اهلِ دلت باد مونس ِ دلِ پاک

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۰۲
رضا ساقی

باده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی