حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین نظرات

اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد

سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۱۲ ق.ظ




اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
نهیبِ حادثه بنیاد ما ز جا ببرد
نهیب: هیبت،عظمت،ترس وبیم
معنی بیت: اگرنوشیدنِ باده نیزنتواند غم واندوهِ دل را ازخاطرماپاک کند، بی تردید ما نخواهیم توانست درمقابل فشارغم وغصّه مقاومت کنیم. بدون کمک گرفتن ازباده،  بنیادِ وجود ما ازترس وبیم غم فرومی ریزد ونابود می شویم.

چون نقش غم زدورببینی شراب خواه
تشخیص کرده ایم ومدوا مقرّراست      




اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر
چگونه کشتی از این وَرطه ی بلا ببرد

 "لنگر" وسیله ای سنگین،به شکل چنگک که به منظورآرام گرفتن کشتی دریک نقطه ازدریا،به پائین فرومی اندازند تابافرورفتن درکف دریا تعادل کشتی راحفظ کندو ازضربه های امواج سرکش ِ طوفان وگرداب ها دراَمان نگاهدارد.
فروکشیدن: فرود آوردن؛ به ‌زیر آوردن.
وَرطه: منجلاب،گرداب،محلّ خطرناک
باهجوم امواج توفنده ی غم "عقل" نیزدچار اضطراب واسترس شده است. چاره ی کاراو نیز درچنین شرایطی مستی هست، باید باده بنوشد تا برترس و وحشت خودغلبه کند. اوبدون مست کردن نخواهد توانست لنگربه پائین اندازد تا کشتیِ وجود راابتدا اندکی آرام سازد وسپس تدبیری برای خلاص شدن ازاین وضعیّتِ بحرانی بیاندیشد.
معنی بیت: اگرعقل باده ننوشد ودرعالم مستی، شجاعتِ لنگر انداختن پیدا نکندوکشتی رابرای مدّتی هرچنداندک آرام نسازدتابتواند، تدبیری درست بیاندیشد، چگونه خواهد توانست کشتیِ وجود رادرمیان این منجلابی که گرفتارشده  نجات دهد؟
لنگرحِلم توای کشتی توفیق کجاست
که دراین بحرکرم غرق گناه آمده ایم




فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک
که کس نبود که دستی از این دغا ببرد
غایبانه: غیر حضور
باخت : درقدیم به معنای بازی کرد بود وبه همین معنا آمده است.
غایبانه باخت: غایبانه بازی کرد.
دَغا: مکّار ودَغل باز
معنی بیت: فریاد ازاین درد که بازی زندگی رودرو و منصفانه نیست فلک با همگان غیرحضوری بازی می کند ماقبل ازاینکه وارد بازی شویم ومُهره های خودرابچینیم،فلک وارد بازی شده ومُهره های مارابدون اجازه ی ما وبه دلخواهِ خودمی چیند ودرنهایت ما بازنده ی این بازی می شویم. هیچ کس نمی تواند حتّا یک دست بازی با فلکِ دغل باز راببرد وپیروزمیدان شود.
نکته ی این بیت دراینجاست که ما دربسیاری ازامورات مثل: کجا به دنیا بیائیم، درچه محیطی رشدکنیم،پدرومادر وبرادر وخواهر ما چه کسی باشد و....هیچ اختیاری نداریم. قبل ازاینکه ما به این جهان هستی قدم بگذاریم برایمان انتخاب شده وبه ماتحمیل می گردد. روشن است که سایرامورات نیزمتاثّرازاین مسایل تحمیلی رقم می خورد ودرحقیقت ما بازیچه ای بازنده بیش نیستیم.
توعمرخواه وصبوری که چرخ شعبده باز
هزاربازی ازاین طُرفه تربرانگیزد




گذار بر ظلمات است خضر راهی کو
مباد کآتش محرومی آب ما ببرد

خضر: پیامبری که درظلمات به آب حیات دست یافت و عمری طولانی پیداکرد.
خضر راه: چون خضر به عنوان ناجی گمشدگان معروف است دراینحا کنایه از دلیل وراهنمای راه است. راهنمایی که رهروان رابه آب حیات رهنمون می گردد.
"آب ما ببرد" ایهام دارد:۱- آب حیات را ازبین ببردومارامحروم سازد. ۲- آبروی مارابرباددهد
معنی بیت: درطریق عشق ناگزیر گذرما به ظلمات خواهدافتاد دلیل وراهنمای راه بلد کجاست؟ مبادا آتش محرومیت وناکامی زبانه کشد وهمه ی وجودماراباآن آب ارزشمند حیات به کام خویش فروکشد ویا آبروی مارابرباددهد.
دریا وکوه درپی ومن خسته وضعیف
ای خضرپی خجسته مددکن به همّتم




دل ضعیفم از آن می‌کِشدبه طَرف چمن
که جان زمرگ به بیماریِ صبا ببرد

دل ضعیف: دل بیمار
بیماری صبا: صبا نسیمیست که درادبیّات ما به حرکتِ آهسته وبیمارگونه شهرت دارد. دراینجا منظورحافظ ازبیماری صبا، مشخصّ کردن نوع بیماری دلش هست که صبا نیزبدان مبتلامی باشد. می فرماید: من نیزبه همان بیماری  مبتلاهستم بنابراین چنانکه صبابرای رهایی ازمرگ به سیرباغ وچمن پرداخته وازهلاکت، جان سالم بدر برده، دل من نیزتصمیم گرفته به پیروی از صبا،به گشت وگذار درچمن بپردازد تاشاید از مرگِ حاصل ازبیماری صبا، جان سالم بدربرده باشد.
معنی بیت: دل ناتوان وضعیف من بدان علّت میل به سیروسیاحت درچمن وباغ دارد که همانندِ صبا بیمارشده است. همانگونه که صبا با گشت وگذاردرگلشن از پیشرفت بیماری جلوگیری کرد دل من نیزامیدواراست که بااین روش جان سالم ازاین بیماریِ صبا بدربَرد.
چون صبا باتن بیمار ودل بی طاقت
به هواداری آن سروخرامان بروم




طبیبِ عشق منم باده ده که این معجون
فراغت آرد و اندیشه ی خطا ببرد

معجون: شربت ویادارویی ترکیبی دارای فواید زیاد
فراغت: آسایش ، آسودگی خیال .
اندیشه ی خطا:خیالات شیطانی و افکارباطل  
فراغت: آسودگی خاطر
این بیت باهدف دفاع تمام عیار ازباده گُساریست ومی تواند خطاب به ساقی بوده باشد. حافظ قاطعانه والبته طبیبانه درموردِ فواید باده اعلام نظرمی کند تانگرانیهای احتمالی هم پیاله ها وهمنشینان خودرا درمورد ظنّ ِزیانبار بودن باده مرتفع نماید ومعاشران وهم پیاله ها با عطش واشتیاق بیشتری جام ها راسربکشند.
معنی بیت: ای ساقی، یا ای دوست، من درعرصه ی عشق طبیب هستم وازفواید باده کاملاً آگاه هستم بنابراین باخاطری آسوده باده بده که باده اندیشه های شیطانی را ازذهن می زداید و آسایش وآرامش ببارمی آورد.
چه ملامت بُوَد آن راکه چنین باده خورد؟
وین چه عیبست بدین بیخردی وین چه خطاست؟
چه شودگرمن وتو چندقدح باده خوریم
باده ازخون رَزان است نه ازخون شماست
این چه عیب است کزوعیب خلل خواهدبود؟
ور بُوَد نیزچه شد مردم بی عیب کجاست؟




بسوخت حافظ وکس حال اوبه یارنگفت
مگر نسیم پیامی خدای را ببرد
خدای را : محض رضای خدا
حافظ ازدست دلواپسانِ متعصّب وکج اندیشی های جاهلان و کینه توزان سوخت و کسی حال او را به دوست بازگونکرد.حافظ بادل سوخته امیدواراست که نسیم ِصبا برای رضای خدا پیامش را به یار برساند.
حافظ زگریه سوخت بگوحالش ای صبا
باشاه دوست پرور دشمن گدازمن

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۰۲
رضا ساقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی