درنمازم خم ابروی تواَم یادآمد
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۲۴ ب.ظ



درنمازم خم ابروی تواَم یادآمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
بعضی ازحافظ پژوهان، ازجمله استادسعیدنفیسی براین باورندکه مخاطب بسیاری ازغزلهای عاشقانه ی حافظ، خانم جَهانْمَلِک خاتون دختر جلال الدین مسعودشاه اینجو، شاهدخت و بانوی شاعر ایرانی است که در نیمه دوم سده هشتم هجری میزیست. او هم دوره با حافظ و عبید زاکانی بوده ومشاعره هایی بایکدیگر داشته اند. لیکن باتوجه به اینکه هیچ اسمی از وی دردیوان حافظ نیامده بنظر میرسد این برداشت صحت نداشته باشد. تنها دلیل استادنفیسی، مشابهت موضوعات غزل وهم قافیه وهم ردیف بودن تعدادی ازغزلهای دوشاعر می باشد. درصورتی که این دلیل نمی تواند سندی مطمئن بر روابط عاطفی این دوشاعربوده باشد. چراکه درآن روزگاران معمولا درمحفل شعرا یک وزن وقافیه ازسوی پادشاه یا ریش سفیدمحفل مطرح می شد وشاعران برهمان وزن وقافیه غزل می سرودند وباهم مشاعره می نمودندوقدرت نبوغ خویش رابه رخ یکدیگرمی کشیدند. بدیهی است که بااین شیوه، اغلب غزلهای شاعران ازلحاظ، مضمونها وموضاعات وهمچنین کلمات وواژه های انتخابی، تقریبا مشابه هم سروده می شد ودرنتیجه این ظن وگمان رادراذهان بعضی ایجادمی نمودکه این شاعران احتمالا باهمدیگر ارتباطات عاطفی داشته اند که اینچنین دریک ردیف وقافیه غزل سروده اند.
بااین حال به نظرنگارنده ی این مطلب، بااینکه دراین غزل زیبا ی عاشقانه نامی از مخاطب برده نشده لیکن ازجنس واژه ها وحال وهوای غزل چنین بنظرمی رسد که شاه شجاع ِ خوش سیمای خوش قدوقامت مخاطب این غزل می باشد
چرا که حافظ عزیز دراغلب غزل هایی که از شاه شجاع نام برده وروی سخن رابه جانب اوگرفته به صراحت و باتاکیدسعی نموده عشقبازی را باارزش تر وتاثیرگذارتر از زهد وشریعت به تصویر کشید وهمواره عشق رابرزهد وشریعت غالب وفاتح نشان دهد. به این امید که شاید توانسته باشد نظراورا نیزبااندیشه های حافظانه ی خویش کاملاً همسو وهمراه سازد وتاثیرنفوذ وفشار دلواپسانِ تندرو ومتشرّعینِ متعصّب راخنثی نماید. دراین غزل نیزچنین اتُفاقی رخ داده است. می دانیم که ازمنظر شریعت ،یکی از شرایط مقبولیّتِ نماز، داشتن حضوردل، توجّه کامل وفارغ شدن ازافکار متفرّقه هست، درهمین مطلع وآغاز سخن،می بینیم که جاذبه های عشق از جمله جادوی کمان ابروی معشوق، بسیارپرقدرت وفاتحانه ظاهرمی شود و نمازشاعر را به گونه ای مختل می کند که حتّی محراب نیزمنقلب شده واز رشگ وحسد و اشتیاق به فریاد می آیدوتحت تاثیرجادوی کمانِ ابروی یار ازاساس فرومی ریزد......
صدالبته که درنظرگاه حافظ، درک عمیق زیبائیهای هستی وزیروزبرشدن ازجاذبه های خیال انگیزجمال دوست، وجشن گرفتن موهبتهای هستی؛ خود عین نماز ونیایش بوده وارزشمندترین نوع سپاسگزاری ازخالق عشق ومحبت همین درک زیبائیهای پیرامون خویش است. حیرت ودرشگفتی افتادن درحین مشاهده ی زیبائیهای پیرامونی،عمیق ترین وخالصانه ترین نوع عبادت وبندگیست.
معنی بیت: درحین نماز یاد کمانخانه ی ابروی تو، حضور دل مرا برهم زد ترتیب نمازم به هم خورد طوفانی دردریای دلم طغیان نمود ازخودبیخودشدم حیرانی وشگفتی واشتیاق وجودم رافراگرفت آنچنانکه که حالتی غریب وغیرمعمول رخ نمود بدآنسان که محراب نیزمتاثراز آشفتگی حال من شده وبرآشفت وبه فریادآمد.
باید درنظرداشت که درمسلک حافظ، انجام کارهای تشریفاتی مذهبی وتکرارجملات ازپیش آماده شده نیایش محسوب نمی شود نمازونیایش حقیقی کاری نیست که کسی بتواندآن را انجام دهد. نمازونیایش حادثه ایست که باید اتفاق بیفتد وازاعماق وجودآدمی برخیزد. اماچگونه ودرچه شرایطی این اتفاق روی می دهد؟
باید دل وجانت سرشارازعشقِ بی قیدوشرط به هستی، آدمیان، حیوانات وگیاهان بوده باشد تا آن اتفاق معنوی یعنی نمازونیایش دردرونت رخ دهد "نیایش ونماز" حرکات نمایشی وتکرارجملات آماده شده نیست رویدادی درونیست. دراین بیت معروف ومشهور به روشنی شاهدهستیم که نیایش دروجودحافظ اتفاق می افتد ونه تنها حافظ را بلکه محراب رانیزمتحوّل ومتاثرمی سازدآنچنانکه به فریادبرمی آید!
حافظ دراین بیت ناب می فرماید : قبلا که طبق روال معمول نمازمی خواندم چنین احساسی راتجربه نمی کردم محراب به فریادنمی آمد حالت غریب به من دست نمی داد جملات آماده ای راکه حفظ کرده بودم تکرارمی کردم وحرکات مشخصی راکه یادگرفته بودم به انجام می رساندم وگمان می کردم که درحال نیایش هستم اماامروزدریافتم که من قبلا سخت دراشتباه بودم. این بار احساس غریب ومتفاوتی داشتم درنمازم اتفاق حیرت انگیزی رخ داد درحین نماز به یادجادوی کمان ابروی یارافتادم ترتیبات نمازم به هم خورد جملاتی راکه بایدبادقت تکرارمی کردم فراموش نمودم وبایادآوری جاذبه وجادوی ابروی یار غرق درعشقبازی شدم حالتی غریب وروحانی دردرونم پدیدارشد حیرت وشگفتی وجودم رافراگرفت ناگهان محراب نیزازحال من متاثّرشد وزبان به سخن گشود چیزی ماورایی دراینجا اتفاق افتاد که تاکنون سابقه نداشت!
خوشانمازونیازگسی که ازسر درد
به آب دیده وخون جگرطهارت کرد
از من اکنون طمع صبر ودل وهوش مدار
کان تحمّل که تو دیدی همه بر باد آمد
معنی بیت:
(پس ازاین اتفاق مبارک ومیمونی که درنمازمن رخ داد) ازمنِ ِ عاشق پیشه ی بیقرار، انتظار صبر وتوقّع هوشیاری وحضوردل نداشته باشید که تمام خرد ودانش وتحمّل وقرارمن که قبل ازاین دیده بودی همه بربادعشق به تاراج رفته است من سرازپانمی شناسم.
اشک حافظ خردو صبربه دریاانداخت
چه کندسوزغم عشق نیارست نهفت
باده صافی شدومرغان چمن مست شدند
موسم ِ عاشقی و کار به بنیاد آمد
باده صافی شد: شراب یا باده رسید آماده ی نوشیدن شد، صاف وزلال شد.
معنی بیت: شراب رسیده وصاف وزلال آماده ی نوشیدن است مرغان چمن نیزدراین موسم بهار به وجد وشعَف آمده اند فصل عاشقی فرارسیده وکاررابایدازاساس درست انجام داد(باید شراب نوشید وعاشقی کرد)
گفتم ای جان جهان عیبی نیست
که شودفصل بهارازمی ناب آلوده
بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
معنی بیت: چنین بنظرمی رسد که اوضاع جهان روبه بهبودیست بوی خوش بهاروباده وگل (ازگلستان شاه شجاع) به مشام می رسد باد صبافرا رسیدن بهاررا بشارت می دهد و بوی گل می پراکند. (شاه شجاع درحال تسخیرتخت پادشاهیست)
بادبهارمی وزداز گلستان شاه
وَزژاله باده درقدح لاله می رود
یکی ازویژگیهای خاص حضرت حافظ،این هست که مفاهیم ومواردعرفانی رابارخدادهای معمولی زندگانی درهم آمیخته ومحصول جدیدو پرطرفداری راارائه نموده است. قبل ازحافظ مفاهیم وموضوعات عرفان متعلق به طبقه خاصی بود موضوعات باجملات پیچیده وکلمات سنگین وبعضانامفهوم مطرح می شد طوری وانمود می کردندکه مردم عامی ظرفیت درک وفهم مفاهیم عرفانی راندارندوبرای آشنایی بانکات عرفان ومعرفت بایدهفت خان رستم راپشت سرگذاشته ووسختیهاومرارتهای زیادی راتحمل کنند اماحافظ باارائه ی یک مسلک جدیدوبینشی نو، عرفان را ازانحصار مافیای متعصبین وقشریّون خارج کرد واین فاصله وجدایی راازبین برد. حافظ بامهارتی ستودنی، بارفت وبرگشتهای پی درپی ازعشقهای زمینی به عشقهای آسمانی وعرفانی درغزلیات خود،مردم عادی وحتی رندهای لا اُوبالی وبی قیدوبند رابالطایف عرفانی آشتی داد واین امکان وامیدواری رافراهم نمودکه درمسئله ی معرفت وعرفان، عام وخاص وجودندارد وچه بساممکن است یک رند شرابخوارلاابالی با زمرمه ی یک ترانه به سرمنزل مقصود برسدومتقابلا این امکان نیزوجودداردکه کسی باهفتادسال سابقه ی عبادت وپرهیزگاری سرانجام نیکی نداشته باشد. ازهمین روست که درغزلیات حافظ پی درپی شاهداین هستیم که یک بیت درموردیک بحث مفصل عرفانی همانند شاه بیت این غزل،سخن گفته می شود ودربیت دیگر ازاحوالات رفیق گرمابه وگلستان سخن پیش می آید این همان توانمندی بی بدیل حافظ است که مخاطبانش رامیهمان یک سفرزمینی_ آسمانی می کندتاهمگان درهرسطحی که قراردارند بامشاهده وآشنایی با زیبائیهای مسیربیداری، به راحتی توانسته باشندسطح کیفیت زندگی، نمازونیایش وعشقهای زمینی خودراافزایش داده وازفیض لذتهای عرفانی بهره مندگردند.
ترسم که روزحَشر عنان درعنان رود
تسبیح شیخ وخرقه ی رندشرابخوار
ای عروس هنر از بخت شکایت منما
حِجله ی حُسن بیارای که داماد آمد
عروس هنر: هنربه عروس تشبیه شده ومتقابلاً شاه شجاع نیزغیرمستقیم وپنهانی به داماد تشبیه شده است.بدان سبب که شاه شجاع خودشاعروادیب وحامی هنرمنداست واین استعارات واشارات پنهانی رابه روشنی دریافت می کند.
حِجله: اتاق آراسته و مزین برای عروس و داماد در شب اول عروسی
حجله ی حُسن: زیبایی وحُسن به حجله تشبیه شده است.
معنی بیت: ای عروس هنرکه دردوران قبل ازشاه شجاع درشرایط سختی بسرمی بُردی شکایت وگِله ازبخت واقبال وشرح نامطلوب بودن شرایط راتمام کن وحجله ی جمال وزیبایی راآراسته کن که داماد آماده ی ورود به حجله گاه است(شاه شجاع برتخت پادشاهی نشسته است.
عروس بخت درتن حجله باهزاران ناز
شکسته کسمه وبر برگ گل گلاب زده
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حُسن خداداد آمد
"دلفریبانِ نباتی" کنایه از گلهای زیبا و رنگارنگ است.
زیور بستند : آرایش کردندتازیباتربنظربرسند و دلفریبی کنند. چراکه اززیبایی طبیعی بی بهره هستند آنها مجبور به جعل زیبایی بوده ومی بایست با زیورآلات مصنوعی ودستکاری درظاهرخویش، تغییراتی به عمل آورند تا زیبا به نظرآیند.
معنی بیت: گلهای چمن استعاره از (رقبا وحریفان دلبرما)همه باآرایش چهره وبستنِ زینت وزیوربه خود، برای دلسِتانی به باغ(میدان زندگانی، میدان رقابت وجلوه گری) آمده اند امّا دلبرما(شاه شجاع) باحُسن خدادادی، زیبایی طبیعی وبی هیچ آرایشی حضورپیداکرده ودلبری می کند.
اگرچه حُسن فروشان به جلوه آمده اند
کسی به حُسن وملاحت به یارمانرسد
زیر بارند درختان که تعلّق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
"زیربارند" درست است که اشاره مستقیم به بار میوه هست لیکن درلایه های عمیق تر معنای گرفتاربودن ودرقیدوبند بودن رامی رساند معنای خمیدگی ،اسارت وبردگی دربرابر آزادگی سرو راست قامت. سرو تن به قیدوبند بارکشیدن نداده وبه آزادگی ورهایی زندگی می کند وازهمین رو راست قامت است نه خمیده.
تعلّق: دلبستگی، دراینجااستعاره ازثمر ومیوه هست.
معنی بیت: درختانی که وجودشان وابسته به ثمردهیست درقیدوبندتعلق گرفتارشده و کمرشان زیربارمیوه خم گشته است. ای خوشابه حال سرو که وابستگی به هیچ چیزی ندارد وبه همین سبب ازبار غم آزاد ورهاهست وهمواره به عنوان نمادآزادگی ازاویادمی شود.
قطعا منظورحافظ ازاین بیت تنها معنای سطحی وظاهری آن نیست وپیام عظیم وعمیقی دردل این معنای ظاهریست.پیام خاص حافظ که حاصل بینش وطرزفکراوست دراین بیت ناب این است:
به هیچ نژادی، قبیله ای،ملتی، مرزی ،مذهبی،گروهی،تعلق وتعصب نداشته باش! زمانی که توآزادآفریده شدی و کل هستی دردسترس هست ومی توانی به تمامیّت تعلق داشته باشی چراخودرامحدودبه چیزی کمتر کنی ؟!؟ تنگ چشمان به جای گلستان به گل وبجای باغ به میوه نظرمی کنند قشریّون به یک قشرخاص بجای انسانیّت می اندیشند ومذهبیّون بجای جستجوی حقیقت درفرهنگهاونگرشهای گوناگون،تنهاکتاب خودرامقدس می پندارند وباایمان مستحکم، مانع رشدونمو هوشمندی خودمی شوند. وطن پرستان در دامی که سیاستمداران حُقه باز تنیده اندافتاده وبرده وفرمانبردار سیاستمداران می گردند. متعصبیّن باسرکوب تردیدهای خود،ازروی ناچاری خشونت وتهاجم رابرمی گزینندتابه خود ودیگران اثبات کنندکه حق باآنهاست چراکه تردیدهاهمچون کرمهایی درلایه های زیرین ایمان وتعصّب درهم می لولندوهرگزازبین نمی روند.......
دراین میان تنهاانسانهای آزاداندیش ورهاشدگان ازتعلّقات دینی ودنیوی هستندکه بسیارنرم وانعطاف پذیرعمل نموده وبه راحتی می توانندنظرات متضادرابه پذیرندوهوشمندی وآگاهی خویش راارتقادهند.
غلام همّت آنم که زیرچرخ کبود
زهرچه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است
مُطرب ازگفته ی حافظ غزلی نغزبخوان
تا بگویم که ز عهد طَربم یاد آمد
دربعضی نسخه ها "تابگریم" ثبت شده است.
مطرب :نوازنده وخواننده
نَغز: پُرمایه ،ناب، شیوا، عجیب وغریب
عهد طَرب: دوران شادمانی . اشاره به دورانیست که قبل ازاین باشاه شجاع انیس ومونس خویش داشته است.
معنی بیت: ای نوازنده وای خواننده ازاشعارحافظ غزلی ناب انتخاب کن و بخوان تابگریم که به یادِ دورانِ خاطره انگیز طرب وشادمانی افتادم.
می شکفتم زطرب زانکه چوگل برلب جوی
برسرم سایه ی آن سرو سهی بالا بود.
- ۹۹/۰۹/۲۷
- ۵۲۵ نمایش


